کتاب سپید دندان | جک لندن

درباره‌ی کتاب سپید دندان اثر جک لندن

رمان "سپید دندان" بعد از رمان "آوای وحش" جک لندن، دومین اثر این نویسنده‌ی مشهور می‌باشد که درباره‌ی حیوانات و گرگ‌ها نوشته شده است. کتاب درباره‌ی گرگی است که پدرش گرگی پیر و مادرش گرگی دو رگه می‌باشد که والدینش یک سگ و گرگ بوده‌اند. مادر سپید دندان که انسان‌ها نام "کیچ" را بر روی او گذاشته‌اند، مدت زیادی با سرخپوستان زندگی کرده و با خصوصیات آن‌ها به خوبی آشنا است.

او زمانی که سرخپوستان در قحطی شدید بودند و حتی غذا برای سگ های سورتمه هایشان نداشتند از اردوگاه آن ها فرار می کند و به جنگل پناه می برد و با همنوعان خود زندگی می کند. داستان کتاب، قبل از تولد سپید دندان شروع می شود، دو مرد که جنازه ی دوستشان را با خود حمل می کنند، قصد دارند تا از جنگل پر برفی در سرمای کشنده ی زمستان بگذرند. آن ها شب ها در جایی اطراق می کنند و قبل از طلوع خورشید به حرکت در می آیند. هر شب یکی از سگ هایشان ناپدید می شود و آن ها حدس می زنند که سگ بیچاره طعمه ی گرگ ها شده است.

مردان متوجه می شوند که ماده گرگی که همان کیچ است شب ها نزد سگ ها می آید و با فریب دادن آن ها مجبورشان می کند تا طنابشان را پاره کنند و دنبال گرگ ماده بروند، اما به محض این که از آتش و دو مرد همراه دور می شوند سگ بیچاره طعمه ی گله ی گرگ ها شده و توسط آن ها خورده می شود. به این ترتیب سه سگ از شش سگ از بین می روند و در یکی از حمله های گرگ ها یکی از مردان که به شدت از آن ها عصبانی است به گرگ ها حمله ور می شود و خود او نیز طعمه ی گله ی گرسنه ی گرگ ها می شود. مرد تنها، مجبور است مسیر را به تنهایی بگذراند و ... .

بخشی از کتاب سپید دندان؛ نشر افق

فصل دوم

زاده ی وحش

1

ستیز دندان ها

ماده گرگ زودتر از همه، صدای مردان و زوزه ی سگ ها را از دور شنید. بعد جستی زد و فرار کرد. اما گرگ های دیگر چند دقیقه ای این پا و آن پا کردند و وقتی از آمدن آدم ها مطمئن شدند، از راهی که ماده گرگ رفته بود گریختند.

پیشاپیش گرگ ها، گرگی درشت جثه و خاکستری حرکت می کرد. وقتی گرگ های جوان تر سعی می کردند از او جلو بزنند گرگ جوان با غرش به آن ها اخطار می داد یا با دندان جایی از بدن شان را گاز می گرفت؛ اما وقتی ماده گرگ را دید سرعتش را بیشتر کرد و کنار او جا گرفت. با این حال وقتی ماده گرگ تصادفی از او جلو می زد، به او غرش نمی کرد و دندان نشان نمی داد. بلکه برعکس، با این که علاقه داشت که به ماده گرگ نزدیک شود، ماده گرگ غرش می کرد و به او دندان نشان می داد. حتی گاهی شانه ی او را با دندان گاز می گرفت، اما گرگ جوان و درشت جثه اصلا خشمگین نمی شد.

در طرف دیگر ماده گرگ، پیر گرگ لاغری حرکت می کرد. پیر گرگ از نبردهای زیاد، زخم های زیادی برداشته بود و چون چشم راستش نابینا شده بود، همیشه سمت راست ماده گرگ حرکت می کرد. گرگ یک چشم عادت کرده بود کنار ماده گرگ باشد. گاهی که هر دو گرگ، ماده گرگ را در تنگنا قرار می دادند، ماده گرگ با گاز گرفتن هر دو عاشق، آن ها را کنار می زد. در این جور مواقع گرگ های رقیب دندان های شان را به هم نشان می دادند و تهدید کنان به یکدیگر غرش می کردند.

هربار وقتی ماده گرگ با دندان های تیزش پیرگرگ را کنار می زد، شانه ی گرگ به گرگ سه ساله ای که از سمت راست او حرکت می کرد می خورد. این گرگ جوان که به حد بلوغ رسیده بود، شور و نیروی زیادی داشت، اما پیرگرگ  یک چشم هر بار با شانه ها و غرش و دندان او را عقب می راند. با وجود این گاهی گرگ جوان با احتیاط و آرام خود را بین پیرگرگ و ماده گرگ می انداخت و وقتی ماده گرگ با غرش بلندی نارضایتی اش را بروز می داد، پیرگرگ و گرگ دیگر به گرگ سه ساله غرش می کردند.

در این جور لحظه ها گرگ سه ساله هم فوری خودش را عقب می انداخت و تهدید کنان دندان هایش را نشان می داد، اما بی نظمی در جلو باعث می شد گرگ های عقب به گرگ سه ساله بخورند و ناراحتی خود را با گاز گرفتن پاها یا پهلویش نشان بدهند. با این حال گرگ جوان هر بار این شگرد را تکرار می کرد.

اگر غذایی در کار بود، عشق و نبرد فوری تمام می شد و دسته گرگ ها پراکنده می شدند، اما وضع گله گرگ ها وخیم بود. گرگ های لاغر و استخوانی مدت ها بود که گرسنه بودند. به همین دلیل نمی توانستند با سرعت زیاد بدوند. در جلو، گرگ های قوی می رفتند و پشت سرشان، گرگ های پیر و جوان که ضعیف تر بودند لنگ لنگان می آمدند.

آن روز آن ها کیلومترها راه را دوان دوان طی کردند و حتی شب هم به راهشان ادامه دادند. روز بعد هم هنوز روی زمین یخ زده و مرده می دویدند تا موجود زنده ای را به چنگ آورند و ببلعند تا زنده بمانند.

بالاخره هم با گذشتن از ده دوازده رودخانه ی کوچک به گوزن درشت هیکلی برخوردند و ...

کتاب سپید دندان از مجموعه رمانهای جاویدان جهان اثر جک لندن با ترجمه‌ی محسن سلیمانی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

• رمان‌های جاویدان جهان
• نویسنده: جک لندن
• مترجم: محسن سلیمانی
• انتشارات: افق