دربارهی کتاب عشق روی پیاده رو اثر مصطفی مستور
کتاب عشق روی پیاده رو، شامل دوازده داستان است که در آن به مضامین اجتماعی همچون غم، تنهایی، عشق و سرگردانی اشاره شده است. از ویژگی داستانهای مصطفی مستور این است که دارای نوعی فضای عرفانی است. اما منظور از آن، عرفانِ مد نظر عامه نیست، بلکه سبک او در این زمینه منحصربهفرد است.
او در اکثر داستان ها به شکل غیر مستقیم، اشاره و ردّ پایی از خدا را به مخاطب نشان می دهد، این اشاره می تواند در شخصیت های داستان یا دیالوگ ها نمود پیدا کند. ضمن این که نویسنده در داستان هایش رنگ و بوی تازه ای به عشق بخشیده و جلوه های متفاوتی از آن را به خواننده نشان داده است. تاکید مستور در داستان هایش بر این است که عشق مقوله ای است که می توان آن را در هر چیزی جست.
او در آثارش توجه زیادی به جنس زن داشته و آن را محور کانونی برخی داستان هایش قرار داده است. از دیگر خصوصیات" عشق روی پیاده رو" جابه جایی زمان هاست، به طوری که خواننده احساس می کند راوی در حال و گذشته سفر می کند. تفاوت فضا نیز در مجموعه دیده می شود. شخصیت ها مدام در فضاهای مختلف در حرکت اند و این جریان نه تنها باعث پیچیدگی و سردرگمی داستان ها نمی شود، بلکه به خواننده کمک می کند تا شخصیت ها را به خوبی شناسایی کند.
از دیگر خصیصه ها در داستان های مستور، نا امیدی و اندوه در عین امیدواری است؛ در اکثر داستان های او نوعی نا امیدی و غم دیده می شود، ولی در عین حال، خواننده همواره روزنه ی امید را در متن حس می کند. داستان" بعد از ظهر سبز" در این مجموعه، درمورد پیرمرد و چهره نگار مشهوری است. پیرمرد از چهره نگار می خواهد، تصویر دختری را که در خیابان دیده، برایش روی بوم نقاشی کند. اما هیچ تصویری به تصویری که در ذهن پیرمرد است شباهت ندارد و این جاست که پیرمرد دچار وسواس می شود.
بخشی از کتاب عشق روی پیاده رو؛ نشر چشمه
"ابراهیم عزیز، سلام! راستش نمی دانم از کجا شروع کنم. توی این پنج_ شش ماه از دستت کلافه شده ام. البته باید از همان اول جلوت می ایستادم تا کار به این جا نمی کشید و آبروی ده ساله ی مرا این طور به باد نمی دادی. خوش انصاف، دست کم فک رکمادر مُرده ی مرا می کردی؛ مشورتی، تلفنی، اجازه ای، چیزی.
معتمدی می گفت آدم عاطفی و احساساتی هستی اما فکر نمی کردم تا این حد که در عرض پنج ماه بلبشو به پا کنی. بلانسبت هردومان، رییسی گفته اند، مرئوسی گفته اند، حالا با رئیس بازی مخالفی؟ خوب، باش؛ دست کم دوستانه از من صلاح و مصلحت می کردی، ضرر داشت؟
درد یکی دو تا نیست؛ آن از قضیه کشته شدن عفت خدایی که بلافاصله آمدی مرکز و سر و صدا راه انداختی که« عرش خداوند تَرَک برداشته است.»خب، شرکت نفت برای رسیدن به مناطق نفت خیز می خواسته جاده بزند که در اثر انفجار صخره ای بین راه، تکه سنگی افتاده بود توی دره و از بخت بد روی سر عفت خدایی که برای پر کردن مشک آب پایین رفته بود."
خرید کتاب عشق روی پیاده رو
کتاب عشق روی پیاده رو اثر مصطفی مستور از نشر چشمه، به همراه سایر کتاب های رمان را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.
نویسنده
دربارهی مصطفی مستور
مصطفی مستور داستان نویس و مترجم ایرانی در سال 1343 در اهواز به دنیا آمد. او دارای دو مدرک مهندسی عمران و کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شهید چمران اهواز بوده است. نخستین داستان او به نام" دو چشمخانه خیس" در سال 1369 به چاپ رسید. از مهم ترین آثار او عبارتند از: 1. روی ماه خداوند را ببوس. 2. استخوان خوک و دست های جزامی. 3. من دانای کل هستم. 4. من گنجشک نیستم. 5. تهران در بعد از ظهر. 6. پرسه در حوالی زندگی و ...
فهرست
-
دو چشمخانه خیس
-
مثل یک قاصدک
-
بعد از ظهر سبز
-
شب های یلدا
-
مردی که تا زانو در اندوه فرو رفت
-
عشق روی پیاده رو
-
آرزو
-
چند خط کج و کوله بر دیوار
-
آن مرد داس دارد
-
هَل مِن مَحیص؟
-
زلزله
-
مهتاب
- نویسنده: مصطفی مستور
- انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب عشق روی پیاده رو | مصطفی مستور
دیدگاه کاربران