loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب گربه - ژرژ سیمنون

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب گربه اثر ژرژ سیمنون با ترجمه ی ناهید فروغان توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.

رمان "گربه"، داستانی را درباره ی زندگی و نوع رابطه ی زوجی پیر روایت می کند. "امیل بوئن"، پیرمردی هفتاد و سه ساله و "ماگریت"، پیرزنی هفتاد و یک ساله و لاغر، دو شخصیت اصلی قصه هستند که در کنار یک دیگر و در خانه ای با فضایی کسالت بار و سرشار از اختلاف های زناشویی، زندگی می کنند. آن ها هم چون کودکانی خردسال، با بیان عبارات و ابراز رفتارهایی کودکانه، مانند نوشتن جملات و پیام های مورد نظر خویش بر روی کاغذ جهت آگاه سازی طرف مقابل از خواسته و منظور خود، روزگار می گذرانند. این زن و شوهر، هر دو قبل از ازدواج کنونی شان، زندگی مشترک دیگری را تجربه نموده اند و به دنبال مرگ همسرانشان، پس از آشنایی با یک دیگر، تصمیم به ازدواج گرفته و پیمان زناشویی می بندند. اما دیری نمی گذرد که به دلیل اختلاف نظرها و عدم تفاهم، به ناسازگاری ها و مشاجرات پی در پی پرداخته و روز به روز از هم دورتر می شوند. شدت این اختلاف ها زمانی اوج می گیرد که گربه ی مورد علاقه و تحت حمایت "امیل" که سال ها از او نگهداری می کرده و بسیار دوستش می داشته، مرده و "امیل" مدعی می شود که مارگریت او را مسموم کرده است. این اتفاق، نقطه ی آغاز ماجراهایی جذاب و خواندنی گشته و ذهن مخاطب را مجذوب روایت داستان می کند.


برشی از متن کتاب


روزنامه را ول کرد، روزنامه اول پهن شد روی زانوها، بعد سر خورد و روی پاکت فرود آمد. اگر پلک ها گاه گاه از هم باز نمی شدند و شکاف باریک بین شان معلوم نمی شد گمان می کردی تازه به خواب رفته. اما مگر می شد زنش را با این کارها گول بزند؟ داشت بافتنی می کرد، در صندلی دسته دار پایه کوتاهش آن طرف شومینه نشسته بود و می بافت. از رفتارش نمی شد حدس زد که مرد را زیر نظر گرفته، اما مرد از مدت ها پیش می دانست که از نگه زنش چیزی مخفی نمی ماند، حتی لرزش یکی از عضلات صورت که چندان محسوس هم نبود. جلو خانه آرواره های فولادی بیل مکانیکی از بالای جرثقیل فرود می آمد و وقتی به شدت به زمین می خورد سر و صدای خفه و گنگ آهن قراضه بلند می شد، ضربه خانه را هر بار می لرزاند و زن هر بار از جا می جهید و دستش را روی سینه می گذاشت، انگار صدا، که دیگر عادی شده بود تا اعماق وجودش نفوذ می کرد. هر دو یک دیگر را زیر نظر داشتند. نگاه کردن لازم نبود. از سال ها پیش یک دیگر را موذیانه زیر نظر گرفته بودند و دایم ترفندهای جدیدی برای بازی دادن هم ابداع می کردند. مرد لبخند می زد. ساعت دیواری مرمر سیاه، که تزیینات برنزی داشت، یک ربع به پنج را نشان می داد. می شد تصور کرد که ساعت هم مثل آن دو به شمارش دقایق و ثانیه ها افتاده است. آن ها را به طور مکانیکی می شمرد، اما، به هر حال، در انتظار عمود شدن عقربه ی بزرگش بود. عقربه ی بزرگ که عمودی می شد صدای همزن و جرثقیل قطع می شد. مردان مشمع پوش، که قطره های باران از صورت و دست های شان می چکید، لحظه ای بی حرکت می ماندند و بعد به طرف اتاقک چوبی گوشه ی زمین مخروبه به راه می افتادند. نوامبر بود.  از چهار بعد از ظهر با نورافکن کار می کردند. اما چیزی نمانده بود تا نورافکن ها خاموش شوند، آن وقت دیگر تاریکی بود و سکوت. بن بست را بعد از آن فقط نور چراغ گاز روشن می کرد. پاهای امیل بوئن بر اثر گرما کرخت شده بود. لای چشم ها را که باز می کرد شعله ها را می دید، بعضی ها زرد بودند و بعضی ها آبی، و از هیزم های شومینه متصاعد می شدند. شومینه هم از مرمر سیاه بود، درست مثل ساعت و شمعدان های چهار شاخه ی کنارش. در خانه، جز تکان دست های مارگریت و صدای ضعیف به هم خوردن میل ها همه چیز مثل تصاویر روی عکس ها و تابلوها ساکت و بی حرکت بود. پنج و سه دقیقه کم، پنج و دو دقیقه کم. کارگرها برای تعویض لباس شان به حالت کندو سنگین به سمت اتاقک چوبی راه افتادند، جرثقیل هنوز کار می کرد و میل مکانیکی برای آخرین بار بتنی اش را به سوی قالب بندی ای می برد که قرار بود طبقه ی اول بنا را تشکیل دهد. پنج و یک دقیقه کم. پنج. عقربه روی صفحه ی ساعت لرزید. ساعت پنج ضربه نواخت، پنج ضربه ی فاصله دار...

  • نویسنده: ژرژ سیمنون
  • مترجم: ناهید فروغان
  • انتشارات: نیلوفر

ژرژ سیمنون


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب گربه - ژرژ سیمنون" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل