دربارهی کتاب چرم ساغری اثر اونوره دو بالزاک
کتاب چرم ساغری اثر اونوره دو بالزاک با ترجمهی م. ا. بهآذین توسط انتشارات ناهید به چاپ رسیده است. رمان "چرم ساغری" حکایتی است نیمهفلسفی و نیمهخیالی که مسئله زندگی فرد را مطرح میکند. چرم ساغری طلسمی است که زندگی را در خود محدود ساخته است. همچنان که فرد برای دستیابی به امیال و آرزوهای خود تلاش میکند، به تدریج نیروهای جسم و جانش فرسایش یافته و از سرمایه زندگانیاش میکاهد.
دارنده ی طلسم نیز در رسیدن آنی به آرزوی خود شاهد کوچک شدن سطح این پاره چرم می گردد. تا هنگامی که پیمانه آرزو پر شده و با از بین رفتن چرم، مرگ نیز فرا می رسد. این کتاب داستان "رافائل" پسری فقیر است که تمام سرمایه خود را در قمار از دست داده است. او برای خودکشی به سوی رودخانه شهر می رود اما در آنجا با حرف پیرزنی ژنده پوش، از خودکشی منصرف می شود. او مدتی در خیابان ها قدم می زند و به طور اتفاقی وارد مغازه ی عتیقه فروشی می شود.
مرد عتیقه فروش تکه ای چرم ساغری را به عنوان طلسم به او کادو می دهد. وی ادعا دارد که که این چرم ساغری دارای قدرت برآوردن همهی آرزوهای کسی است که مالک آن است اما در پی هر آرزویی که برآورده می شود سطح چرم کم می شود و از عمر صاحب خود که تکه چرم نماد آن است، میکاهد. "رافائل" چرم ساغری را می پذیرد. به زندگی آسوده و خوشی دست می یابد و سلسله اتفاقاتی که پس از آن رخ می دهد، نمایانگر پوچی و عجز طبیعت او است. شکست "رافائل" در سرشت خود او نهفته است. او معنا و مفهوم زندگی را تنها در ثروت و شهرت جستجو می کند.
بخشی از کتاب چرم ساغری؛ انتشارات ناهید
" حالا یک راز بزرگ زندگی را در چند کلمه مختصر برای شما فاش می کنم. دوچیز که انسان به طور غریزی انجام می دهد، او را از پا در می آورد و سرچشمه زندگی اش را می خشکاند: خواستن و توانستن. ولی میان این دو حد نهایی اعمال بشری، دستور دیگری هم هست که دانایان آن را به کار می گیرند... می توان به طور خلاصه گفت: خواستن ما را می سوزاند، توانستن نابودمان می کند، ولی دانستن وجود ناتوان ما را در یک حالت آرامش پیوسته نگه می دارد."
"ما هرگز برای بلهوسی های خود پول کم نداریم، فقط سر قیمت چیزهای مفید و لازم چانه می زنیم. برای یک دختر رقاص سکه های طلا می ریزیم، اما با کارگری که خانواده گرسنه اش به انتظار پرداخت یک صورت حساب است بحث می کنیم هر قدر هم که ما برای لذات خودپسندی پول بدهیم، باز هرگز در نظر ما چندان گران نیست."
"آنچه واقعیت دارد این است که آزادی به هرج و مرج منتهی می شود و هرج و مرج راه را برای استبداد هموار می کند و استبداد نیز به آزادی منجر می شود. میلیونها موجود انسانی بدون اینکه بتوانند یکی از این سیستم ها را پیروز گردانند. جان خود را از دست داده و خواهند داد..." "تعداد کتابهای چاپ شده، بیش از یک میلیارد است در حالی که در سراسر زندگی انسان، بیش از یک صدوپنجاه هزار از آنها خوانده نمی شود.
حالا به من بگویید آیا کلمه معلومات، کلمه ای احمقانه نیست؟... بهتر است که فن سوزاندن وصیت نامه را یاد گرفت و بعد با سری بلند و شرافتمندانه در میان مردم راه رفت ... هرگاه درآمد شما به پنجاه هزار لیره بالغ شود هرگز غم ملت را نخواهید خورد... در عهد عتیق، رهبران دینی، قدرت را به دست گرفتند. بعدها، قدرت به دو رتبه مذهبی تقسیم شد: پیشوای دین و شاه. و در اجتماع امروزی ما که آخرین مرحله تمدن میباشد. قدرت، در ترکیبات متعدد اجتماع پخش شده است و ما دارای قدرتهای صنعتی، افکار عمومی، پول و سرمایه، و نفوذ کلام شده ایم."
"در کودکی مادرم را از دست دادم. با دیسیپلین و انضباط شدیدی که پدرم برای من در نظر گرفته بود هر روز ساعت نه شب به بستر می رفتم و پنج صبح بیدار می شدم. پدرم می خواست که تحصیلات من درعلم حقوق باشد. پس از فارغ التحصیل شدن، در محاکم دادگستری به طور شرافتمندانه ای کار و تلاش می کردم.
با مرگ پدرم، بدهی های او مرا به فقر شدیدی دچار ساخت. طلبکارها وادارم ساختند تا وسایل خانه ام را بفروشم.... خویشاوندان ثروتمندم به حال و روز من بی اعتنا بودند. استبداد تربیتی پدرم مرا فردی کم رو و بیعرضه پرورش داده بود... با اینکه بیست وشش سال بیشتر ندارم به این موضوع یقین دارم که ناشناس خواهم مرد و به وصال زن رویایی خود نخواهم رسید... سه سال است که به مطالعه و نگارش پرداخته ام و در یک اتاق زیر شیروانی سکونت دارم. دختر صاحبخانه ام پولین نام دارد که سخت عاشق من است. او به من موسیقی، نقاشی، دستور زبان و بالاخره هرآنچه را که یاد گرفته آموزش میدهد... اما من دیوانه زنی هوسباز به نام فئودورا هستم.
سه سال به خانه فئودورا می رفتم. روزهایی را که با او سر می بردم به حالت یک برده در می آمدم، به یک اسباب بازی مبدل می شدم که به فرمان او بودم. از اینکه این زن و این محیط اشرافی را به طرز احمقانه ای پرستش می نمودم خود را ملامت میکردم... پولین را آن وضع فقیرانه دوست نداشتم. کم کم به قماربازی کشیده شدم و کار تحقیق و نگارش را رها نمودم ... تا اینکه به این چرم ساغری رسیدم و حالا می خواهم انتقام خود را از دنیا بگیرم."
نویسنده
دربارهی اونوره دو بالزاک
اونوره دو بالزاک نویسنده نامدار فرانسوی در سال 1799 در فرانسه دیده به جهان گشود. وی تحصیلات خود را در رشته حقوق گذراند اما به درخواست خانواده به ادبیات روی آورد. در سال 1829 اولین اثر قابل توجه بالزاک به نام "روانشناسی ازدواج"، منتشر شد.
در سال 1831 انتشار رمان چرم ساغری توانست شهرت بیشتری برایش به ارمغان بیاورد. بالزاک در طول زندگی خود با زنان متعددی رابطه عاشقانه داشته است که تقریبا همه این زنان الهام بخش شخصیتهای مونث رمانهای وی هستند. "کمدی انسانی" نامی است که بالزاک برای مجموعه آثار خود که حدود 90 رمان و داستان کوتاه است، بر می گزیند.
توصیفات دقیق و گیرا از فضای حوادث، تحلیل نازک بینانه روحیات شخصیتهای داستان از ویژگی های آثار بالزاک است. آثار بالزاک منعکس کننده جامعه فرانسه است. او افراد و شخصیت های متفاوتی را از هر طبقه اجتماعی، در کمدی انسانی خود جای میدهد و جنبههای گوناگون شخصیتی آنان را در معرض نمایش میگذارد. بالزاک در سال 1850 در پاریس درگذشت. از آثار وی می توان به، 1-در رویاهای گمشده، 2-سزار بیروتو، 3-ماجراهای دلتنگ کننده، 4-زنان رها شده، 5-شوان ها، 6-شاهکار گمنام، 7-در الهه شعر، 8-زن سی ساله، 9-زنبق دره، 10-دختر چشم طلایی، 11-گوسفند سیاه، 12-خاطرات یک کشیش دهکده، 13-فراز و نشیب زندگی بدکاران اشاره کرد.
- نویسنده: اونوره دو بالزاک
- مترجم: م. ا. بهآذین
- انتشارات: ناهید
نظرات کاربران درباره کتاب چرم ساغری | اونوره دو بالزاک؛ انتشارات ناهید
دیدگاه کاربران