معرفی کتاب خاطرات شعبان جعفری
شعبان جعفری که البته بیشتر با نامها و القاب دیگری چون «شعبون بیمخ» و « شعبان تاجبخش» شناخته میشد و خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه بازیچهی یک بازی سیاسی شد که به اعتراف خودش، از اینکه در میان هیاهوی کودتای 28 مرداد، نقش اصلی را به عهده داشته؛ بیاطلاع بوده است؛ عامل و مهرهای است که در میان تضاد دانستن و ندانستن، خواستن و نخواستن، اتفاقات مهمی را برای کشور رقم زده است.
این شخصیت پر ماجرا و حاشیهساز که از قضا در ورزشهای باستانی زورخانهای، صاحب نام هم بوده، ضمن رفت و آمدهایی که در دربار شاهی داشته اما عضویت در حزب فدائیان اسلام و حتی طرفداریهایی از دکتر مصدق و آیتالله کاشانی را نیز در کارنامه دارد. هرچند وی بعد از انقلاب اسلامی، خاک ایران را ترک گفت و در دیار غربت به زندگی خود ادامه داد؛ اما نقشهایی که در اتفاقات سیاسی روزگار خویش ایفا نمود را نمیتوان از یاد برد؛ چراکه تأثیر آنها همچنان پابرجاست. مؤلف کتاب، سرکار خانم هما سرشار ضمن سی ساعت مصاحبهی ضبط شده و بیش از هشتاد ساعت نشست و برخاست با وی و وعدهی اینکه در نهایت صداقت با او رفتار مینماید؛ مطالب این کتاب را به رشتهی تحریر درآورده است.
از آنجایی که گرد و غبار پیری و نسیان بر وجود او و بر خاطرات او سایهی سنگینی انداخته گاه در بیان گذشته دچار اشتباه شده و گاه با خلط مطالب، مواجه شده که در جای جای کتاب با تذکر مصاحبه کننده (خانم سرشار)، این اشتباهات را تصحیح نموده است. این ضد و نقیض گوییها که در حالت خوشبینانه میتوان از آثار پیری محسوبشان کرد، اما به گفتهی برخی، فرار گوینده از واقعیاتی است که خود از بیانشان شرمسار است و یا چون از شاه دوستی به نتیجهای نرسیده، قصد مقصر خواندن دیگران را دارد؛ به هر حال و با هر نیتی که آنها را عنوان داشته باشد؛ مخاطبان آگاهند و خود در داوری آنچه مطالعه میکنند و برداشتهایشان از کتاب، آزادند.
با تمام این تفاسیر، میتوان این اثر را یک منبع جهت آشنایی با تاریخ قبل از انقلاب اسلامی برشمرد که سبک مصاحبهای آن برای خواننده، جذابیت و کششی خاصتر را فراهم نموده تا مطالب به صورت پررنگتری در ذهنش جای گیرند. گفتنی است که این اثر در خود، اسناد، عکسها و تصاویری از مناسبتها در مکانها و زمانهای مختلف را جای داده است که از نقاط قوت آن به شمار میآید. نکتهی جالب توجهی که مخاطب بایستی در مورد این کتاب بداند؛ معلومات بالای مصاحبه کننده در رابطه با موضوع و اتفاقات رخ داده است که همانطور که ذکر شد، این معلومات و اطلاعات عامل تصحیح اشتباهاتی شده که از جانب گوینده رخ میدهد.
برشی از متن کتاب خاطرات شعبان جعفری
یادمه یه روز بعد از اینکه خلیل طهماسبی را آزاد کردن و از زندان اومد بیرون، ما اومدیم، همه با هم رفتیم قم. همین خدا بیامرز آیتالله بروجردی بود، آیتالله صدر بود، آیتالله مرعشی نجفی بود، آیتالله شریعتمداری بود و آیتالله حجت. از اینا نواب بود و اون واحدی بود، مرد شمارهی یک و مرد شمارهی دوشونو یه عدهی دیگه بودن. خلیل طهماسبی رم تازه از زندان آزاد کرده بودن. وقتی ما رفتیم اونجا، همین آیتاللهها، اون آقای صدر، یه خرده با اینا صحبت کرد؛ گفت: «آقایون چرا آدمکشی میکنین؟ چرا مردمو بیخود میکشین؟ شما تبلیغات دینی بکنین.
گیرم شما امروز اینا رو کشتین، فردا که شما رو کشتن دیگه کی میخواد تبلیغات دینی بکنه؟» بعد رفتیم پیش آیتالله حجت. حجتم اتفاقاً همون آدمی بودکه بایستی پول طلبهها رو میداد. اونم همین حرفا رو زد. گفت: « آقایون چرا آدمکشی میکنین؟جونو خدا باید از کسی بگیره، شما چرا اینکارو میکنین؟» بعد رفتیم پیش آقای مرعشی، پیش اون یکی، پیش اون یکی. همشون همون حرفا رو میزدن. رفتیم پیش آیتالله بروجردی، خدا رحمتش کنه، تو اتاق همه جمع بودیم، یه شیخ احمدی بود؛ همه کارهی بروجردی بود.
به کوشش: هما سرشار انتشارات: ثالث
نظرات کاربران درباره کتاب خاطرات شعبان جعفری
دیدگاه کاربران