کتاب روزهای بیماری از مجموعه ی خانواده خرس ها نوشته ی استن و جن برنشتاین و ترجمه ی سعید خاکسار توسط انتشارات موزون به چاپ رسیده است.
این مجموعه شامل چندین جلد با موضوعات متفاوت و متنوع پیرامون، آموزش غیر مستقیم مهارت های زندگی و شهروندی ویژه ی کودکان و نوجوانان می باشد که عناوین برخی از جلدهای آن عبارت است از: قلدر، مشکل در مدرسه، تلوزیون ممنوع، همسایه های جدید، عادت بد، روز اسباب کشی، فرزند جدید، در مطب دکتر، کمک به دیگران، اردو، تاثیر بد و...نکات آموزنده ی این مجموعه کتاب ها در متن داستان نهفته بوده و جنبه ی نصیحت گونه ندارد. کودکان و نوجوانان با مطالعه متن ساده و روان به کار برده شده در زبان نوشتاری داستان می توانند برای مدتی سرگرم شده و علاوه بر آن در رابطه با اتفاقات روزمره ای که ممکن است برای آن ها پیش آید نیز آگاهانه و با دید بازتری برخورد کنند. شخصیت اصلی داستان های این مجموعه کتاب خانواده ای به نام " خانواده ی خرس ها " می باشد، که در هر جلد این خانواده با موضوع جدیدی رو به رو می شوند. اعضای اصلی این خانواده از خرس پدر، خرس مادر، خرس پسر و خرس دختر و کوچک ترین عضو خانواده خرس عسل تشکیل شده است. تصاویر زیبا به همراه رنگ آمیزی شاد به کار گرفته شده در این کتاب که بیانگر روند داستان می باشد جذابیت آن را دو چندان کرده است. " روزهای بیماری " عنوان جلد سی و نهم از این مجموعه کتاب ها می باشد. آن روز صبح خرس برادر برای خوردن صبحانه و رفتن به مدرسه از پله ها پایین می آید اما خرس خواهر هنوز پایین نیامده بود. همین موضوع مادر را کمی نگران می کند به این دلیل که خواهر هر روز صبح زود ازخواب بیدار می شد ولی امروز سر میز صبحانه حاضر نشده بود. خرس برادر می گوید که خواهر حال خوبی ندارد. مادر به طبقه ی بالا می رود و با استفاده از دماسنج متوجه می شود که خرس خواهر تب بالایی داشته و باید آن روز را در خانه بماند. پدر که باید برای تحویل سفارش مشتری به مغازه اش می رفت مجبور می شود که مامان را تنها بگذارد و مادر تصمیم می گیرد به تنهایی تمام کارها از جمله تمیز کردن خانه، مراقبت از خرس عسل و خرس خواهر، درست کردن شام و کلی کارهای دیگر را انجام دهد... آیا او موفق خواهد شد از عهده ی انجام این همه کار به درستی بربیاید؟با داستان این کتاب و کشف اتفاقات تازه با توله خرس ها همراه شوید.
برشی از متن کتاب
نور خورشید داشت از پشت درخت ها بالا می آمد که مامان دو کاسه ی داغ سوپ بلغور روی میز گذاشت تا وقتی برادر و خواهر پایین آمدند، صبحانه آماده باشد. روی بلغورها با کشمش دو صورت خندان کشیده شده بود تا غذا بیشتر به دهانشان مزه بدهد. مامان صدای تالاپ تالاپ پای یک تفر را شنید که از پله ها پایین می آمد. خرس برادر بود که هنوز کاملا بیدار نشده بود. مامان با کمی تعجب پرسید: پس خواهر کجاست؟ خواهر معمولا صبح زود بیدار می شد. برادر خمیازه ای کشید و گفت: اون هنوز تو رختخوابه. مامان گفت: الان به سرویس مدرسه نمی رسه! برادر مشغول خوردن سوپ بلغورش شد و در حالی که تلاش می کرد توی هر قاشقش فقط یک کشمش بگذارد تا برای بقیه ی غذایش کم نیاورد گفت: منم همینو بهش گفتم اما او فقط ناله ای کرد و غلتید. به نظر مامان این کار از خرس خواهر بعید بود. مامان گفت: بابا می شه لطفا مواظب خرس عسلی باشی تا برم بالا سری به خرس خواهر بزنم؟ بابا گفت: البته که می تونم، بعد روی روزنامه ی سرزمین خرس هایش خم شد تا زیر چانه ی خرس عسل را پاک کند. مامان به طبقه ی بالا رفت و داخل اتاق را نگاه کرد. خواهر هنوز توی تخت بود و به سختی می شد او را از زیر پتوها دید. مامان با لحن ملایمی گفت: خواهر دیگه وقتشه که بلندشی! اما خواهر فقط نالید. مامان گفت: اوه عزیزم! بعد به آرامی پتوها را از روی او پایین کشید. خواهر با چشمانی بیحال به او نگاه کرد. خواهر با صدایی ضعیف و خس خسی گفت: مامان، من حالم خیلی خوب نیست...
- مجموعه مهارت های زندگی و شهروندی ویژه کودکان و نوجوانان
- نویسنده: استن و جن برنستین
- مترجم: سعید خاکسار
- انتشارات: موزون
نظرات کاربران درباره کتاب روزهای بیماری (خانواده خرس ها 39)
دیدگاه کاربران