کتاب اردو (خانواده خرس ها 10)

کتاب  اردو (جلد دهم) از مجموعه ی خانواده ی خرس ها نوشته ی استن وجن برنشتاین با ترجمه ی سعید خاکسار توسط انتشارات موزون به چاپ رسیده است.

شخصیت های اصلی داستان خرس خواهر و خرس برادر است. مدرسه به پایان رسیده است و آنها با اتوبوس مدرسه به خانه برمی گردند تا تعطیلات را شروع کنند. روزهای اول تعطیلات حسابی به این خواهر و برادر خوش می گذرد. خرس مامان از آن ها می پرسد از یک جا نشستن خسته نشدید؟ بعد هم خرس مامان از داخل صندوق پست، نامه ای را بیرون می کشد که داخلش نوشته شده: " آیا از یک جا نشستن و تنبلی کردن خسته شده اید. به اردوگاه گریزلی باب بیایید. تفریحات تابستانی برای توله خرس های هر سن و سال. با نظارت باب " خرس خواهر و خرس برادر نامه را نگاه کردند. تفریحات جالب و زیادی داشت مثل قایق رانی، مطالعه طبیعت، شنا، کاردستی، ورزش، خوابیدن در فضای باز و .... خرس برادر نمی دانست با نظارت کامل باب یعنی چی؟ خرس خواهر کمی از خوابیدن در فضای باز می ترسید. ولی بعد از کمی فکر کردن تصمیم گرفتند که به اردوگاه گریزلی بروند و آن جا را ببینند. اتوبوس صبح به دنبالشان می آمد و ظهر آن ها را به خانه برمی گرداند. اتوبوس اردو اصلاً شبیه اتوبوس مدرسه نبود. باب هم شبیه معلم نبود. اردوگاه گریزلی هم شبیه مدرسه نبود. در آن جا وسایل بازی فراهم بود. خرس برادر در روز اول اردو توانست شنا برود و جایزه اش این بود که سوار قایق قرمز رنگ شود. اما خرس خواهر موقع بازی وسطی با توله ها محکم توپ به او خورد. روز دوم خرس خواهر به خاطر درست کردن قاب عکس از باب یک ستاره گرفت اما خرس برادر موقع چرخ بازی افتاد و زانویش زخمی شد. آن ها از اردو خوششان آمده بود اما همچنان از رفتن به بالای صخره جمجمه و خوابیدن در فضای باز ترس داشتند. تا این که آن روز فرا رسید و باید می رفتند ....

داستان این کتاب بسیار شیرین و جذاب پیش می رود و با مهارت نشان می دهد که گذراندن تعطیلات با انجام کارهای مفید می تواند خیلی بهتر و سرگرم کننده تر باشد. کودکان می توانند در کنار تفریح چیزهای خوب زیادی را یاد بگیرند. در داستان نشان می دهد که خرس مادر چقدر نگران این است که کودکان تعطیلات خود را با تنبلی نگذرانند و آن ها را تشویق می کند که به این اردوگاه بروند.

 

برشی از متن کتاب

آخرین روز مدرسه و شروع تعطیلات بود، همان دوران خوشی که خرس ها می توانند راحت لم بدهند و هیچ کاری نکنند. خرس خواهر و خرس برادر با صدای بلندی از آموزگار جِین خداحافظی کردند و سوار اتوبوس شدند تا شادی کنان به خانه بروند. یکی دو روز از شروع تعطیلات گذشته بود که خرس مامان پرسید: «خوب، از یه جا نشستن و تنبلی کردن لذت می برین؟» خواهر گفت:« کیف میده!» برادر گفت: «حسابی!»

• مجموعه مهارت های زندگی و شهروندی ویژه کودکان و نوجوانان
• نویسنده: استن وجن برنشتاین
• مترجم: سعید خاکسار
• انتشارات: موزون