معرفی کتاب راه اصفهان (سرگذشت ابن سینا)
"ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا"، ملقب به "ابوعلی سینا"، "شیخ الرئیس" و ...، یکی از بزرگ ترین و محبوب ترین چهره های شناخته شده در سرتاسر جهان و به ویژه ایران می باشد که در همدان دیده به جهان گشود. وی در عرصه های مختلف علمی از جمله پزشکی، ریاضی، ستاره شناسی، فیزیک، شیمی، روان شناسی، جغرافیا، زمین شناسی، منطق و فلسفه، تبحر فراوان داشت، شعرهای زیبایی را سرود و تالیفات بسیاری را هم ارائه نمود که هر یک مطالب ارزشمند و مفیدی را در اختیار مخاطب قرار می دهند.
به طور حتم، آگاهی از نحوه ی زندگی، خصوصیات شخصیتی و رویدادهای زندگی این مرد بزرگ تاریخ، خالی از لطف نبوده و لذتی وصف ناشدنی را برای خواننده به ارمغان می آورد. این کتاب، یکی از منابع نفیس در این زمینه می باشد که اطلاعات جالب توجهی را در رابطه با ابوعلی سینا بیان می کند.
در واقع این اثر بر اساس نسخه ی خطی و اصیل نگاشته شده توسط "ابوعبید جوزجانی"، یکی از شاگردان و همراهان ابن سینا، به رشته ی تحریر درآمده است. جوزجانی، بیست و پنج سال از عمر خود را در کنار ابن سینا سپری کرده و شاهد وقایع و ماجراهای زندگی او بوده که در طی محتوای "کتاب راه اصفهان"، تمامی آن ها را با ذکر جزئیات، مطرح می نماید.
برشی از متن کتاب راه اصفهان (سرگذشت ابن سینا)
مجلس اول به نام خداوند بخشنده و مهربان من که ابوعبید جوزجانی هستم، این کلمات را به تو تقدیم می کنم، کلماتی که کسی که مدت بیست و پنج سال استاد، دوست و چشم من بود، به من سپرده است: ابوعلی سینا، شیخ الرئیس و امام الحماء، که با عقل و دانش خود جهانیان را دگرگون ساخت؛ از خلیفه تا وزیر، امیر، گدا، سردار جنگی. هنوز از سمرقند تا شیراز، از دروازه های شهر مدور تا شهر هفتاد و دو ملت، از کاخ های پرشکوه خلیفه تا روستاهای فقیر طبرستان، آوازه ی شهرت و عظمت نام او طنین افکن است.
من او را دوست داشتم، هم چنان که همگان خوش بختی و عدالت را دوست دارند. اقرار می کنم که به او عشقی ناممکن داشتم. صفحات بعد را که بخوانی، خواهی دید که او چه نوع آدمی بود و یا من هم رای خواهی شد. خداوند در این راه تو را یاری کند. امروز تو را به دست استاد می سپارم. بی ترس و بی محابا در پی او روان شو. دستت را در دستش بگذار.
هیچ گاه دمی او را ترک مکن. او تو را در جاده های ایران با خود به سفر خواهد برد، در کاروان سراها بیتوته خواهی کرد، از آن سوی واحه بزرگ سغدیان تا کناره ی ترکستان. در خلوت پهناوری که گاه بسیار گرم و گاهی به غایت سرد است و کشور من را تشکیل می دهد، او را دنبال کن. در میان صحراهای پهناور و نمکزار آن ناگهان با شگفتی شهری را خواهی دید که با زیبایی نامنتظر پدیدار می شود و در نگاه نخست غیرواقعی به نظر می آید.
کاروان ها برایت از هند گوهر و ادویه، از شام زره و از روم عاج حمل خواهند کرد. بازارهای اصفهان را خواهی دید که از انبوه پوست های خز و سمور، عنبر و عسل و کنیزان زیبای سفید لبریز است. در گذرگاه های سرپوشیده ی بازار، مشامت از بوهای ناآشنا و گیاهان خوش بوی گران بها انباشته خواهد شد. شب ها زیر آسمان صاف و پر ستاره در شنزارها یا در صخره های دامنه ی البرز بسر خواهی برد، در حالی که چشم انداز دماوند، که بر فراز آن ستیغ های پوشیده از برف سر بر آسمان می ساید، در برابر دیدگانت قرار دارد.
گاهی در میان گدایان و زمانی در کاخ های باشکوه به سر خواهی برد. از روستای فراموش شده، از کوچه های باریک، از کنار خانه های بدون پنجره خواهی گذشت. به دنیای اسرارآمیز شخصیت های قدرتمند، محیط در بسته ی حرم سراها و لذت های بی حد و حصر آن قدم خواهی نهاد. خواهی دید که شاهزادگان و گدایان همانند یک دیگر رنج می برند و متقاعدخواهی شد (اگر ذره ای شک در دلت باشد) که همه ی ما در برابر آلام و مصایب یکسانیم.
در لحظه ای که محبوب چهره ی بی حجابش را در پرتو نور ستارگان به تو می نمایاند، قلبت مانند اسبی وحشت زده در سینه خواهد تپید، زیرا تو بیش از یک زن را دوست خواهی داشت و زنان بسیاری به تو عشق خواهند ورزید از پستی و دنائت اقویا احساس نفرت خواهی کرد و در برابر عظمت ضعفا سر فرود خواهی آورد ...
نویسنده: ژیلبر سینوئه مرجم: عبدالرضا هوشنگ مهدوی انتشارات: قطره
نظرات کاربران درباره کتاب راه اصفهان
دیدگاه کاربران