درباره کتاب در جستجوی صبح (دو جلدی - قابدار)
این کتابِ دو جلدی، خاطرات عبدالرحیم جعفری، بنیان گذار مؤسسه انتشارات امیرکبیر را از زبان خودش روایت می کند. جعفری، در روزهایی که سرشار از نیرو بود و می توانست مانند گذشته مفید باشد، فعالیت در عرصه ای که به آن عشق می ورزید را با زمینه سازی ها و ترفندهای گوناگون از او سلب کردند.
به همین دلیل به نوشتن خاطراتش پرداخت تا با مرور فعالیت های گذشته اش لحظاتش را سرشار از اشتیاق و انگیزه کند. او در میان روایت خاطرات گران قدرش، صدها کتابی که چاپ کرده را از نظر می گذراند و دانشنامه ها و فرهنگ های مفیدی که به جامعه عرضه داشته را به خاطر می آورد.
با مؤلفان، مترجمان و دست اندرکاران کتاب ها سر و کله می زند و درباره ی ابعاد گوناگونِ کتاب هایش با آن ها به گفت و گو می نشیند. جعفری، همه ی اتفاقات بیست سال کار و فعالیت اش را با بازنگری به گذشته، نگارش کرده است و تا لحظات آخری که این مجموعه به دست چاپ سپرده شود، هر آن چه که تدریجاً به ذهش آمده را به عناوین کتاب افزوده است. مطالعه خاطرات این مرد که سی سال از عمرش را صرف خدمت به کتاب و کتاب خوانی کرده است می تواند انگیزه مناسبی برای همه کسانی باشد که از موقعیت فعلی شان راضی نیستند و بدون این که برای تغییر این اوضاع گامی بر دارند، دائما از همه چیز گله و شکایت دارند.
برشی از متن کتاب در جستجوی صبح
ظهرها نیم ساعت فرصت ناهار و نماز بود. ناهار را در چاپخانه میخوردیم. هر روز عصر پنج سیر گوشت گوسفند به چهار عباسی و مقداری نخود و لوبیا میخریدیم و در دیزی گلی می ریختیم و برای پختن به سنگک پزی اول کوچه خدابنده لوها بالاتر از کوچه حاج نایب می دادیم تا در تنور بگذارد.
آن سالها هنوز گازوئیلی در کار نبود، نانوایی ها با بته پخت میکردند که با بار شتر به نانوایی میآوردند. فردای روزی که دیزی را به نانوایی سپرده بودیم حوالی ساعت یازده با قدری فلفل و پیاز و سیب زمینی و چند لیمو عمانی به سراغ دیزی میرفتیم، این مواد را به محتویات دیزی اضافه میکردیم، ساعت دوازده دوباره بر می گشتیم و دیزی را که حالا خوب پخته شده بود با دو سه قرص نان سنگک که روی منبر دکان چیده شده بود بر می داشتیم و به چاپخانه میآوردیم. علاوه بر دانه ده شاهی پول نان، برای پختن دیزی هم پنج شاهی به شاطر آقا می دادیم.
نظرات کاربران درباره کتاب در جستجوی صبح
دیدگاه کاربران