کتاب کودک فیلسوف (چرا مامان و بابا دوستم دارند؟)

کتاب چرا مامان و بابا دوستم دارند؟ کتابی با موضوع فلسفه برای کودک نوشته ی اسکار برونیفیه و ترجمه ی رویا خوئی و با تصویرگری دلفین دوران توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است.

" فیلو " پسر کوچکی است که سوالات بسیاری در سر دارد و برای پیدا کردن جواب آن ها به همه جا سر می زند. گاهی اوقات سوالات او خیلی سخت و جواب دادن برای پدر و مادر مشکل می شود. یک روز فیلو از پدرش می پرسد که به چه دلیلی او را دوست دارد؟ پدر که مشغول انجام دادن کارهایش است، جواب او را نمی دهد و فیلو به همراه عروسکش سوف به راه می افتند تا جواب سوالش را پیدا کنند. او به هر جانداری که می رسد از او می پرسد، چرا بقیه دوستش دارند؟ زنبورها، سنجاب، اردک، مورچه، گربه، عروسک خرس پشمالو و گلی زیبا کسانی هستند که فیلو سوالش را از آن ها می پرسد. برخی از آنها به سوال او جواب نمی دهند و بعضی هم برایش توضیح میدهند که دیگران چرا دوستش دارند. اما جواب هیچ کدامشان فیلو را راضی نمی کند تا این که او به خانه برمی گردد و ... . تصویرگر کتاب " دلفین دوراند " است و این اثر برای گروه سنی الف و ب مناسب می باشد.

 

برشی از متن کتاب

فیلو دوست دارد سوال کند، او خیلی سوال می پرسد و گاهی هم سوال های خیلی خیلی سختی می پرسد... فیلو از پدر پرسید: پدر، تو چرا من را دوست داری؟ پدر جواب داد: «من تو را دوست دارم چون ... خب من تو را دوست دارم دیگر، همین! تازه، الان کار دارم و وقت ندارم به همه ی سوال های تو جواب بدهم...» فیلو با ناامیدی و با قدم های آهسته از پدر دور شد و با خودش گفت: «هیچ وقت نمی فهمم چرا من را دوست دارند.» اما یک دفعه سوف، عروسک فیلو گفت: «حالا که پدرت به سوالاهایت جواب نمی‌دهد برو سراغ یکی دیگر... آن زنبور ها را می بینی؟ برو از آنها بپرسید چرا همه دوستشان دارند؟» فیلو به زنبور ها نزدیک شد و پرسید: صبح بخیر زنبورها! راستی بگویید ببینم... زنبورها به فیلو مهلت ندادند سوالش را بپرسد و یکی یکی گفتند: -وززز ... من ... -وززز ... نه،نه! وززز، من که اصلا موافق نیستم! سوف حرفشان را قطع کرد و گفت: «هیس!... لطفاً اجازه بدهید فیلو حرفش را بزند!» فیلو  با ناراحتی گفت: «می بینی سوف، سوال من برای هیچ کس جالب نیست.» سوف آستین فیلو را کشید و گفت: «حالا که زنبورها به حرفهایت گوش نمی کنند، بیا برویم سوالمان را از آن سنجابی که روی درخت است بپرسیم!» فیلو به درخت نزدیک شد و از سنجاب پرسید: آهای سنجاب، چرا همه تو را دوست دارند؟ سنجاب جواب داد: «من عاشق فندقم، قرچ، قرچ، قرچ!»

• نویسنده: اسکار برونیفیه
• مترجم: رویا خوئی
• تصویرگر: دلفین دوران
• انتشارات: پیدایش