دربارهی کتاب چهار سابقه دار 6 (مبارزهی بیگانه و دار و دسته ی بدها)
کتاب " مبارزهی بیگانه و دارو دستهی بدها" جلد ششم از مجموعه داستانهای جذاب و خواندنی " چهارسابقهدار" میباشد که برای مخاطب کودک و نوجوان به نگارش درآمده است.
چهار سابقهدار با کمک یکدیگر و استفاده از یک موشک فضاپیمای سرقتی، به کرهی ماه سفر کردهاند. آنها در این مکان عجیب و ناآشنا، خوکچهی هندی شرور را یافته و سپس با تلاشی فراوان، او را شکست دادهاند. در نتیجه، تمامی هیولاهای دکتر مارمالاد، به حالت طبیعی خود بازگشته و آرامش مجددا، در کرهی زمین برقرار شده است. تمامی مردم جهان، قدردان تلاشهای گرگ و دوستانش هستند و آنها را بزرگترین قهرمانان زندگی خود میدانند. "تیفانی خوشگله"، گوینده شبکهی خبری 6 نیز، مدام از اقدامات شجاعانهی دارودستهی خوبها، یعنی همان چهار سابقهدار قصه، سخن میگوید و آنها را ستایش میکند. او و تمامی مردم جهان، در حال پایکوبی و جشن و سرور هستند.
تحت چنین شرایطی، شخصیتهای اصلی قصه، در اعماق کهکشان به دام جانوری عجیب و ناشناخته افتادهاند؛ جانوری عظیمالجثه، شرور و بدترکیب که از تعداد بسیار زیادی دندان و بازو برخوردار میباشد. وی با لبهایی آویزان و شکمی گرسنه، در جستوجوی گرگ و دوستانش است تا آنها را به عنوان غذا نوش جان کند. مار، کوسه، پیرانا و گرگ، ناامید و خسته در یکی از ایستگاههای فضایی موجود بر روی کرهی ماه، پنهان شدهاند. زیرا، هیچ سفینه و موشکی در دست ندارند که با استفاده از آن بتوانند به زمین بازگشته و خود را نجات دهند.
آنها درست در اوج ناامیدی، یک کپسول نجات را در ایستگاه فضایی پیدا میکنند؛ کپسولی که میتواند قهرمانان داستان را از شر این موجود بیگانه رهایی ببخشد. تنها مشکل آنها این است که هیچ یک با روش استفاده از این اتاقک کوچک آشنایی ندارند. اما با وجود این، سوار کپسول شده و تمام تلاش خود را برای راهاندازی آن میکنند. ولی آیا چهارسابقهدار باز هم موفق خواهند شد که خود را از این مشکل بزرگ و جدید خلاص کنند و سالم و سلامت، و بدون ایجاد دردسری تازه، به میان دوستداران خود بر روی کرهی زمین بازگردند؟!
شخصیتهای اصلی داستان، آقای "گرگ"، "مار"، "کوسه" و "ماهی پیرانا" هستند. آنها گروهی دوستانه تشکیل دادهاند که همیشه و همهجا همراه و همکار یکدیگر میباشند. این چهار حیوان به ظاهر خشن و وحشی، قلبی مهربان دارند. هدف آنها از تشکیل گروه دوستانه، کمک به سایر حیوانات و برقراری عدالت و خوبی در همهی جهان است. به همین جهت، ماموریتهای زیادی را طراحی میکنند و آنها را مطابق نقشه انجام میدهند. اما هر بار، دردسرهای زیادی را برای خود و دیگران ایجاد مینمایند. از همین روی، در میان سایر حیوانات، با عنوان چهار سابقهدار معروف هستند.
برشی از کتاب چهار سابقه دار 6 (مبارزهی بیگانه و دار و دستهی بدها)
اعماق کهکشان، پیلی پیلیهای فراوان
فکر کنم گریهام داره درمیآد...
من هم چیکو...
من که خیلی وقته گریهم گرفته.
من یکی که اصلا گریهم بند نمیآد. تازه، بدجوری هم میترسم!
جمع کنید خودتون رو! چیه آبغوره گرفتهاید؟ باید هر جور شده بزنیم به چاک و بریم از اینجا!
آخه چه جوری؟! اون یک بیگانه ست آقای مار! مارمالاد خوکچه هندی نیست. اون یک موجود عظیمالجثه و شرور و بدترکیبه، با یک عالمه بازو و دندون و لولوپی لوبیایی!
آخه کدوم جونور درست و درمونی این شکلی میشه؟
ما توی یک ایستگاه فضایی روی ماه، افتادیم توی دام اون هیولا، بدون سفینه و موشک!
اون وقت چه جوری انتظار داری بتونیم از اینجا بزنیم به چاک؟!
هیسسسس! صدامون رو میشنوه یک وقت! خب حالا باید چه خاکی به سرمون بریزیم؟ ما که نمیتونیم همیشه اینجا مخفی شیم...
قولوپ قولوپ!
هیسسسس! کسی از جاش جم نخوره ...
داره دنبالمون میگرده...
کلکمون کنده ست! ...
نگاه نگاه داره راه میره. چه مایع لزجی هم از خودش میده بیرون!
قولوپ!
قولوپ!
ما اینجا کارمون ساخته ست! باید هر جور شده بزنیم به چاک! باید فلنگ رو ببندیم! ببینید چقدر لولوپی داره آخه! لولوپیهای لوبیاییاش خیلی زیادند... خیلی زیادند لولوپیهای لوبیاییاش!
ببین کی داره این رو میگه، جناب گازوبویی لوبیا خور!
هیچ کدوم از شماها میدونید این چیه؟
یک اتاق فسقلونچه که قراره توش بمیریم؟
نه دیگه! اشتب گفتی! این رو بهش میگن کپسول نجات! میتونیم باهاش از اینجا فرار کنیم!
اما این یک سفینهی بیگانه ست! اصلا میدونی چه جوری کار میکنه؟
خیلی هم سخت نباید باشه. هان؟ همهاش یک مشت حروف بهم ریخته و قرو قاطیه. شاید هم بعضیهاش مثل حروف زمینی باشه. اوه.. آره، خودشه... باید یک کم باهاش ور برم و بالا و پایینش کنم و ... آهان ...
من که میگم بهتره بریم تو! شما چی میگین؟
آماده برای پرتاب
مقصد: زمین
پسر تو یک کامپیوتر بیگانه رو هک کردی! جون همهمون، ما اون طور که باید و شاید قدر تو رو ندونستیم. بیاید از پرپا تشکر کنیم، رفقا!
خب، دیگه! لوس نشو! من یکی که وقت ندارم بمونم اینجا و برای پرپا مراسم رژه برگزار کنم. روی زمین میبینمتون. باشه؟
چه مار فسقلی پرروی نچسب...
کتاب چهارسابقهدار 6: مبارزهی بیگانه و دارو دستهی بدها اثر آرون بلیبی و ترجمهی سیدنوید سیدعلیاکبر توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.
برشی از متن کتاب
بله. جشن پیروزی. حالا همه ی بچه گربه ها. سگ توله ها، کره اسب ها و دلفین ها به شکل اول شون برگشته اند. اون ها دیگه زامبی های گوشت خوار نیستند و دوباره همون دوست های نازنازی و گوگولی خودمون شده اند. می دونید که این اتفاق رو مدیون چه کسانی هستیم؟ دار و دسته ی خوب ها . خب، من هم موافقم که اسم گروه شون اون قدرها هم جذاب نیست، اما شک ندارم که همه ی شما در سرتاسر کره ی زمین دوست دارید این پسرهای جسور و هیجان انگیز رو درآغوش بگیرید. آقای گرگ، تو دل برو و جذاب. آقای مار، خوش فکر و زیرک. آقای کوسه، نیرومند و قوی. و اون یکی هم ... فکر می کنم یک جوری ماهی باشه، شاید ساردین. قهرمانان افسانه ای زمان ما. و راستش دلم می خواهد این رو هم اضافه کنم که من همیشه فکر می کردم که اون ها معرکه اند. واقعا می گم ... پس بیایید یک صدا و از صمیم قلب بهشون بگیم که ... ای گروهی که دنیا رو نجات داده اید ... شماها اصلا و ابدا بد نیستید. رفقا ... هیچ وقت بد نبوده اید. هرجایی که هستید، از شماها متشکریم. همین که فکر می کنیم شماها توی این دنیا هستید، خیال مون راحت می شه و حال مون خوش ... فصل 1 اعماق کهکشان، پیلی پیلی های فراوان. من که خیلی وقته گریه ام گرفته ... من یکی که اصلا گریه ام بند نمی آد. تازه، بدجوری هم می ترسم. جمع کنید خودتون رو. چیه آبغوره گرفته اید؟ باید هرجوری شده بزنیم به چاک و بریم از این جا. آخه چه جوری؟ او یک بیگانه ست، آقای مار. مارمالاد خوکچه ی هندی نیست. او یک موجود عظیم الجثه و شرور و بد ترکیبه. با یک عالمه بازو و دندون و لولوپی لوبیایی. آخه کدوم جونور درست و درمونی این شکلی می شه؟ ما توی یک ایستگاه فضای روی ماه، افتادیم توی دام اون هیولا، بدون سفینه و موشک. اون وقت چه جوری انتظار داری بتونیم از اینجا بزنیم به چاک؟ هیس س س س صدامون رو می شنوه یک وقت. خب حالا باید چه خاکی به سرمون بریزیم؟ ما که نمی تونیم برای همیشه اینجا مخفی شیم ... قولوپ قولوپ هیس س س س س کسی از جاش جم نخوره ... داره دنبالمون می گرده. کلک مون کنده ست ... نگاه، نگاه، داره راه می ره. چه مایع لزجی هم از خودش می ده بیرون. ما اینجا کارمون ساخته ست. باید هرجوری شده بزنیم به چاک. باید فلنگ رو ببندیم. ببینید چقدر لولوپی داره آخه. لولوپی های لوبیایی اش خیلی زیادند. ... خیلی زیادند لولوپی های لوبیایی اش. ببین کی داره این رو می گه، جناب گازوبویی لوبیا خور. پسرها، رفقا، اصلا انصاف نیست. ما کلی راه اومدیم تا رسیدیم به اینجا. حالا با هر جون کندنی بود، بالاخره همه فهمیدند که ما قهرمانیم. ما نباید اینجا دفن شیم. نباید بمیریم. باید یک نقشه ای بکشیم. اونجا رو، اون دیگه چیه؟ پُریا! کجا داری می ری لعنتی؟ هیچ کدوم از شماها می دونید این چیه؟ ...
- نویسنده: آرون بلیبی
- مترجم: سید نوید سیدعلی اکبر
- انتشارات: هوپا
نظرات کاربران درباره کتاب چهار سابقه دار 6 (مبارزه ی بیگانه و دار و دسته ی بدها)
دیدگاه کاربران