loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب گلوله و پلنگ

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب گلوله و پلنگ، اثر مهدی رجبی با تصویرگری مجید فخارزواره از انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

کتاب دارای داستان کوتاهی است که از سه بخش تشکیل شده و ماجرای شکار پلنگی را روایت می کند. پادشاه نوجوان ایران می خواهد برای شکار به دشت برود و عکسی را با پلنگی که دیگران شکارش کرده اند به یادگار بیاندازد. رجب بیگ یکی از تفنگچیان است که اگر بتواند پلنگ را شکار کند پاداش خوبی از پیشکار شاه دریافت می کند و می تواند بالاخره با نامزدش طاووس النساء که خدمتکار خانه ی یکی از ثروتمندان تهران است ازدواج کند. داستان از زبان رجب علی، گلوله و پلنگ روایت می شود و هر کدام ماجرا را از دیدگاه خودشان برای خواننده بیان می کنند که زیبایی های خودش را دارد و خواننده را با بخش های مختلف زندگی آنان و داستان آشنا می کند. گلوله ها را سفیر کشور روسیه به دست شخصی به نام اُسگُولُویچ که معلم خصوصی شاه ایران است داده تا به عنوان پیشکشی به شاه نوجوان تقدیم کند. گلوله ها سیزده عدد بودند و در یک قاب نقره ای منقش در کنار یکدیگر قرار داشتند. اسگولویچ در زمان رسیدنش به تهران به منزل نیمتاج السلطنه در میدان توپخانه می رود تا برای همسرش عرق نعنا و تاج خروس بگیرد که طاووس النساء نیز در همین خانه خدمتکار است. نیمتاج السلطنه زمانی که از پیشکشی به شاه باخبر می شود به اسگولویچ می گوید که سیزده عدد نحسی است و اگر در شکار، اتفاق شومی رخ دهد ممکن است همه او را مقصر بدانند. به همین دلیل اسگولویچ یکی از گلوله ها را به خدمتکار می دهد و او نیز گلوله را در اختیار رجب علی می گذارد تا فردا بتواند پلنگی را شکار کند و به این ترتیب گلوله ی سیزدهم در تفنگ رجب علی در انتظار شلیک است و ... . کتاب گلوله و تفنگ بیانی طنزگونه دارد و تصاویر آن را مجید فخارزاده به تصویر کشیده است، این اثر برای نوجوانان مناسب می باشد.

 


برشی از متن کتاب


گلوله ما 13 تا بودیم. در تاریکی جعبۀ جواهرات نشسته بودیم و همه بوی باروت و سر می دادیم. سفیر روسیه سپردمان دست الکساندر اُسگُولُویچ اسمیرنوف، معلّم خصوصی شاه نوجوان ایران. آن طور که از اُسگُولُویچ توی کالسکه با پسر کوچکش، نیکولا حرف می‌زد، قرار بود بعد از ضیافت ناهار، ما را پیشکش کنند به شاه. عکس شاه تاجدار نوجوان را روی پوکه های برنزی مان هک کرده بودند. وسط های راه اُسگُولُویچ کوچک گفت: «بابا آلکسی! مامان کاتیوشا گفت سر راه برویم در خانۀ نیم تاج السلطنه، برای عرق تاج خروس و نعنا بگیریم.» اُسگُولُویچ داد زد: «کالسکه چی! اول برو میدان توپخانه!» اُسگُولُویچ کوچک پرسید: «بابا آلکسی! راستی می گویند قحطی آمده؟ دایی کلاشینکف می گفت در تهران چند بچه و مامان از گرسنگی مرده اند!» اُسگُولُویچ گفت: «خیر نیکلای بابا! این ها شایعۀ انگلیسی های مارمولک است. والاحضرت شام خودش را می فرستد در خانۀ فقرا. مردم را زیادی لوس کرده. الکی نق می‌زنند!» اُسگُولُویچ کوچک پرسید: «بابا آلکسی! فردا مرا هم با والاحضرت می بری شکار؟» اُسگُولُویچ گفت: «خیر نیکلای بابا! من به نمایندگی از والاحضرت می مانم دربار تا با سفیر فرانسه و بلغارستان دربارۀ مشکلات کسب و کار در وطن عزیزمان روسیه حرف بزنیم.» اُسگُولُویچ کوچک با قهر گفت: «اخ تف شولوخف!» که به فارسی می شود: اه! تو همیشه سرت شلوغ است! جعبه مان را که باز کردند، توی خانه اعیانی بودیم. اُسگُولُویچ کنار پنجره های رنگی با نیمتاج السلطنه قهوه می خورد. اُسگُولُویچ کوچک وسط اتاق ها می دوید. کلفت چاق و زشت و سبیلوی خانه را که اسمش طاووس النساء بود، مجبور می کرد باهاش قایم موشک بازی کند. گاهی هم ازش می خواست اسب بشود و به او سواری بدهد. طاووس النساء هم اطاعت می کرد و با صدایی شبیه شبیه تلق تولوق کتری آب جوش می خندید، کتری کارخانۀ اسلحه سازی.      

(کتاب های نردبان) نویسنده: مهدی رجبی تصویرگر: مجید فخار زواره انتشارات: فنی ایران


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب گلوله و پلنگ" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل