دربارهی کتاب دوزخ ژان پل سارتر
کتاب "دوزخ"، نمایشنامهای خواندنی و پرکشش اثر "ژان پل سارتر"، فیلسوف و نویسندهی فرانسوی است که تصویری قابل تامل و متفاوت را از جهنم برای مخاطب ترسیم میکند. شخصیتهای اصلی داستان، "ژوزف گارسن"، مردی 40 ساله، "استل ریگو"، دختری جوان و حدودا 30 ساله، و "اینس سرانو"، زنی میانسال و 50 ساله هستند که همگی مردهاند. در طی داستان میخوانیم که هر سهی این اشخاص، بار سنگینی از گناههای مختلف را بر دوش داشته و با مرگ خویش، انتظار ورود به جهنم را دارند و خود را برای رویارویی با جلاد و شکنجه آماده ساختهاند.
آغاز نمایشنامه، با ورود گارسن، به یک اتاق پر نور و بدون آینه، فاقد کلید خاموش و روشن کردن چراغ، آغاز می گردد؛ اتاقی که گارسن آن را مکانی برای شکنجه و اعمال مجازات اعمال ناپسند و نابخشودنی دنیوی خود تصور می نماید. یک مرد مستخدم حدودا 60 ساله، وی را برای اقامت در این اتاق همراهی کرده و به پرسشهای پی در پی گارسن پاسخ داده و پس از آن، اتاق را ترک می کند. این روال تا ورود استل و اینس نیز تکرار می شود؛ شخصیتهای قصه پس از آشنایی مقدماتی، با یک دیگر به صحبت پرداخته و از ماجراها و گناهان مرتکب شدهی خویش سخن گفته، هم دیگر را با قضاوتها و سرزنشهای خود، شکنجه داده و ماجراهایی جذاب را خلق میکنند.
بخشی از کتاب دوزخ؛ نشر قطره
اتاقی تزیین شده به سبک دورهی امپراتوری دوم فرانسه است. سه کاناپه با رنگ های مختلف در اتاق قرار گرفته، یک مجسمهی حجیم فلزی که بر روی یک بخاری قرار دارد و هم چنین یک میز تحریر که روی آن یک عدد کاغذ برقرار گرفته است. زنگی در داخل اتاق تعبیه شده و لوستری که منبع نور است، در سقف مشاهده می شود. هم چنین یک دریچه یا پنجرهی کوچکی که کاراکترهای نمایش اتفاقات زمین را از آن جا مشاهده می کنند.
گارسن: (به همراه مستخدم وارد می شود و به اطراف نگاهی کنجکاوانه می اندازد.) این جاست؟
مستخدم: بله آقای گارسن.
گارسن: همین شکلی؟
مستخدم: بله.
گارسن: اثاثیهی زمان امپراتوری دوم! به نظرم باید رفته رفته به وسایل این جا عادت کرد.
مستخدم: خب بعضیها عادت می کنن و بعضیها نه.
گارسن: اتاق های دیگه هم این جوریه؟
مستخدم: خب بله، این جا همه چیز برای راحتی فراهمه. مثلاً این جا آدمای چینی ـ هندی و... هم می آن. پس فکر میکنین که این مبلمان دورهی امپراتوری دوم به چه دردشون می خوره؟
گارسن: خب واقعاً چه نیازی به ایناست؟ اصلاً به چه درد من می خوره؟ شما میدونین من کی بودم؟ البته زیاد هم مهم نیست. ولی میخوام حقیقتی رو بگم. من میون اثاثیه ای زندگی می کردم که دوست شون نداشتم. به نظر شما این اتاق با این وضعیت تصنعی عجیب نیست؟
مستخدم: شما به زودی پی می برین که زندگی کردن در اتاقی به سبک دورهی امپراتوری دوم زیاد هم بد نیست.
گارسن: صحیح... پس این طور! به هرحال من انتظار چنین اتاقی رو نداشتم. راستی شما از حرفایی که بیرون از این جا گفته می شه اطلاعی دارین؟
مستخدم: در چه موردی؟
گارسن: خب در مورد... این اتاق و...
مستخدم: واقعاً شما چه طور می تونین این مزخرفاتو باور کنین؟ اونم از کسانی که تا به حال این جا نیومدن؟
هر دو می خندند.
گارسن: پس وسایل شکنجه کجاس؟
مستخدم: چی؟
گارسن: وسایل شکنجه ـ گرزها، سیخ های داغ، شلاق های سیمی و... خلاصه وسایل شکنجه دیگه...
مستخدم: مثل این که شوخی می کنین؟
گارسن: نه نه شوخی نمی کنم، باور کنین. این جا پنجره و آینه هم نداره و یا چیزهای شکستنی؟ راستی چرا مسواکم و گرفتن؟
مستخدم: باز هم! باز هم به فکر مقام انسانی و هوای نفس افتادین؟ جای تاسفه...
گارسن: خواهش می کنم با این لحن خودمونی با من صحبت نکنین. من در حال حاضر شرایط خودمو خوب می دونم...
مستخدم: ببخشید آقا، مگه من مقصرم؟ من نمی فهمم چرا همیشه مشتری های ما همین سوال رو می پرسن؟ «وسایل شکنجه کجاس؟» اونا در چنین موقعیتی اصلا به فکر ظاهر خودشون نیستن، ولی بعد از این که خاطرجمع شدن که شکنجه ای در کار نیست، اون وقت به فکر مسواک دندوناشون می افتن. اما شما آقای گارسن یه لحظه پیش خودتون فکر کنین که اصولا برای چی دندوناتونو مسواک می زنین؟
گارسن: بلکه حق با شماس. برای چی خودشونو توی آینه نگاه کنن تا وقتی این وسایل و اون مجسمه این جاس! گاهی اوقات فکر می کنم باید با دقت بیش تری اطرافم رو نگاه کنم. من چیزی برای پنهان کردن ندارم. از اوضاع و احوال خودم به نحوی آگاهم. ولی می دونین انسان توی چنین شرایطی چه احساسی داره؟ انسان در حال غرق شدنه. تقلا...
کتاب دوزخ اثر ژان پل سارتر با ترجمهی حمید سمندریان توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.
- نویسنده: ژان پل سارتر
- مترجم: حمید سمندریان
- انتشارات: قطره
نظرات کاربران درباره کتاب دوزخ | ژان پل سارتر
دیدگاه کاربران