دربارهی کتاب گوژپشت نتردام اثر ویکتور هوگو
کتاب گوژپشت نتردام اثر ویکتو هوگو و بازنویسی دیانا مک فادن و ترجمهی محمد قصاع، از سوی انتشارات شهر قلم به چاپ شده است. گوژپشت نتردام داستانی سرشار از عشق، امید و فداکاری است که در شهر پاریس اتفاق میافتد. کلود فرولو، رئیس کلیسای نتردام و راهبی است که عاشق دختر زیبایی به نام اسمرالدا میشود.
او سعی میکند با کمک کازیمودو، ناقوس زن گوژپشت و بد شکل نتردام دختر را برباید. اما با دخالت فرمانده فوبوس ناکام می ماند کازیمودو دستگیر و در میدان شهر مجازات می شود، اسمرالدا به شدت عاشق فوبوس که جوانی سبک سر و هوس باز است می شود ولی یک روز که آن دو با هم تنها می شوند، فوبوس توسط فرولو مورد اصابت چاقو قرار می گیرد، جریان به نحوی پیش می رود که اسمرالدا را به جرم قتل فوبوس دستگیر می کنند.
در روز اعدام، اسمرالدا را برای توبه به کلیسای نتردام می برند او در حالی که فکر می کرده فوبوس به قتل رسیده یک لحظه در میان جمعیت او را می بیند. کازیمودو بسیار نیرومندانه دخترک را از دست نگهبانان نجات می دهد و با خود به برج های نتردام می برد، اسمرالدا را در آنجا مخفی می کند و... متن کامل این داستان فوق العاده زیبا و پرهیجان در گوژپشت نتردام یکی از بهترین کتابهای ویکتور هوگو، به همراه لوح فشرده ی صوتی آن موجود می باشد.
بخشی از کتاب گوژپشت نتردام؛ ترجمهی محمد قصاع
پیرزن، فوبوس و اسمرالدا را به داخل اتاق راهنمایی کرد. ابتدا کلودو فرولو باورش نمی شد که دختر کلی آن جاست. دختر چنان زیبا بود که کشیش احساس کرد که به زودی از دیدنش غش می کند. گرجه این کار اشتباه بود ولی او تا کنون هیچ کس، نه برادرش، نه کتاب هایش و نه کلیسا را، به اندازه ی اسمرالدا دوست نداشت.
اسمرالدا ناراحت بود. او دوست نداشت برای دیدن فوبوس تنها به مهمان سرا بیاید. اما فرمانده بارها و بارها به دختر گفت که دوستش دارد. اسمرالدا به او گفت: ((نباید اینجا باشم واگرنه عهدم را می شکنم و دیگر هرگز نمی توانم پدر و مادرم را پیدا کنم. طلسم من قدرتش را از دست خواهد داد. وقتی خانواده ی کولی من این طلسم را به من دادند، به آن ها قول دادم گه خوب بمانم و این جا تنها بودن با تو هیچ کار خوبی نیست.))
فوبوس گفت: ((ای کاش معنی حرف هایت را می فهمیدم.))
اسمرالدا آرام آن جا ایستاد. جالی نیز کنار پاهایش ایستاد. دختر گفت: ((فرمانده فوبوس، من شما را دوست دارم.))
فوبوس گفت: ((راستی؟)) و خواست دست اسمرالدا را بگیرد.
اسمرالدا عقب رفت و گفت: ((شما مهربان هستید و آن شب من را از دست مردی که ردای سیاه پوشیده بود، نجات دادید. نمی دانم از شما چگونه تشکر کنم.))
فوبوس قدمی به جلو برداشت، اما اسمرالدا دوباره عقب رفت. هر بار که فوبوس یک قدم جلو رفت، اسمرالدا نیز عقب رفت دختر کولی پرسید: ((مرا دوست داری؟))
فوبوس زانو زد و گفت: ((بیشتر از همه کس و همه چیز.))
اسمرالدا گفت: ((از خوشحالی دارم می میرم.))
فوبوس گفت: ((برای چه بمیری؟ تو زیبا هستی.)) و جلو رفت و خواست به او نزدیک تر شود.
اما اسمرالدا جا خالی داد و کنار پنجره ایستاد. او سوگند خورده بود هرگز به هیچ مردی دل نبندد مگر این که پدر و مادرش را پیدا کرده باشد و با آن مرد ازدواج کرده باشد...
نویسنده
دربارهی ویکتور هوگو
ویکتور هوگو یکی از شاعران، داستان نویسان و نمایشنامه نویسان بزرگ پیرو سبک رومانتیسم فرانسوی می باشد. هوگو به عنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی دارای شهرت جهانی می باشد. آثار وی به بسیاری از اندیشه های سیاسی و هنری رایج در زمان خویش اشاره نموده و بازگو کننده ی تاریخ معاصر فرانسه می باشد. از برجسته ترین آثار او بینوایان، گوژپشت نتردام و مردی که می خندد است. او تنها به خاطر شخصیت والای ادبی در ادبیات فرانسه مورد ستایش قرار نگرفته است، بلکه او به عنوان سیاست مداری که به تشکیل و نگه داری جمهوری سوم و دموکراسی در فرانسه کمک کرد، از او قدرانی به عمل آمد.
فهرست
فهرست کتاب گوژپشت نتردام؛ انتشارات شهر قلم
فصل 1: روز جشن ها
فصل 2: پاپ احمق ها
فصل 3: شاعر و کولی
فصل 4: پی یر اسمرالدا را تعقیب می کند
فصل 5: زندگی نه چندان متاهلی
فصل 6: کشیش و گوژپشت
فصل 7: عالیجناب روبر و کارهای روزانه
فصل 8: سوراخ موش
فصل 9: کازیمودو و تخته ی مجازات
فصل 10: اسمرالدا دوباره با فرمانده فوبوس دیدار می کند
فصل 11: ماجراهای ژان
فصل 12: مردی با ردای سیاه
فصل 13: اسمرالدای بیچاره
فصل 14: پناهگاه
فصل 15: کلودفرولو خشمگین می شود
فصل 16: حمله به کلیسای نتردام
فصل 17: دیدار ناخوشایند
فصل 18: کازیمودو دیر می رسد
شما چه نظری دارید؟
پیشگفتار
دکتر آرتور پوبر
- همراه با کتاب گویا
- گفتوگو با مشهورترین داستانهای جهان
- نویسنده: ویکتور هوگو
- بازنویسی: دیانا مک فادن
- مترجم: محمد قصاع
- انتشارات: شهر قلم
نظرات کاربران درباره کتاب گوژپشت نتردام | ویکتور هوگو؛ انتشارات شهر قلم
دیدگاه کاربران