معرفی کتاب سفرنامه ی ناصر خسرو قبادیانی مروزی
کتاب حاضر از نفیسترین آثار ادبیات فارسی در قرن پنجم میباشد که به شرح سفرهای ارزشمند و پربار هفتسالۀ ناصرخسرو و تجربیات وی میپردازد و حاوی اطلاعات قوی و ارزشمند جغرافیایی است. ناصر خسرو سفرهایش را از شهر خود، خراسان، آغاز میکند و از طریق قسمتهای شمال غربی ایران به ارمنستان، آسیای صغیر، شام، فلسطین و در نهایت به مصر میرسد.
او مدت نزدیک به سه سال در مصر که در آن سالها پایتخت فاطمیان بود اقامت میکند. او سپس به تونس، نوبه، سودان رفته و به قصد حج در ادامه به عربستان عزیمت میکند. او در طول سفرهایش چهاربار به سفر حج میرود. پس از مکه، از راه طائف به یمن، لحسا و بصره میرود و درنهایت در همان سال از طریق جنوب ایران به بلخ،زادگاهش، باز میگردد.
ناصر خسرو در این کتاب در نهایت دقت و صداقت به بیان و توصیف ماجراها، مشاهدات و تجربیات، جزئیات اماکن، بناها، راهها، شهرها و فواصل بینآنها، جزئیات اقتصادی و اجتماعی آنها، کسبوکار و تجارب ساکنین و فرهنگ و آداب و رسوم مردمانشان کوشش جسته است و یکی از ارزشمندترین مبانع جغرافیایی،تاریخی و فرهنگی را در اختیار آیندگان قرار داده است.
این کتاب با اینکه هزار سال از نگارشش میگذرد برخلاف تصورات، بسیار ساده، بیآلایش و دلنشین نوشته شده است و گفتهها و توصیفهایش زنده و گویا هستند، انگار که شما هم همراه او قدم در اینراهها گذاشته و در حال تماشای بناها، شهرها و آدمها هستید. او این کتاب را پس از به اتمام رساندن سفر خود، از یادداشتهای روزانهای که در طول سفر تهیه کرده بود، نوشته است.
برای بهتر فهمیدن راههایی که او در سفرهایش از آنها گذر کرده، در انتهای کتاب یک نقشۀ دست کشیده نیز ارائه شده است که همراهی شما با سفرهای او را جالبتر میکند و تمام راههایی که ناصر خسرو آنها را در طول سفرش پیموده است را نشان میدهد.
برشی از متن کتاب سفرنامه ی ناصر خسرو قبادیانی مروزی
از خندان تا شَمیران سه فرسنگ بیابانکی است، همه سنگلاخ، و آن قصبۀ ولایت طارم است. و به کنار شهر قلعهای بلند بنیادش بر سنگِ خاره نهاده است، سه دیوار بر گردِ او کشیده و کاریزی به میان قلعه فرو برده تا کنار رودخانه که از آنجا آب برآورند و به قلعه برند. و هزار مرد از مهترزادگانِ ولایت در آن قلعه هستند تا کسی بیراهی و سرکشی نتواند کرد.
و گفتند آن امیر را قلعههای بسیار در ولایتِ دیلم باشد و عدل و ایمنی تمام باشد چنانکه در ولایت او کسی نتواند که از کسی چیزی ستاند و مردمان که در ولایتِ وی به مسجد آدینه روند همگی کفشها را بیرون مسجد بگذارند و هیچکس کفشِ آنکسان را نَبَرد. و این امیر نام خود را بر کاغذ چنین نویسد که: «مزربانُ الدَّیلم جیلِ جیلان ابو صالح مَولی اَمیرالمؤمنین». و نامش جُستان ابراهیم است. در شَمیران مردی نیک دیدم، از دربند بود، نامش ابوالفضل خلیفه بن علی الفیلسوف. مردی اهل بود و با ما کَرامتها کرد و کَرَمها نمود و با هم بحثها کردیم و دوستی افتاد میان ما.
- به کوشش: محمد دبیرسیاقی
- انتشارات: زوار
نظرات کاربران درباره کتاب سفرنامه ی ناصر خسرو قبادیانی مروزی
دیدگاه کاربران