محصولات مرتبط
درباره کتاب قلابی نوشته رومن گاری
"رومن گاری" در سال 1961، کتابی با عنوان "به افتخار پیشتازان سرافرازمان" نوشت که مجموعه ای از شانزده داستان کوتاه بود. این مجموعه چندی بعد با نام "پرندگان می روند در پرو بمیرند" تجدید چاپ شد که "ابوالحسن نجفی" چند داستان از این مجموعه را ترجمه کرده و در سال 1352 به دست چاپ سپرد. بعدها "سمیه نوروزی" متوجه شد که تعدادی از داستان های این مجموعه هنوز ترجمه نشده اند، از این رو پنج تای باقی مانده را در قالب یک مجموعه دیگر در آورد و نام آن را "قلابی" گذاشت. عنوان کتاب از نام یکی از پنج داستان این مجموعه گرفته شده است. داستان "قلابی" در مورد مردی کلکسیونر می باشد که علاقه زیادی به آثار هنری دارد و برای اصل بودن این آثار وسواس زیادی به خرج می دهد. این وسواسِ او تا جایی پیش می رود که برای انتخاب همسر هم به دنبال یک زن با اصالت می گردد که زیبایی خدادادی داشته باشد. این مرد بعد از ازدواج متوجه می شود که همسرش قبلا بینی اش را عمل کرده و صورتی قلابی دارد، به همین دلیل به دنبال کارهای طلاق می رود تا این کلاهی که بر سرش رفته را از سر بر دارد و اصالت را بار دیگر به زندگی اش باز گرداند. کتاب حاضر به زیبایی هر چه تمام تر نوشته شده است و مهم ترین ویژگی آن، طنز تلخ "رومن گاری" می باشد. او با این سبک نوشتاری اش، همه واقعیت های تلخ جامعه را با زبانی طنزگونه بیان می کند.
برشی از متن کتاب قلابی نوشته رومن گاری
کنت قسمت عمده شغلش را در پایتخت های بزرگ گذرانده بود اما یک آرزو بیشتر نداشت، آن هم اینکه حتی شده برای یک روز در رم سفیر شود، در قلب مدیترانه ای که با شور و شوق عاشقانه در رویایش سیر می کرد. ولی تقدیر انگار پایش را توی یک کفش کرده بود تا نگذارد او به آرزویش برسد. بارها در عزل و نصب ها تا پای سفارت در آتن و مادرید پیش رفته بود اما هربار لحظه آخر با حکم ناگهانی سازمان از هدفش دور مانده بود. این بار هم که هیچ وقت اعتراف نکرده بود اما همیشه با خیالی راحت از آنچه که کنت اسمش را گذاشته بود بد شانسی استقبال می کرد. حتی چند هفته تعطیلات که هر سال همراه بچهها می رفتند کاپری یا بوردیگرا، حال زن را بد می کرد، شخصیتش که با سکوت و احتیاط گره خورده بود، درجه حرارت بدن ااش که فقط در آب و هوای رقیق احساس راحتی می کرد یا در منطقه های کم فشاری که به نظر می رسید خوشبختانه از هر نوع شور و هیجانی دور مانده، رنگ و رویش که بسیار پریده بود و با پردههایی که با احتیاط و ملاحظه کاری بیش از حد همیشه کشیده بود، به نهایت پریدگی می زد. تمام اینها برایش از مدیترانه جنگلی ساخته بود از رنگ ها، عطرها و صداهایی که با اکراه تمام فکرش را به جان می خرید/ آن همه نور به نظرش غیر اخلاقی می آمد، فاصله این نور با برهنگی چندان زیاد نبود. دیگر نمی شد هوس و عشق را با تجاوز فروتنانه سرما، مه و باران پنهان کرد. همه اعتراف میکردند، جار میزنند، نمایش می دادند، وجودش را به رخ می کشیدند. مدیترانه انگار جایی بود بی نهایت وسیع، ناخوشایند و خطرناک. هیچ وقت نمی توانست با خودش کنار بیاید همراه بچه ها بروند آنجا، فقط یک بار دل به دریا زد، آن هم وقتی دو خدمتکار و معلم سرخانه ی پسرها را با خودشان بردند. هر وقت بچه ها در ساحل لیدو بازی میکردد ، چشم ازشان بر نمی داشت. انگار می ترسید از دریا و حتی موج ها که جلو بیایند و حرف های ناجور بزنند یا بازی های ممنوع یادشان بدهند. از نور نفرت داشت و با طبیعت با نهایت احتیاط رفتار می کرد. انگار مطمئن بود طبیعت می تواند دست به هر افتضاحی بزند و رسوایی بار بیاورد. نگران بود و عصبی؛ تنها چیزی که این عصبانیت مهار شده و فروخورده را نشان می داد، تکان های شدید تر گوشواره هایش بود. بیش از حد به اخلاق و رفتار و ادب و نزاکت توجه نشان می داد، انگار تمام هدفش از زندگی این بود که جلب توجه نکند، سخت می شد باور کرد تربیتی سخت تر از شیوه او هم وجود داشته باشد. روز به روز حلقه محاصره موفقیتهایش تنگ تر می شد. از خودش همسر نمونه ای دست و پا کرده بود برای یک شوهر سفیر. دقت می کرد خندیدنش هم بی ادبانه نباشد. لبخندهایش تند، مصنوعی و زورکی بودند، لرزشی بی احساس. از آن آدمهایی بود که هم سخت است درباره شان حرف زدن و هم نمیشود فراموششان کرد.
فهرست
- مقدمه ی مترجم
- قدرت و شرافت
- برگی از تاریخ
- زمینی ها
- عود
- قلابی
(مجموعه داستان) نویسنده: رومن گاری مترجم: سمیه نوروزی انتشارات: چشمه
مشخصات
- نویسنده رومن گاری
- مترجم ابوالحسن نجفی | سمیه نوروزی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 4
- سال انتشار 1403
- تعداد صفحه 104
- انتشارات چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب قلابی | رومن گاری
دیدگاه کاربران