کتاب اتاق – اما دون اهو
۵۵,۰۰۰ تومان
(برنده جایزه اورنج انگلیس 2011 – نامزد نهایی جایزه ادبی بوکر سال 2010)
(برنده جایزه ادبیات معاصر کشورهای مشترک المنافع – نویسنده برتر رمان ایرلند 2011)
نوبسنده: اما دون اهو
مترجم: علی قانع
انتشارات: آموت
توضیحات
کتاب اتاق نوشته اِما دُون اِهو و ترجمه علی قانع در نشر آموت به چاپ رسیده است.
اتاق، اثری فلسفی و مبتنی بر مسائل روان شناختی است که شخصیت هایش برای تغییر زندگی خود، سفری را از دنیایی به دنیای دیگر آغاز می کنند. منتقد روزنامه نیویورک تایمز اتاق را به یک رحم تشبیه می کند که کودک را برای ورود به جهان واقعی آماده می کند. داستان اتاق روایتی است از زندگی یک مادر که حدود هفت سال پیش توسط “نیک پیر” ربوده شده و با کودک پنج ساله اش در یک اتاق زندانی است. او هیچ رابطه ای با جهان بیرون از اتاق ندارد. داستان از زبان کودک پنج ساله است که اتاقی را توصیف می کند که در آن به دنیا آمده، بزرگ شده و خوردن، خوابیدن و بازی کردن را به کمک مادرش در آن تجربه کرده و آن اتاق تمام دنیایش است. مادر با خلاقیت، عشق و جدیت، موفق به ساختن یک زندگی برای فرزندش “جک” شده است؛ اما این زندگی را برای خود و پسرش کافی نمی داند. بنابراین پس از آموزش کودکش و ترسیم دنیایی دیگر برای او، با نقشه ای جسورانه که نیازمند شجاعت جک است، از آن اتاق فرار می کنند. مادر پس از رهایی از اسارت، خود را در زندانی دیگر می یابد که محدودیت های یک زندان واقعی را دارد. جامعه ای که او را نمی پذیرد و فداکاری ها و نقش او را نادیده می گیرد. این فشارها از سمت جامعه مدعی آزادی، موجب بوجود آمدن تناقضاتی در وی می شود که باعث می شود او تصمیم به خودکشی بگیرد اما …
دون اهو به ما نشان می دهد که همگی ما زندانیانی هستیم که اسیر جهان خودساخته خویش گشته ایم. روابط را به فراموشی سپرده و اسیر روابط مدرن شده ایم.
ویژگیها
توضیحات تکمیلی
وزن | 350 گرم |
---|---|
ابعاد | 210 × 140 میلیمتر |
موضوع | داستان خارجی |
تعداد صفحه | 357 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | جلد نرم |
نوبت چاپ | 18 |
برشی از متن کتاب
برشی از متن کتاب
امروز پنج سالم شد. دیشب که می رفتم تو کمد بخوابم چهار سالم بود، ولی وقتی توی تاریکی، تو رختخواب بیدار شدم، پنج سالم شده بود، اجی مجی لاترجی. قبلش سه سالم بود، بعد دو، بعد یک، بعد صفر. “من منفی ساله هم بودم؟” ماما خودش رو کش و قوس میده و میگه: “ها؟ “اون بالا تو بهشت. یعنی منفی یه ساله، منفی دو ساله، منفی سه ساله بودم؟” “نه، تا نیای این پایین شمارهها شروع نمی شن.” گاهی تو پنجره سقفی می دیدم که همیشه ناراحت بودی. تا وقتی که بالاخره اومدم تو دلت.
فهرست
فهرست
- هدایا
- بر ملا شدن دروغ ها
- مردن
- بعد
- زندگی کردن
نظرات
هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است