معرفی کتاب گفت و گو با نجف دریابندری
این کتاب شامل گفت و گویی می باشد که "مهدی مظفری ساوجی" با "نجف دریابندری" ترتیب داده است. "نجف دریابندری" نویسنده و مترجم اهل آبادان است که از اعضای افتخاری انجمن صنفی مترجمان ایران نیز به شمار می رود. وی ترجمه های بسیار موفقی دارد و از میان ترجمه هایش می توان به پیرمرد و دریا، پیامبر و دیوانه اشاره کرد. "دریابندری" برای ترجمه ی آثار ادبی آمریکایی، موفق به دریافت جایزه تورنتون وایلدر از دانشگاه کلمبیا نیز شده است.
"مهدی مظفری ساوجی" گفت و گو با این اسطوه ی دنیای ادبیات ایران را با صحبت هایی در مورد زندگی شخصی وی آغاز می نماید و سوالاتی درباره ی تولد، تحصیلات و علاقه مندی هایش در زندگی، از او می پرسد. در ادامه به سراغ حرفه ی مترجمی او می رود و گفت و گویی جذاب در باب ترجمه با وی ترتیب می دهد. سپس با پرسش های مختلفی در زمینه ی زبان فارسی و حرفه ی داستان نویسی اش، تسلط کامل و اطلاعات دقیق او از زبان فارسی را به همگان نشان می دهد.
کتاب حاضر منبع کاملی برای شناخت "نجف دریابندری" می باشد و اطلاعات بسیاری در مورد نحوه ی زندگی، علایق و فعالیت های مختلف او در زندگی را به دست مخاطب می دهد، از این رو به همه ی دوست داران این اسطوره ی ایرانی پیشنهاد می کنیم مطالعه ی کتاب پیش رو را از دست ندهند.
برشی از متن کتاب گفت و گو با نجف دریابندری
چه سالی با مادرتان ازدواج می کند؟ درست نمی دانم. گمان می کنم حدود سال 1300. یا شاید هم زودتر. به هر حال پدرم تابعیت عراق را قبول نمیکند و به آبادان می آیند. آن موقع آبادان تازه شکل گرفته بوده و بیشتر خانه ها به صورت خشت و گل و حصیر و به اصطلاح مردم کپرنشین بودند. پدرم در آبادان با شخصی به نام آقای پارسی نژاد رفیق می شود. این آقای پارسی نژاد که پسری دارد به اسم ایرج پارسی نژاد که الان با من دوست است. پسر خوبی است. قبل از انقلاب در تلویزیون کار می کرد. بعد رفت انگلستان درس خواند. رفت ژاپن. بعد رفت آمریکا.
الان در آمریکا زندگی می کند و تابستانها به تهران می آید. پدر ایشان که گفتم دوست پدر من بود اصلا شیرازی بود و سال ها در هند زندگی کرده بود، بعد به آبادان آمده بود و از آنجا یک مغازه بلور فروشی باز کرده بود. اتفاقا از بلورهایی که ایشان میفروخت هنوزم خواهرم شش تا لیوان دارد. آقای پارسی نژاد با پدرم خیلی رفیق بود. البته این ها دو تا آدم به کلی متفاوت بودند و نمی دانم چطور با هم رفیق شده بودند. آقای پارسی نژاد مغازه دار خیلی با حساب و کتاب و رسمی و به قاعده بود و پدر من یک مقدار غیررسمی و بی قاعده.
به هر حال پدرم اغلب روزهای بیکاری اش را در مغازه آقای پارسی نژاد می گذراند. در آبادان یکی همین آقای پارسی نژاد بود و یکی هم شخصی به اسم آقای سردار رحمانی که کتاب فروشی داشت. پدرم گاهی به کتابفروشی او هم می رفت. همانطور که گفتم پدرم اصلا مدرسه نرفته بود. سواد نوشتن مطلقا نداشت. ولی خواندن را به زحمت یاد گرفته بود. یعنی کتابهایی می خواند. از جمله یادم می آید یکی از کتاب هایی که می خواند اختناق ایران بود که ترجمه کتاب یک آمریکایی به نام مورگان شوستر درباره ایران بود و عکس های جالبی داشت. روزنامه هم میخواند. غالبا روزنامه دستش بود و نگاه می کرد.
در هر صورت اوقات بیکاری و فراغتش را در مغازه ی یکی از این دو نفر می گذرد. گفتم که آقای پارسی نژاد آدم خیلی معقول و منطقی بود و پدرم یک آدم به اصطلاح خوش باش و بیخیال. حتی پول و اسناد پدرم دست آقای پارسی نژاد بود. به هر حال یک وقتی پدرم پول کافی پیش آقای پارسی نژاد داشته، آقای پارسی نژاد یا میرزا عبدالرحیم آن موقع تصمیم می گیرد که خانه ای برایش درست کند و این کار را می کند که من در آن خانه به دنیا آمدم.
کدام محله آبادان؟ محله ای بود رو به روی حمام جرمنی. حمام جرمنی، حمام بزرگی بود در کنار شهر آبادان. این حمام را شخصی بوشهری به نام باقر جرمنی ساخته بود و به همین دلیل هم به آن جرمنی میگفتند. در واقع قبل از اینکه شناسنامه رسم شود و اشخاص به اصطلاح اسم خانوادگی داشته باشند، بوشهری ها با توجه به شغل اشخاص چیزی به اسم شان اضافه میکردند. مثلا به میرزا باقر به علت اینکه در کنسولگری آلمان کار میکرده، جرمنی می گفتند. این میرزا باقر جرمنی هم که با پدرم آشنا بود آدم بسیار جالبی بود. صفحه 23
فهرست کتاب گفت و گو با نجف دریابندری
- یادداشت
- کتابشناسی نجف دریابندری
- زندگی
- تولد
- تحصیلات
- شرکت نفت
- باشگاه ایران آبادان
- فردوسی
- ابن سینا
- نخستین آثار قلمی
- حزب توده ایران
- زندان ، آشپزی ، کلاس انگلیسی
- کار در فرانکلین
- سیاست انتشاراتی فرانکلین
- سفر به سوئیس
- فرانکلین و فرهنگ و ادبیات ایران
- بعد از فرانکلین
- بعد از انقلاب
- سالهای 50 تا 57
- سالهای دهه شصت، جنگ ، سفر به آمریکا
- عکاسی
- نقاشی
- احمد شاملو
- ترجمه
- تعریف ترجمه
- چنین کنند بزرگان
- تاریخ فلسفه غرب
- شکسپیر
- مسائل ترجمه
- بازمانده روز
- رگتایم و بیلی باتگیت
- گور به گور
- متفکران روس
- سابقه ترجمه در زبان فارسی
- نقد ترجمه
- شاملو و ترجمه
- شکوفا ترین دوره ترجمه در صد سال اخیر
- آموختن زبان انگلیسی
- اولین ترجمه ها
- فرهنگ لغت
- ترجمه شعر
- روش ترجمه
- ترجمه فلسفه
- سبک نویسنده
- دن کیشوت
- دوست داشتنی و دوست داشتنی
- تاریخ فلسفه کاپلستون
- کپی رایت
- مد
- دیدار با راسل
- سانسور
- هکلبری فین
- هنینگوی
- ترجمه های گلستان
- پسند و ناپسند زبان فارسی
- شعر و نثر فارسی
- سبک هندی
- دوره بازگشت ادبی
- نیما
- انحطاط ، مدرنیسم انحطاطی
- داستان نویسی
- دهخدا
- جمالزاده
- صادق هدایت
- ترجمه ادبیات داستانی فارسی
- صادق چوبک
- جلال آل احمد
- ابراهیم گلستان
- علی محمد افغانی
- طنز
- چنین کنند بزرگان
- عبید و حافظ
- پسند و ناپسند طنز
- سینما
- سینما
- فیلم فارسی
نویسنده: مهدی مظفری ساوجی انتشارات: مروارید
نظرات کاربران درباره کتاب گفت و گو با نجف دریابندری
دیدگاه کاربران