محصولات مرتبط
دربارهی کتاب 10 قصه از حضرت محمد
"10 قصه از حضرت محمد (ص)"، کتابی دربارهی سرنوشت پیامبر اکرم (ص) میباشد که روایتهایی تاثیرگذار را در اختیار مخاطب کودک و نوجوان قرار میدهد.
نویسنده، داستان خود را، از قبل تولد پیامبر و شروع زندگی ارزشمند ایشان آغاز میکند. در بخشهای بعدی نیز، چگونگی خلقوخو، گذران عمر، برگزیده شدن حضرت محمد به مقام پیامبری و فعالیتشان در این زمینه را برای خواننده شرح میدهد.
آگاهی از سرنوشت و سیرت امامان و پیامبران خدا، یکی از مهمترین وظایف هر مسلمان میباشد؛ وظیفهای که کلیهی والدین متدین را موظف میسازد، این مطالب را به فرزندانشان نیز ارائه نمایند. یکی از موثرترین و بهترین روش برای تحقق این موضوع، خواندن کتاب و تهیهی آن برای کودکان و نوجوانان است. در همین راستا، کتاب 10 قصه از حضرت محمد (ص) میتواند، به عنوان منبعی قابل اتکا مورد استفاده قرار گیرد. استفاده از جملاتی ساده و روان در طول متن کتاب و توجه به جزئیات مهم زندگی پیامبر اکرم (ص)، از مهمترین ویژگیهای بارز این اثر میباشد.
به عنوان مثال در فصل اول، تحت عنوان "تولد"، با "آمنه"، مادر رسول خدا، آشنا میشویم. وی مدتی پیش همسر گرامیشان، "ابوطالب" را از دست داده است. آمنه، پس از این واقعهی دردناک و تحملناپذیر، متوجه میشود که باردار است؛ اتفاقی که او را از غم و افسردگی رها میسازد و مجددا نور شادی و امید را در زندگی این زن بزرگوار روشن میسازد. وی پیش از تولد فرزندش، حکایتهای متعددی دربارهی آخرین پیامبر خدا میشنود؛ پیامبری که به زودی ظهور خواهد کرد و جهانیان را از گمراهی و ظلمت نجات خواهد داد. آمنه به شدت تحت تاثیر چنین روایتهایی قرار میگیرد؛ غافل از اینکه، ظهور این پیامبر بزرگ، با کمک او صورت خواهد پذیرفت.
بخشی از کتاب 10 قصه از حضرت محمد
- پدر!.. پدر!
جعفر بود که نفسزنان، وارد حیاط خانه شد.
ابوطالب، با نگرانی پرسید، آیا برای علی اتفاقی افتاده است؟
فاطمه، همسر ابوطالب هم، با عجله پرسید: حیدر...؟!
(او دوست میداشت پسرش را حیدر صدا کند.)
جعفر گفت: نه. برای برادرم اتفاقی نیفتاده است. او در کوچه، با بچههای دیگر، بازی میکند.
ابوطالب گفت: پس چرا اینقدر نگرانی؟!
- در حرم... حالاست که طایفههای قریش به جان هم بیفتند!
ابوطالب، به سرعت از جا بلند شد. عمامهاش را روی سرش گذاشت. عبا را روی دوش انداخت. نعلینهای خود را پوشید. و به طرف حرام به راه افتاد.
روزی که بین طایفههای قریش اختلاف افتاد، ابوطالب با آنها صحبت کرد. سعی کرد آنها را با هم آشتی دهد. اما به حرفش گوش ندادند.
آن روز، ابوطالب دست از کار کشید و به خانه آمد. برادرزادهاش، محمد، هم، دست از کار کشید و به خانهاش رفت. اما طالب و عقیل و جعفر –پسران ابوطالب- آنجا ماندند. بقیهی مردها و جوانهای طایفه هم ماندند. دیگر کار نمیکردند. فقط میخواستند ببینند اختلافها به کجا میکشد. روزهای بعد هم به حرم میرفتند، و شب، برمیگشتند.
بنای خانهی کعبه، در اثر کهنگی و سیلی که به تازگی آمده بود، در حال خراب شدن بود. بزرگان مکه، تصمیم گرفتند آن را خراب کنند، و دوباره بسازند.
خراب کردن، سه روز بیشتر طول نکشید. برای ساختن، کار را بین ده طایفهی قبیلهی قریش تقسیم کردند. قرار شد هر دیوار را دو یا سه طایفه، با هم بسازند.
روز چهارم ساختن، دیوارها به اندازهی نصف قد یک مرد، بالا آمده بود. وقت کار گذاشتن حجرالاسود که رسید، اختلافها شروع شد.
حجرالاسود، سنگ سیاهی بود که مردم به آن احترام میگذاشتند. بعضی میگفتند: این سنگ سیاه، یک سنگ معمولی نیست. از آسمان به زمین انداخته شده است.
وقتی برای زیارت، دور کعبه میچرخیدند، در دور هفتم، دستشان را روی این سنگ میکشیدند، بعد برای تبرک، دستشان را به صورت میمالیدند. میگفتند: این سنگ سیاه، مثل دست خدا، روی زمین است. هر کس روی آن دست بکشد، انگار با خدا دست داده است.
آنها با این کار، قول و قرارهای خود با خدا را، محکم میکردند.
برای همین، همه میخواستند در کار گذاشتن آن میان دیوار کعبه، شریک باشند...
کتاب 10 قصه از حضرت محمد به روایت محمدرضا سرشار با تصویرگری سید حسامالدین طباطبایی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب 10 قصه از حضرت محمد
تولد
زندگی در صحرا
یک سال با مادر
با پدر بزرگ
سفر به شام
ازدواج با خدیجه
محمد امین
پیامبری
دعوت خویشان
دعوت همگان به اسلام
- مولف: محمدرضا سرشار
- انتشارات: قدیانی
مشخصات
- نویسنده محمدرضا سرشار
- نوع جلد سخت
- قطع رحلی
- نوبت چاپ 2
- سال انتشار 1398
- تعداد صفحه 128
- تصویرگر سید حسامالدین طباطبایی
- انتشارات قدیانی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران