loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب گربه چکمه پوش (افسانه های کهن)

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب گربه چکمه پوش (افسانه های کهن) نوشته ی ورا ساتگیت و ترجمه ی مهسا طاهریان توسط انتشارات پینه دوز به چاپ رسیده است.

در سرزمینی، پیرمرد آسیابانی زندگی می کند که سه پسر دارد، بعد از مدتی او از دنیا می رود و برای هر کدام از فرزندان خود چیزی را به ارث می گذارد. طبق وصیت او، آسیاب به پسر اول که از همه بزرگ تر می باشد، می رسد، خرهای آن نیز نصیب دومین فرزند می شود و ارثیه ی کوچک ترین پسر تنها یک گربه است. او در ابتدا از این کار پدر خود کمی ناراحت می شود اما به ناچار آن را می پذیرد. گربه از این که ارباب مهربانی دارد خوشحال می شود و رو به او کرده و می گوید: اگر شما یک لباس و یک جفت چکمه به من بدهید و به تمام حرف های من گوش کنید؛ مطمئن باشید من کاری می کنم که زندگی تان به کلی تغییر کند. پسر از این که می بیند آن گربه می تواند مثل انسان ها صحبت کند، حسابی متعجب می شود اما در نهایت پیشنهاد او را می پذیرد. در ابتدا او از اربابش می خواهد خود را به داخل رودخانه بیندازد، و بعد از انجام این کار، گربه شروع می کند به فریاد زدن و کمک خواستن. در همان لحظه کالسکه ی پادشاه که در حال عبور کردن از آن جا می باشد، به سمت صدا می رود و پسر را نجات می دهد. گربه که تا حدودی به چیزی که در نظر داشت رسیده بود، شروع می کند به تعریف کردن از پسر، و می گوید تمام این زمین ها و قصر باشکوهی که کمی جلوتر قرار دارد متعلق به اربابش می باشد. قصری که او درباره اش صحبت می کند متعلق به یک غول بزرگ است اما گربه تصمیم دارد با نقشه ای زیرکانه او را از بین ببرد و کاری کند که آن جا متعلق به پسر کوچک آسیابان شود...

 


برشی از متن کتاب


روزی روزگاری، آسیابان پیری بود که سه پسر داشت. وقتی آسیابان مُرد، اموال او بین پسرانش تقسیم شد. پسر بزرگ آسیاب را برداشت. او می ‌توانست با آسیاب گندم های مردم را آرد کند و روزگارش را بگذراند، به پسر دوم، الاغ پیرمرد رسید. او هم می ‌توانست کیسه های آن را پشت الاغ بگذارد و برای مشتری ها ببرد و مزدی بگیرد. اما پسر کوچک فقط می توانست گربه را صاحب شود. گربه ای که کارش این بود که موش ها را شکار کند. پسر کوچک با خود گفت: «بهتر است دنبال سرنوشت خودم بروم تا کار مناسبی گیر بیاورم.» او به گربه اش گفت: «مجبورم تو را اینجا بگذارم و بروم، چون در سفر نمی ‌دانم چطوری از تو مراقبت کنم.» گربه گفت: «حالا اگر من بخواهم از تو مراقبت کنم، چه می‌گویی؟» پسر گفت: «منظورت چیست؟ تو چطوری از من مراقبت می‌ کنی؟» گربه گفت: «من می ‌توانم آینده درخشانی برای تو فراهم کنم. تنها چیزهایی که لازم دارم، یک کیسه و یک جفت چکمه است.» پسرک گفت: «باشد، چکمه و کیسه را برایت می خرم.» پسر که از همه جا ناامید بود، می‌خواست ببیند گربه چطور می‌خواهد آینده ی او را بسازد و او را خوشبخت کند.

نویسنده: ورا ساتگیت مترجم: مهسا طاهریان انتشارات: پینه دوز


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب گربه چکمه پوش (افسانه های کهن)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل