دربارهی کتاب فرستنده زویی واشینگتن از انتشارات پرتقال
کتاب "فرستنده: زویی واشینگتن" از دسته کتابهای رمان کودک و نوجوان، روایتگر زندگی دختری نوجوان میباشد که برای مخاطب کودک و نوجوان به نگارش درآمده است.
شخصیت اصلی قصه، "زویی واشینگتن" نام دارد. او دختری نوجوان و عاشق شیرینیپزی میباشد که کنار مادرش و همچنین ناپدریاش، "پال"، زندگی آرامی را سپری میکند. پدر واقعی زویی، "مارکوس جانسون" نام دارد؛ مردی که از سالها پیش در زندان محبوس است و زویی هیچ خاطرهای از او به یاد ندارد.
ماجرا از تولد دوازده سالگی زویی آغاز میشود. تولدی که در قنادی مورد علاقهی این دختر، با شکوه هر چه تمامتر برگزار میگردد. پس از پایان جشن، زویی همراه با مادرش و پال به خانه بازمیگردد. او پیش از ورود به خانه، نامههای موجود در صندوق پستی را برداشته و به داخل ساختمان میبرد. در همین هنگام متوجه نامهای میشود که نام خودش به عنوان گیرنده، بر روی پاکت نوشته شده؛ نامهای که از ندامتگاه ایالت ماساچوست ارسال گشته؛ جایی که پدرش، مارکوس، در آن زندگی میکند.
این اولین نامهای است که مارکوس برای دختر قصه فرستاده؛ در نتیجه، زویی با هیجان و اضطرابی وصفناشدنی نامه را به دور از چشم مادرش، در جیب خود پنهان کرده و به اتاقش میرود. وی پس از مطالعهی نامه، متوجه میشود که پدرش بارها برایش نامه نوشته؛ نامههایی که هیچ گاه به دست او نرسیدهاند. بالاخره، زویی، پس از کلی کشمکش با خود، تصمیم میگیرد که پاسخ نامهی پدرش را بدهد. اقدامی که زویی را با ماجراهایی دنبالهدار مواجه ساخته و حقایقی بزرگ و مهم را در برابر دیدگان او آشکار میسازد.
بخشی از کتاب فرستنده زویی واشینگتن
اگرچه نمیتوانستم توی قنادی آری شیرینی بپزم، ولی حداقل توی خانه فرصت این کار را داشتم. روز پنجشنبه من و مامان بزرگ توی آشپزخانه بودیم و داشتیم حاضر میشدیم اوریوی سرخشده درست کنیم، یکی از دستورپختهای شیرینیهایی که توی کتاب آشپزی روبی ویلو بود. خمیر را هم زده بودم تا بیسکویت اوریو را توی آن فرو ببریم و بعد داشتم پودر قند را توی شکرپاش میریختم. آخرش پودر قند را روی اوریوی سرخشده میپاشیدیم و وقتی هنوز گرم و چسبناک بودند، با یک لیوان شیر سرد میخوردیمش. در همان حال مامانبزرگ هم داشت روغن را داخل ماهیتابهی روی گاز میریخت. پیشبند قرمز مامانم را روی تیشرت سفید و شلوار جین پوشیده بود. پیشبند من که کادوی مامان و بابا برای روز کریسمس بود، تصویر شیرینیهای ماکارون رنگارنگ داشت.
تلفن همراهم را به اسپیکر بلوتوث روی میز آشپزخانه وصل کرده بودم. نرمافزار پخش ترانه را باز کردم و تمام ترانههای گوشی را روی پخش تصادفی گذاشتم. داشتم در شکرپاش را میبستم که ترانهی «خرافات» استیوی واندر پخش شد، بعد از خواندن اولین نامهی مارکوس دانلودش کرده بودم.
بعد از اینکه مامانبزرگ روغن را ریخت، همراه ترانه سرش را تکان داد. گوشوارههای مهرهفیروزهایاش جیلینگ جیلینگ صدا داد. گوشوارههای بامزه دوست داشت. «استیوی واندر دوست داری؟»
«یه بار این ترانه رو توی خونهی جاسمین شنیدم.» دروغ میگفتم. «باباش این ترانه رو گذاشته بود. خوشم اومد. واسه همین هم بعضی از ترانههاش رو به لیست پخشم اضافه کردم.»
مامانبزرگ همانطور که داشت با ترانه همخوانی میکرد، بدنش را تکان تکان داد و گفت: «خوشسلیقهای. عاشق آهنگشم.» من هم شروع کردم ورجهوورجه کردن.
صدای زنگ ساعت گوشیام بلند و آهنگ قطع شد. برای ظهر تنظیمش کرده بودم. برای خاموش کردنش تقریبا از جا پریدم و بعد دوباره صدای آواز استیوی واندر آشپزخانه را پر کرد.
مامانبزرگ پرسید: «زنگ واسه چی بود؟»
دستم را با حوله پاک کردم و گوشیام را برداشتم. «هیچی، زودی برمیگردم. بدون من شروع نکنی!»
با عجله رفتم توی سالن تا به ورودی رسیدم و از پشت در طوفان یواشکی خیابانمان را نگاه کردم. یک دقیقهی بعد، درست سر وقت، پستچی از پلههای ایوان بالا آمد. من را دید که آنجا ایستاده بودم و برایم دست تکان داد. در را باز کردم و او نامه را به دستم داد...
کتاب فرستنده زویی واشینگتن اثر جانی مارکس و ترجمهی مریم حیدریان از انتشارات پرتقال منتشر شده است.
- نویسنده: جانی مارکس
- تصویرگر: مریم حیدریان
- انتشارات: پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب فرستنده زویی واشینگتن | انتشارات پرتقال
دیدگاه کاربران