کتاب دارم می گذارم به زندگی ام ادامه دهم نوشته محسن مرادی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
این کتاب پنجاه قطعه شعر سپید را در بر دارد و عنوان آن از شعری در این مجموعه گرفته شده است. اندازه این قطعات با یکدیگر متفاوت است، برخی از شعرها در حد چند خط و برخی دیگر در چند صفحه سروده شده اند. در جای جای کتاب مقوله ای به نام معصومیت به چشم می خورد، معصومیت کودکانه ای که در تقابل با دنیای پر از هراس بزرگ شدن قرار گرفته و نوعی ترس و وحشت را از این رویارویی نشان می دهد. روند کتاب نشان دهنده این است که شاعر قصد دارد به بی عدالتی های دنیا اعتراض کند و فریادش را به گوش تمام جهانیان برساند ولی مخاطب در جایی از کتاب به این نتیجه می رسد که این عصیان ذهن شاعر، فراتر از یک اعتراض معمولی است و گویا قصد دارد خود فلسفه اعتراض کردن را به چالش بکشد. اما با همه این عصیان ها، شعر محسن مرادی دارای نوعی هستی شناسی و جهان بینی می باشد که نشان می دهد شاعر دارای ادراک بالایی از جهان است. مرادی بازی های زبانی گوناگونی دارد که همین نکته نیز نشان دهنده اعتراض او به قواعد و قانون هاست. وی قصد دارد با این طغیان و سرکشی، مخاطب را تا هر جا که دلش می خواهد با خود همراه کند. پس با "دارم می گذارم به زندگی ام ادامه دهم" همراه شوید و از خط به خط اشعارش لذت ببرید.
برشی از متن کتاب
موجودات توی سرم درد که می گیرند چشم هام کند کند کابوس سریع می بینند دستم برای خودش می نویسد هرچه که دلم نمی خواهد دلم می خواهد بخوابد درد/بخندد درد قصه بگوید از مادربزرگ از غصه بزرگ مادر/که لالایی درد وقتی موجودات توی سرم را می گیرد تیر چراغ برق از پشت پنجره کابوس مرا دید می زند هر شب در خواب/به آدم هایی که برخورد می کنم بیداری آن روزم را تعریف می کنم خسته که شدم یا می خندم یا بخند. خنده روی لبهام، درد می کند سرش موجودات توی سرم از قفس بیرون می آیند رژه رژه می روند روی یادها یادم پنهانی می رود جایی می افتد روی دردها می خواهم زمستانی بخوابم خرس قطبی را توی سرم کوک می کنم می خواهم مدتها بعد از خواب بیدار که شدم بروم دنبال ماهی ها توی سرم فقط ماهی ها هستند که درد نمی کنند ماهی ها درد هستند توی سرم که شنا می کنند * مرگ اون جاس تکیه داده به دیوار انقدر به رنگ دیواره که دیواره. دیوار اون جاس لابه لای درخت ها انقدر به رنگ درخت هاس که درخت هاس. خودکشی یادداشت نمی خواد تیغ می خواد مرگ نشسته روی تلویزیون انقدر به رنگ تلویزیونه که تلویزیونه. مرگ خوابیده روی مبل انقدر به رنگ مبله که مبله. مرگ از شیر دستشویی میاد پایین انقدر به رنگ آبه که آبه مرگ ایستاده کنار آتیش انقدر به رنگ کنار آتیشه که کنار آتیشه. توی جوهر خودکارمه انقدر به رنگ جوهر خودکارمه که جوهر خودکارمه. یکی به من سلام داد منم جوابشو دادم یکی که انقدر به رنگ مرگ بود که مرگ بود. اگه تیغ داشتم دیوار می اومد تو بدنم درخت می اومد تو بدنم تلویزیون، مبل، آب، کنار آتیش می اومد تو بدنم اگه تیغ داشتم خودم و رژلب می کردم یا ساندیس و گوشه میز که پریده. * اینجا اگر کسی بخواهد بغلت کند نمی گوید: چقدر هوا سرد است می گوید: می خواهم بغلت کنم اگر هم نخواهد بغلت کند می گوید: نمیخواهم بغلت کنم نمی گوید نه هوا که اصلا سرد نیست.
فهرست
در خودکار را که برداشتم عجیب ترین موجود فرضی ام خودکار را برای بار هزارم دستم می گیرم حرف هایی که بعد از زلزله زده می شود خواب 1 روی کلیات شمس می نشینم من یک دختر خیلی زیبا با اندامی... بارانی که گنجشک ها را از سیم برق نپراند مرگ اون جاس تو همه جای دنیا بچه ها اتفاقی به دنیا میآن مرد خم شده بود کنار در وقتی برای همیشه خداحافظی کردی خنده ای که داشتنی می رفتی کردی این جا اگر کسی بخواهد بغلت کند غم سختی را که با آن بیرون می روم گردوی مرد بی مغز بند 350 تو توی تخت خودت آخرین روز تو رفتی دنیا هم آن قدرها بی مزه نیست کمی از سبیل هایم را رنگ کردم چیزی مهم تر از حق با من است حالم داره به هم می خوره پشتم 209 شب توی دفترم خوابیدم دارم می گذارم به زندگی ام ادامه دهم من مانده ام اینجا بزرگ تر از خودش شده بود یه روز معمولی این جمله به عکس خودش مشکوک است آن من مرده پرنده ها از خواب پرنده پرنده بیدار می شوم رحمی می خوابم روی تخت کاش می شد من ننیستم یه شعر جدید نوشتم
(مجموعه شعر) شاعر: محسن مرادی انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب دارم می گذارم به زندگی ام ادامه دهم
دیدگاه کاربران