کتاب خودنمایی در جمع (خانواده خرس ها 34)

کتاب خود نمایی در جمع نوشته ی استن و جن برنشتاین و ترجمه ی سعید مادح خاکسار توسط انتشارات موزون به چاپ رسیده است.

کتاب از سری کتاب های " خانواده خرس ها " و " مجموعه مهارت های زندگی و شهروندی ویژه کودکان و نوجوانان " و جلد ٣4 این مجموعه می باشد. داستان های این مجموعه هدفمند هستند و مهارت های زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی را در قالب داستان شرح داده اند. داستان درباره عمل ناپسند خود نمایی در جمع است و قصد دارد به کودکان بیاموزد این کار ناپسند پایان خوشایندی ندارد. تابستان شروع شده و بچه های خانواده ی خرس ها، علاوه بر بازی و گردش وظایف دیگری مانند نظافت اتاق هایشان و حیاط خانه را هم به عهده دارند. آن ها گاهی به پارک بازی می روند و با دوستانشان هم بازی می شوند. اکثر روزها خرس خواهر و دوستانش با دو طناب، بازی می کردند. آن ها دو طناب را در دو جهت مخالف می چرخاندند و از روی آن ها می پریدند. یک روز خرس خواهر و دوستش لیزی متوجه جمعیت کوچکی شدند که در گوشه ای جمع شده بودند. آن ها هم جلو رفتند و کوینی را دیدند که با دوچرخه ی ده دنده به آن جا آمده و دوچرخه اش را به بچه ها می دهد تا با آن بازی کنند. خرس خواهر جلو رفت و خودش را معرفی کرد و به کوینی خوش آمد گفت، ولی کوینی او و اسم و ظاهر و لباسش را مسخره کرد و همه ی بچه ها به غیر از خرس خواهر را به خوردن بستنی دعوت کرد. بچه ها به دنبال او رفتند و تنها کسی که کنارش ماند لیزی بود. لیزی برای دلداری به او گفت دوشیزه مک، مسئول وسایل بازی پارک می خواهد یک مسابقه ی دو طنابه برگزار کند و بهتر است او هم برای شرکت در مسابقه ثبت نام کند، ولی خرس خواهر آن قدر ناراحت بود که به خانه برگشت. بعد از شام، او اتفاقی را که افتاده بود برای خانواده تعریف کرد و والدینش به او گفتند که کوینی برای جلب توجه دیگران و نشان دادن خودش، به او توهین کرده است. روز بعد خرسی خواهر به پارک رفت و کوینی با گرد و خاک دوچرخه اش او را آزار داد. او به خانه برگشت تا با دوچرخه ی برادرش به پارک برود و دور کوینی بچرخد، مادر خرس ها وقتی دید دخترش به زمین خورد با او صحبت کرد و لباس های تازه ای را که برای او خریده بود، به او داد و گفت بهتر است لباس های جدید بپوشد تا شاید شانسش هم تغییر کند. او لباس ها را پوشید ولی تصمیم گرفت خودش باشد و برای اینکه جلوی تمسخر و خود نمایی کوینی بایستد، در مسابقه دو طنابه شرکت کند .....

 

برشی از متن کتاب

خواهر از توی جمعیت خودش را به جلو کشاند، لبخند بزرگی به تازه وارد که کمی از او بلند تر و سنش هم از او بیش تر بود،زد و گفت: "سلام من خرس خواهرم! " کوینی هم لبخند زد، اما لبخندش خیلی دوستانه نبود. او گفت: " خرس خواهر؟ این دیگه چه جور اسمیه؟ اون لباس ها رو هم حتما برای مسخره کردن پوشیدی - سارافون صورتی چروکیده با اون تل بی ریخت؟ " خواهر که کمی تعجب کرده بود گفت: " من که از اسم خودم خوشم میاد. درباره ی لباس هام هم ... کوینی فرصت نداد خواهر صحبتش را تمام کند و توی حرفش پرید و گفت: " چرا دست دوست کوچولوتو نمی گیری ببری توی جعبه ی ماسه ها باهم بازی کنین؟ " بعد پرید روی دچرخه اش و بلند گفت: "بیاین بریم بچه ها! بریم پیش خرس بستنی فروش یه بستنی بخوریم! همه مهمون من! " بعد هم به سرعت دور شد. آنا،لیدی و لیندا کمی خجالت کشیدند، ولی از بستنی نمی شد گذشت، بنابراین آن ها هم پریدند روی دچرخه هایشان و به همراه بقیه دنبال کوینی به راه افتادند. حالا خواهر، هم حسابی متعجب و هم ناراحت بود. لیزی گفت: " سر در نمی آرم. تو فقط سلام کردی ... " بعد بخاطر این که به او دلداری بدهد اضافه کرد: " دوشیزه مک می خواهد یه مسابقه دو طنابی با جایزه های مختلف ترتیب بده! پاشو! بیا بریم ثبت نام کنیم! " خرس خواهر حتی جواب نداد. او به قدری ناراحت بود که فقط به خانه برگشت. او معمولا وقتی از پارک بازی به خانه برمی گشت، خیلی سر حال بود، به همین دلیل، این مرتبه خرس مامان متوجه شد که حتما باید مشکلی پیش آمده باشد. خرس بابا و خرس برادر هم متوجه شدند.

• مجموعه مهارت های زندگی و شهروندی ویژه کودکان و نوجوانان
• نویسنده: استن و جن برنشتاین
• مترجم: سعید خاکسار
• انتشارات: موزون