کتاب قصه های من و بابام 3 (لبخند ماه)

کتاب لبخند ماه جلد سوم مجموعه ی قصه های من و بابام قصه و تصویرها از اریش ازر بازپرداخت و نوشته ی ایرج جهانشاهی توسط انتشارات فاطمی به چاپ رسیده است.

این کتاب مصور داستان خاطرات پدری میانسال و پسری 8-9 ساله می باشد که در دوران حکومت استبدادی " هیتلر " در کشور آلمان زندگی می کردند. پدر از راه نقاشی کردن با این حکومت ظالم مبارزه می کرد. او برای پسرش قصه های دل نشینی تعریف می کرد و نقاشی آن ها را برایش می کشید. این داستان ها مفهوم طنزگونه ای دارند. نسخه اصلی این کتاب فقط به صورت نقاشی می باشد و هیچ متنی به همراه ندارد. تصاویر رنگی، گویای وقایعی است که در داستان اتفاق می افتد. در این جلد 47 عنوان داستان کوتاه ارائه شده است، که عناوین آن به شرح زیر می باشد:

قلک شکسته، روح سفیدپوش، میز فراری، آرزویی که زود برآورده شد، فیلمی از زندگی خرگوش ها، جشنواره ی مردم جهان، سیلی خانوادگی، لباس و شخصیت، گربه ی بازیگوش، ارث بزرگ، شوخی با روح، هدیه ی وحشتناک و...

متن داستان ساده و روان بوده و در صفحه ی مقابل آن تصاویر کاریکاتوری رنگی، که بیانگر موضوع داستان است قرار گرفته است. در ادامه به توضیح مختصری از دو داستان کوتاه آمده در این کتاب اشاره می کنیم:

روح سفید پوش: پدر هرگز به روح اعتقادی ندارد. او می گوید روح موجودی خیالی است که فقط در قصه ها وجود دارد. همین موضوع باعث می شود تا پسر با نقشه ای روح سفید پوش را به پدر نشان دهد اما...

آرزویی که زود برآورده شد: روزی از روزها پدر و پسر در کنار ساحل دریا گردش می کردند، که تصمیم می گیرند مانند گذشته نامه ای بنویسند و آن را داخل بطری گذاشته و به دریا بیاندازند. اما آن ها نمی دانستند که این کار چه عواقب بدی برای آن ها خواهد داشت...

 

برشی از متن کتاب

دستی در آب من و بابام از آن قصر بزرگ و عجیب و غریب و کارکنان و خدمتکارانش حوصله مان سر رفته بود. به این فکر افتادیم که به یک سفر دریایی برویم. یک روز چمدان مان را بستیم. راه افتادیم و رفتیم کنار دریا. سوار یک کشتی شدیم و به یک سفر دریایی رفتیم.کشتی ما چند روز و چند شب در دریا پیش می رفت. من و بابام، از صبح تا شب، از بالای کشتی، دریا را تماشا می کردیم. از دیدن دریای بزرگ، مرغ های دریایی و کشتی های دیگر خیلی لذت می بردیم. یک روز صبح توی آب دریا چشم مان به یک دست افتاد. من و بابام فکر کردیم که کسی توی آب افتاده است و دارد غرق می شود. پریدیم توی آب تا او را نجات بدهیم. شنا کردیم و خودمان را به آن دست رساندیم. ولی دیدیم که چیزی جز یک دست چوبی نیست. از آن دست ها بود که از چوب می سازند و کنار خیابان ها یا جاده ها فرو می کنند تا مغازه یا جایی را با آن نشان بدهند. به پشت سرمان نگاه کردیم. دیدیم کشتی ما رفته است. کشتی آن قدر از ما دور شده بود که نمی توانستیم خودمان را به آن برسانیم. من و بابام مانده بودیم و آن دست چوبی. سوار دست چوبی شدیم. با دست هایمان پارو زدیم. رفتیم و رفتیم تا خودمان را به ساحل برسانیم...

نویسنده

" اریش ازر " در سال 1903 در آلمان به دنیا آمد. وی در دانشکده ی هنر شهر " لایپزیگ " هنر نقاشی را آموخت. او در دوران حکومت استبدادی هیتلر زندگی می کرد. ازر تصمیم می گیرد از راه نقاشی کردن با این حکومت ظالم مبارزه کند. کتاب قصه های من و بابام یکی از برجسته ترین کتاب های کودکان جهان است.

فهرست

  قصه های من و بابام قلک شکسته روح سفید پوش میزفراری آرزویی که زود برآورده شد فیلمی از زندگی خرگوش ها جشنواره ی مردم جهان سیلی خانوادگی لباس و شخصیت گربه ی بازیگوش هدیه ی شب عید ارث بزرگ شوخی با روح تنبیه یک مرد جنگلی مترسک و پسرش مصاحبه ی رادیویی تربیت بدون تنبیه ثروتمند بودن رنج آورست فایده ی خدمتکار خدمتکار فرمانبردار هدیه ی وحشتناک دستور دستور است عادتی که ترک نمی شود خوراک خرچنگ فقر و ثروت گدای همیشه گدا دستی در آب تنها و گرسنه درجزیره آتش! آتش! کلاننتر جزیره ماهیگیری در جزیره پایان یک رویا انتقام بیدستر شکار پلنگ دوستی با کانگورو دزدان دریایی کبوتر نامه بر گنجی در غار دامی برای بزها بطری های نامه بر مدیرسختگیر اسب وحشی یاد وطن کتابی برای خواندن نجات معجزه آمیز بازگشت به خانه بیماری ثروت و شهرت لبخند ماه سخنی با بزرگ ترها

قصه ها و تصویرها: اریش ازر بازپرداخت و نوشته ی: ایرج جهانشاهی انتشارات: فاطمی