کتاب دو استکان عرق چهل گیاه اثر علیرضا راهب توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
این کتاب، مجموعه شعر موفقی است که تا به حال چندین بار تجدید چاپ شده است. اشعار این مجموعه که در قالب شعر نو سروده شدهاند، رابطه عاطفی شخصی شاعر با احساس اشیا، رفتارها و وقایع پیرامونش را سنجیده است. شاعر، بهراحتی با تحلیل رخدادها و شرح موقعیت آنها در شعر، مخاطب را غافلگیر میکند. او تجربههای شخصیاش در زندگی را در موقعیتهای طبیعی شرح میدهد و بعد با ضربهای غیر منتظره موقعیت شعر را بهگونهای دوستداشتنی تغییر میدهد. علیرضا راهب، کاملا جسورانه احساس شخصیاش را در حفظ طبیعت و پیدا کردن روابط اشیا بیان میکند و جذابیتهای بیانی شعرش را میافزاید. او برای راه دادن هر گونه کلمه به شعر خود، سختگیرانه عمل میکند، بهخوبی از پس شناخت مکانیسم طبیعی کلام در رفتار عاطفی برمیآید و شعری میسازد که مخاطب از کلمه به کلمه آن لذت میبرد. همچنین او، در به کارگیری کلمات دقت زیادی دارد. در اشعار مجموعه دو استکان عرق چهل گیاه، شما هیچ کلمه اضافهای را نخواهید یافت که فقط جنبه نمایشی داشته باشد و تاثیری روی عمق شعر نگذارد. در میان ساختار محتواییِ سطرها انسجام زیادی وجود دارد که به موفقیت شعرها کمک بسیاری کرده است. این مجموعه، تا به امروز کاملا موفق ظاهر شده است، پس پیشنهاد میکنیم مطالعه آن را از دست ندهید.
برشی از متن کتاب
درک زمان و مکان یعنی غفلت از جاودانگی بهشت نه، این هم یک عبارت فلسفی است! از کجای علوم انسانی میتوان به صحرای کالاهاری رسید؟ من فکر میکنم و تو برای درک فاصلهات با یک معجزهی احتمالی متصل به ساعت مچیات نوک میزنی به زبان شعر پناه میبرم در آرزوی آن که از پرتگاهی بلندتر از تقدیر جهیدن هوسناک پلنگی این بار به سر پنجه غرور مهتاب را به محاق درهای عاشقانه فرو کشد مهتاب از آن پلنگ آفتاب از آن خنکای تن الههای مدیترانهای میخواهم بدون آفتاب، مهتاب، ساعت مچی به زندگی فکر کنم! به یک روز در صحرای کالاهاری به یک روز در سواحل هلند من عدالت را یافتهام عدالت در بیلبوردهاست این تصویر یک فرشته است: _ با چشمهایی به آبی دریا ساعتی از برلیان لباس برجستهای از چرم سیاه موهایی از طلا در حاشیهی راهی که از صحرای کالاهاری میگذرد فرشتهای که نوشابهای انرژیزا مینوشد روی بیلبوردی به ابعاد 5 در 10 متر _ عدالت یعنی این که من همین فرشتهی برجستهی برلیان انرژیزا را هم در استکهلم، هم در پکن، هم در دارالسلام دیدهام در مستطیلی به ابعاد 5 در 10 متر عدالت یعنی همین که من در کربلا، دارفور، مزار شریف، در نوار غزه نوشابهای بهشتی با مارک بمبا خریدهام خنک و انرژیزا فرشتهها ساعتها بمباها در همه جای زمین به عدالت تقسیم میشوند حالا فرشته، ساعت، برلیان، عقربه، بمبا، استکهلم و... سرم دوار گرفته از داغی کالاهاری! کلمات با گنجشکها و ستارههای کارتونی مثل عقربه دور سرم میچرخند دلم میخواهد چشم را بر این همه چرخش دیوانهوار ببندم و در حاشیهی جادهای باز کنم که به بهشت میرود جادهای که از صحرای کالاهاری به استکهلم میرود و به عدالت فکر کنم از کالاهاری میتوانی به استکهلم بروی به این که اما از استکهلم میتوانی به بهشت بروی فکر کنم ستون فقراتم تیر میکشم دوست دارم بیدغدغهی ساعت مچی، اخبار، بهشت، عبارت عاشقانه، بمبا بی استکهلم بیکالاهاری در روشنایی صحنهای افسانهای پلنگی را ببینم که به جهیدنی هوسناک از بلندای تقدیر فرشتهی بیلبوردهای عدالت را به محاق درهای عاشقانه میکشد...
فهرست
- زندگی خوب
- دلقک
- این قلب
- طبیعت
- سایهها
- شمایل
- لوک
- بدشانس
- فاتحه بخوان
- اما
- شوالیه
- زبان پر رنگ
- دیوار
- خیالات
- تمام
- سربازان چوبی
- کسالت
- عقرب
- قلب
- کولاژ
- حریق
- تقدیر
- لالایی
- موجی
- مرثیه
- تاول
- برآب
- معمار بزرگ شهر
- بزرگ
- نشانی
- نوشابه
- عدد
- ستیزهکن
- جغرافیای اعتبار ما گم شده است
- مسافر
- نمیدانم
- حریف
- جیبهای
- قلوه سنگ
- ال چه گوارا
- لابد
- سرزمین
- آهنگ
- ویترین
- قلبت به
- تا آخر
(مجموعه شعر) شاعر: علیرضا راهب انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب دو استکان عرق چهل گیاه - علیرضا راهب
دیدگاه کاربران