محصولات مرتبط
دربارهی کتاب کارم داشتی سوت بزن!
کتاب "کارم داشتی سوت بزن!" روایتگر داستانی تخیلی و طنزآمیز میباشد که برای مطالعهی مخاطب کودک و نوجوان به رشتهی تحریر درآمده است.
شخصیت اصلی قصه، "میم پرز پرز" نام دارد. وی پسری کوچک است که در کنار مادرش، "دولورس" و پدرش، "ائولوخیو" روزگار میگذراند. میم، گاهی اوقات، در مدرسه، با همکلاسیهای خود فوتبال بازی میکند. اما در این رشتهی ورزشی، از مهارت و توانایی خاصی برخوردار نیست؛ به طوری که نمیتواند پاسهای همتیمیهای خود، را به درستی مهار نماید. او هر گاه که همراه با والدینش، جهت خرید، به فروشگاه میرود، سوار چرخدستیهای مخصوص جابجایی اجناس میشود. در واقع این کار، به یکی از عادات همیشگی او مبدل شده است؛ عادتی که در نهایت او را با دردسری بزرگی مواجه میسازد.
ماجرا از جایی آغاز میگردد که دولورس و ائولوخیو، همراه با میم وارد یکی از فروشگاه های شهر میشوند. بنابراین میم، مطابق روال همیشه، در داخل چرخدستی مینشیند. اما پس از پایان یافتن خرید و به هنگام خروج، والدینش نمیتوانند او را از داخل چرخ بیرون بکشند. حتی تلاشهای مسئولان، فروشندگان و کارکنان فروشگاه نیز بی نتیجه مانده و هیچیک نمیتوانند، میم را از این دردسر بزرگ نجات دهند. در نتیجه، دلوورس و ائولوخیو، به دلیل عدم ممنوعیت خروج چرخ دستی از فروشگاه، جهت یافتن چارهای مناسب، به مشورت با یکدیگر میپردازند. در همین هنگام خانم "آدلا"، مدیر فروشگاه به آنها اعلام میکند که میم میتواند به زندگیاش بر روی چرخ دستی و درون فروشگاه ادامه دهد. در مقابل والدینش باید هزینهی تمامی کالاهای خوراکی و مصرفی او در فروشگاه را، روزانه پرداخت نمایند.
بنابراین، والدین میم، تسلیم این رویداد ناخوشایند شده و با اتمام ساعت کاری فروشگاه، آنجا را ترک میکنند. آنها پیش از رفتن با فرزندشان صحبت کرده و از او میخواهند که با طلوع خورشید منتظر آنها مانده و همچون پسری شجاع رفتار نماید. پس از رفتن والدین میم و خاموش شدن چراغهای فروشگاه، پسر قصه با ماجراهایی پرکشش و جذاب مواجه میشود و روایتی خواندنی را در اختیار خواننده قرار میدهد.
برشی از متن کتاب کارم داشتی سوت بزن!
یکی از اسمها
مانولو به کسی سلام کرد: «صبح بخیر، خولیو!» و زیر لب به پسرک چرخ دستی گفت: «خولیوی نانواست.»
میم که اسم آن پسر را از روی پلاک کوچک پیراهنش خوانده بود گفت: «آهان.»
مانولو گفت: «صبح بخیر پائولا!» بعد آهسته به میم گفت: «پائولای نظافتچی است.»
مانولو دوباره گفت: «صبح بخیر مرسدس!» و بعد گفت: «مرسدس ابزارفروش است.»
تعداد زیادی از کارگرهای فروشگاه از جلوی ماهی فروشی رد شدند. مانولو با صدای بلند به همهشان سلام میکرد و با صدای آهسته به میم معرفیشان میکرد: «صبح بخیر آنتون! آنتون ...»
اما میم نتوانست فامیلی آنتون را بشنود؛ چون همان لحظه صدای مانولو گم شد توی صدای بلندگوهایی که باز شدن فروشگاه را اعلام میکردند.
مانولو با چشم خالدارش به میم چشمک زد و گفت: «باز کردیم! تو اینجا بمان و تماشا کن.»
اولین کسی که به ماهی فروشی آمد، خانم مسنی بود که ژاکت صورتی خال خالی به تن داشت. پرسید: «این پسر خیلی خوشگل کیست؟»
مانولو منتظر بود میم جواب بدهد، ولی چون هیچ حرفی نزد، آخر سر خودش معرفیاش کرد: «خانم کنسوئلو، این پسرک چرخ دستی است. خبرش به گوشتان نخورده؟»
خانم کنسوئلو با حرکت سر پاسخ منفی داد. مانولو ادامه داد: «نمیتواند از توی چرخ دستی بیرون بیاید، برای همین اینجا زندگی میکند. اسمش میم است.»
- میم؟
پسرک چرخ دستی سر تکان داد.
مانولو سعی کرد حدس بزند: «اسمت ماکاریو نیست؟»
میم با تکان دادن سر گفت: «نه.»
مانولو تاکید کرد: «میم شروع خوبی است برای اسم. خانم کنسوئلو، چی برایتان بگذارم؟»
بعد از خانم کنسوئلو، کریستینا و خوآنخو و یایا آمدند.
یایا که بچهی کوچکی همراهش بود که مرتب فریاد میزد «یایاااااا»، ماهی کولی خرید.
مانولو موقع خداحافظی بهش گفت: «خدانگهدار خانم یایا! امیدوارم ماهیهایتان خوشمزه از آب دربیایند.»
خانم یایا رفت به طرف راهروی بستنیها. میم که دید هیچ مشتریای آنجا نیست، از فرصت استفاده کرد و از مانولو پرسید: «تو اسم همهی آدمها را بلدی؟»
- معلوم است. بهت که گفتم. مگر تو اسم همهی همکلاسیهایت را بلد نیستی؟
میم سر تکان داد و یک لحظه فکرش پرواز کرد به طرف کلاسش: «یعنی الان دارند چه کار میکنند؟» ولی مانولو همچنان داشت...
کتاب کارم داشت سوت بزن! اثر بگونیا اورو با ترجمهی محمدرضا پارساکیش و تصویرگری آنا پس توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.
- نویسنده: بگونیا اورو
- مترجم: محمدرضا پارساکیش
- تصویرگر: آنا پس
- انتشارات: هوپا
مشخصات
- نوع جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 1
- سال انتشار 1397
- تعداد صفحه 164
- انتشارات هوپا
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران