درباره کتاب شعارنویسی بر دیوار کاغذی
در این کتاب آریان با رویکرد انتقادی به روند رشد داستان نویسی و رمان بعد از انقلاب میپردازد. او دربررسی خود به این نتیجه رسیده است که رمان نویس نیازمند نگاهی هستی شناسانه به جهان است تا بتواند اثری ماندگار خلق کند. هم چنین نویسنده ی رمان به فراغت و ذهن آزاد نیاز دارد تا بتواند دردرازمدت و حتی برای یک سال روی یک موضوع متمرکز شود. اما شرایط اجتماعی ایران بستری مناسب برای دست یافتن به این حد ازتمرکزرا امکان پذیرنکرده است. از سوی دیگر تحت تاثیرایدئولوژیِ حاکم برجامعه فرصت توجه و تعمق برروی فلسفه های دیگربرای نویسندهها به وجود نیامده است. به واسطه ی این دلایل، نویسندههای رمان تمایل پیدا کردند که روی داستان کوتاه کار کنند. داستان کوتاه کمتر از رمان نیازمند تمرکزِ درازمدت روی یک موضوع خاص است. نویسنده داستان کوتاه بیشتر میتواند در لابلای دغدغههای زندگی روزمره خود دستی بر نوشتن داشته باشد. از سوی دیگر تبلیغات بی وقفه ی رسانه ملی به تشویق مردم در خواندن کتاب موجب شده تا کتاب تبدیل به شی ای نجات بخش شود؛ با این تصور که هر کس کتاب بخواند از بدبختی نجات مییابد. این میزان از تبلیغات غلوآمیز موجب شده که کتاب ها از لحاظ کیفیت تنزل پیدا کنند. در این شرایط افرادی وارد بازار کتاب شدهاند که شغل شان نوشتن نیست مثل بازیگران که معلوم نیست با چه انگیزهای رو به سوی نوشتن کردهاند. بازیگری که هم پول دارد وهم شهرت چه نیازی دارد که نویسنده هم بشود؟ این سوالی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است. از سوی دیگر نویسنده با بررسی اجمالی داستان کوتاه درغرب واروپا و تکنیکهایی که درطول زمان توسط نویسندگان غربی به وجود آمدهاند، سیر تحول ادبیات داستان کوتاه را نشان داده و با این الگو این سیر تحول در ایران و نحوه رشد آن توسط نویسندگان ایرانی را نیز شرح میدهد. در پایان امیراحمد آریان نتیجه گیری می کند که ادبیات درایران به سوی سطحی و کالایی شدن میرود و ازعمق و دقت و تأمل درآن کاسته میشود. نویسندگان ایرانی ازسرعت تغییرحاکم برجامعه چنین برداشت میکنند که باید کوتاه و سریع نوشت تا خواننده ترغیب شود و به کتاب روی بیاورد. اما تجربه نشان داده است که با این ترفندها هم مردم کتاب خوان نشدند و فقط باعث شده که از غنای ادبیات کاسته شود.
برشی از متن کتاب شعارنویسی بر دیوار کاغذی
برای نویسنده بودن ، نوشتن شرط لازم است اما کافی نیست. بلافاصله باید افزود که نم یگوییم بر نویسنده بودن فضیلتی مترتب است، نم یگوییم از مراحلی باید گذشت و سلوکی باید داشت تا به مقام والای نویسندگی رسید. نفس نویسنده بودن هیچ چیز به هیچ کس نمی افزاید و هیچ تفاوت ماهوی ندارد با نفس کارمند ی و سلمانی. بحث بر سر یک ادعا است : نویسنده کسی است که ادعا می کند نویسنده است . ادعا می کند آن چه نوشته ادبیات است . به این ترتیب اعلام می کند که به گفتار اجتماعی خاصی تعلق دارد. این تعلق یعنی که او مدعی ادامه ی راه عده ی خاصی از آدم هاست، پیشینیانش عده ی خاصی از آد ها هستند. نویسنده بودن در ایران یعنی اعلام تعلق به گفتاری که صادق هدایت و بزرگ علوی را در بر می گیرد اما بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی را نه .عباس پهلوان و عبدالله مستعان د راین گفتار زیستند اما جمشید آموزگار و علی امینی ادعایی بر آن نداشتند. با این که مرزها به نسبت روشن است. این تعریف هیچ جوهری ندارد و دال بر هیچ محتوای قابل ارائه و اثباتی نیست. نویسندگی نوعی قرارداد اجتماعی برای دیده شدن و خوانده شدن به شکلی خاص و در دل گفتاری خاص ، قضاوت شدن با معاییر خاص در زمینه ی سنت و تاریخی مشخص . چیزی شبیه به انتخاب پس زمینه در آتلیه ی عکاسی : عکاس انتخاب پس زمینه را به ما وا م یگذاردو مختاریم در برابر هر رنگ و منظره ای بایستیم و... طبق عادت عجیب ما در جست وجوی ریشهی هر چیز درفرهنگ و تاریخ ایرانی، از مرخصی زایمان و اختراع شوفاژ گرفته تا پرواز بشر، در این مورد نیزعلاقهمندیم نخستین نویسندگان داستان کوتاه را درادبیات کلاسیک خود بجوییم، کما این که چندین باروطن پرستان قاطعانه یاد آوری کردهاند: گلستان سعدی، تذکرة اولیای عطاروغیره. اما واقعیت آن است که داستان کوتاه به معنای امروزیاش، یعنی به عنوان یک ژانرادبی مستقل وعمدتا نخبه گرا با تکنیکهای روایی خاص که با حکایت نویسی تفاوت روشن دارد، عمرش چندان بیشترازعمر سینما نیست. نیمهی دوم قرن نوزدهم به عنوان تاریخ تولد داستان کوتاه گزینهی مناسبی به نظرمیآید، عصرطلایی ادبیات داستانی که در آن انواع و اقسام غولها ازروسیه تا اروپا وآمریکا مشغول کار بودند و خروار ها شاهکار خلق کردند. خلاقیت گسترده و تولید کم نظیر به فاصلهی حدود نیم قرن در جهان باورنکردنی است. به عادت اعصار پیشین و پسین، درآن دوران نیز حجم اصلی تولیدات داستانی مهم جهان رمان اختصاص داشت. در این بین از دو نویسنده میتوان نام برد که اغراق نیست اگر بگوییم سرنوشت داستان کوتاه را رقم زدند، دو نویسندهای تاثیرشان بر ادبیات داستانی قرنی که گذشت بی شباهت به تاثیر مارکس و نیچه بر فلسفهاش نیست. ادگار آلن پو و آنتوان چخوف. مقصود از «رقم زدن » سرنوشت داستان کوتاه به دست این دو نویسنده چیزی فراتر از خلق اثر ارزشمند و داستان موفق است. این دو جایگاه استثنایی دارند که در تاریخ داستان کوتاه متفاوت است با جایگاه دیگر نویسندگان. اکثر نویسندگان تاریخ ادبیات سوار برآبهای خروشان تحولات ادبیات داستانی بودهاند. اما پس از مرگ چیزی ازایشان به یاد نماند
فهرست
- مقدمه
- بخش اول: زمانه و زمینه ادبیات در دهه هشتاد
- بخش دوم: چخوفیسم ایرانی و ادبیات زندگی روزمره
(از متن و حاشیه ی ادبیات معاصر) نویسنده: امیر احمدی آریان ناشر: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب شعارنویسی بر دیوار کاغذی
دیدگاه کاربران