محصولات مرتبط
دربارهی کتاب سرمگس 3 (کیش کیش سرمگس!)
کتاب "کیش کیش سرمگس!" جلد سوم از مجموعه داستانهای "سرمگس" میباشد که برای مطالعهی مخاطب کودک و نوجوان به رشتهی تحریر درآمده است.
ویز، بیشتر اوقات خود را صرف بازی با سرمگس میکند و لحظات خوشی را با او پشت سر میگذارد. او خانهای کوچک و شیشهای را برای دوستش تدارک دیده است و همیشه غذاهای مورد علاقهی سرمگس را برایش تهیه مینماید؛ این غذا باید از چند ویژگی خاص و منحصربه فرد برخوردار باشد؛ قهوهای رنگ، چسبناک، قلمبه و بوگندو بودن، تمام ویژگیهای مورد علاقهی سرمگس هستند؛ کلیهی خصوصیات غذاییای که هر مگسی عاشق آن است.
اصل ماجرای این جلد از یک گردش روزانه آغاز میگردد؛ گردشی که سرمگس بدون اطلاع ویز و همراهی او، انجام میدهد. وی در طول این گردش، به سطل آشغالها، غذاخوریها، لانهی سگها، جوی کثیف آبها و جاهای دوستداشتنی و دلچسب زیادی میرود. سپس خسته و گرسنه، به سوی خانه رهسپار میشود. اما به محض رسیدن به منزل پسر قصه، با یک نامه مواجه میگردد؛ نامهای از جانب ویز که در طول آن، خطاب به سرمگس اعلام نموده، به پیک نیک رفته است و به زودی به خانه بازخواهد گشت.
سرمگس پس از خواندن این نامه، به دلیل شدت گرسنگی، تصمیم میگیرد که در اطراف خانه گشتی زده و غذایی برای خود تهیه نماید. بنابراین پروازکنان از خانه دور میشود. پس از دقایقی، غذایی به رنگ قهوهای و با ظاهری لذیذ مییابد. بنابراین جهت خوردن آن اقدام میکند؛ غافل از آنکه، این غذای لذیذ، همبرگر یک پسربچهی خسیس و بداخلاق میباشد.
به محض اینکه سرمگس روی همبرگر مینشیند، پسرک او را از غذای خود رانده و مانع خوردن همبرگرش میشود. سرمگس نیز با ترس و وحشتی فراوان، از او و غذایش دور گشته و دوباره به پرواز خود ادامه میدهد تا غذای بهتری را برای خود پیدا کند. غافل از اینکه، تهیهی غذا به این سادگیها هم نخواهد بود و سرمگس با ماجراهایی غیر قابل پیشبینی روبهرو خواهد گشت.
شخصیت اصلی قصه، "ویز" نام دارد. وی پسری کوچک است که یک دوست عجیب و غریب دارد. این دوست، یک مگس میباشد؛ موجودی که اغلب انسانها ارتباط خوبی با او ندارند. اما ویز، مگس خود را "سرمگس" نامگذاری کرده است و همچون حیوانی خانگی از او مراقبت میکند.
برشی از متن کتاب کیش کیش سرمگس! (سرمگس 3)
فصل 1
پسری بود که توی خانه مگس نگه میداشت. اسمش را گذاشته بود سرمگس. سرمگس بلد بود اسم پسر را بگوید: ویزززز!
ویز با سرمگس بازی میکرد.
برای سرمگس یک خانهی شیشهای ساخته بود.
بهترین قسمتش این بود که ویز بهش غذا میداد.
سرمگس عاشق غذاهای قهوهای، چسب چسبی، قلمبه و بوگندو بود.
روزی از روزها سرمگس تنهایی رفت گردش.
وقتی برگشت خانه، ویز نبود.
«سرمگس عزیزم، کجا رفتی تنهایی؟ ما رفتیم پیک نیک. زودی برمیگردیم. دوستت دارم. ویز.»
سرمگس گرسنه بود. برای همین هم پرواز کرد.
سرمگس پرواز کرد و پرواز کرد.
تا اینکه خوردنی دید.
چسب چسبی و قلمبه و بوگند نبود، اما خب... قهوهای بود. همین برایش بس بود!
پسر بچه داد زد: «این همبرگر من است! کیش کیش مگس!»
سرمگس دوباره پرواز کرد تا اینکه چیز دیگری دید...
کتاب کیش کیش سر مگس! سومین جلد از مجموعهی سرمگس اثر تد آرنولد با ترجمهی مریم فیاضی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.
- نویسنده: تد آرنولد
- مترجم: مریم فیاضی
- انتشارات: هوپا
مشخصات
- مترجم مریم فیاضی
- نوع جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 1
- سال انتشار 1396
- تعداد صفحه 36
- انتشارات هوپا
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران