محصولات مرتبط
کتاب کلیات عبید زاکانی با تصحیح پرویز اتابکی توسط انتشارات زوار به چاپ رسیده است.
"کلیات عبید زاکانی" کتابی خواندنی می باشد که تالیفات ارزشمند این استاد فقید طنزپرداز و نقاد را ارائه می دهد. "مولانا نظام الدین عبید زاکانی" از جمله بزرگان ادب و شعر فارسی است که آثاری را در انواع شعر و قالب ها و سبک های مختلفی از جمله قصیده، غزل، رباعی، مثنوی، قطعه، ترکیب بند، ترجیع بند و تضمین از خود به یادگار گذاشته که ذوق و قریحه ی بی حد و حصر وی را نشان می دهد. عبید در نگارش طنز تبحری ویژه داشت و با مهارت فراوان در به کارگیری از عبارات و جملاتی خاص و منحصر به فرد، به گونه ای تاثیرگذار و موثر، ضمن نکته پردازی، لطیفه سرائی و مزاح به نقد از بزرگان عصر خویش و انتقال مفاهیم و مقاصد خویش هم چون انتقاد، اصلاح و تربیت می پرداخت. مولف در کتاب حاضر با استفاده از عباراتی ساده و روان، کلیات این نویسنده ی زبده را تصحیح نموده و با ارائه ی معانی واژه ها و تفسیر عبارات دشوار، لطایف و حکایت ها، خواننده را در فهم هر چه بیش تر و راحت تر مطالب یاری می رساند. در هر قسمت از محتوای متن نیز که اشعار بزرگانی چون "سعدی"، "نظامی"، "فردوسی" و بسیاری دیگر درج شده، در زیر صفحات مربوطه به نام سرایندگان اشاره می گردد تا از ایجاد هر گونه ابهام احتمالی جلوگیری به عمل آید.
فهرست
مقدمه ها شامل: قسمتی از پیش گفتار چاپ های اول و دوم قسمتی از مقدمه ی استاد فقید، عباس اقبال مقدمه ی چاپ سوم قصائد و ترکیبات مدحیه قطعات ترجیع بند غزلیات مثنوی عشاق نامه لطائف شامل: رساله ی اخلاق الاشراف رساله ی ریش نامه نامه های قلندران قصیده ی موش و گربه رساله ی تعریفات مشهور به دو فصل رساله ی صد پند منتخب لطائف یا رساله ی دل گشا شامل: منتخب متن حکایات عربی ترجمه ی فارسی حکایات عربی منتخب حکایات فارسی مثنویات و مقطعات و تضمینات فهرست ها شامل: فهرست و شرح اعلام فهرست الفبایی اشعار بر اساس حروف آخر قوا فی شامل: قصاید و ترکیب بندها و ترجیع بندها و غزلیات و رباعیات
برشی از متن
کلیات عبید زاکانی غزلیات الغزلیات ایضا له گوئی آن یار که هر دم ز غمش حسته تریم / با خبر هست که ما از غم او بی خبریم از خیال سر زلفش سر ما پر سوداست / وین خیالی ست که ما از سر او درگذریم با قد و زلف درازش نظری می بازیم / تا نگویند که ما مردم کوته نظریم دل فکندست درین آتش سودا ما را / وه که از دست دل خویش چه خونین جگریم عشق رنجی ست که تدبیر نمی دانیمش / وصل گنجی ست که ما راه بدان نمی بریم جان ما وعده ی وصل است نه این روح مجاز / تو مپندار که ما زنده بدین مختصریم آه و فریاد که از دست بشد کار عبید / یار آن نیست که گوید غم کارش نخوریم وله بدین صفت سرو چشمی و قد و بالائی / کسی ندید و نشان کس نمی دهد جائی چنین شکوفه نخندد به هیچ بستانی / چنین بهار نیاید به هیچ صحرائی ز شست زلف تو هر حلقه ای و آشوبی / ز چشم مست تو هر گوشه ای و غوغائی کجا ز حال پریشان ما خبر دارد / کسی که با سر زلف نپخت سودائی ز شوق پرتو رویت که شمع انجمن ست / مرا به غیر چو پروانه نیست پروانی خیال وصل تمنا همی کنم در خواب / چه دل پذیر خیالی چه خوش تمنائی خرد به ترک توام رای زد و لیک عبید / خلاف پیش تو مردن نمی زند رائی وله در سر از شور غم عشق تو غوغائی هست / در سویدای دل از بهر تو سودائی هست به سر و جان تو از جان و سرت بیزارم / گر بجان خودم از شوق تو پروائی هست طالب دولت وصلی خدایا تو بده / هر که را آرزوئی هست و تمنائی هست کوی تو مجمع صاحب نظران است آری / اجتماع مگس آن جاست که حلوائی هست نرگس از غنچه برون آمد و اکنون در شهر / هر کسی را هوس باغی و صحرائی هست عزم بستان کن و بر سرو و صنوبر بگذر / تا بدانند کزان به قد و بالائی هست ره سوی کعبه ی مقصود نداند چو عبید / هر کجا در طلبت بادیه پیمائی هست وله دلداده را ز تیر ملامت گزند نیست / دیوانه را طریقه ی عاقل پسند نیست از درد ما چه فکر و از احوال ما چه باک / او را که دل مقید و پا در کمند نیست فرهاد را که با لب شیرین تعلق ست / رغبت به نوشدارو و حاجت به قند نیست آن جا که آتش غم دلدار شعله زد / جان برفشان به ذوق که جای سپند نیست منگر بدو که با قد شوخی نظر نباخت / کاو پست همتیست که بختش بلند نیست چالاکی است مایه ی مردی و عاشقی / این شیوه ی کار مدعیان لوند نیست بس کن عبید با دل سرگشته داوری / بیچاره را نصیحت ما سودمند نیست وله افتاد بازم در سر هوائی / دل باز دارد میلی به جائی او شهریاری من خاکساری / او پادشاهی من بینوائی...
- شاعر: مولانا نظام الدین عبدالله عبید زاکانی
- تحصحیح و تحقیق و شرح و ترجمه حکایات عربی: پرویز اتابکی
- انتشارات: زوار
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران