loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب کارآگاه لئوپل و دستیار مخفی اش - هوپا

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب کارآگاه لئوپل و دستیار مخفی اش نوشته ی آن ایوون فولیو با ترجمه ی بیتا ترابی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

این کتاب برای بچه هایی هست که یاد گرفتند خودشان تنهایی کتاب بخوانند و عاشق داستان های جذابِ پلیسی و معمایی هستند و می توانند این معماهای سخت و پیچیده را حل کنند. حالا داستانِ سه تا از پرونده های کارآگاهی عجیب، سخت و خنده دار کارآگاه ” لئوپل ” باهوش و مهربان به همراه دستیارِ شکمو و کمی تنبلش که یگ گربه به اسم ” فیلیبرت " را تعریف می کند. در یکی از داستان ها در خیابان هرکول پوآرو، جایی که آژانس تحقیقات کارآگاه اون جا قرار دارد لئوپل ناراحت و فیلیبرت در حال چرت زدن منتظر یک مشتری هستند تا نیاز به کارآگاه داشته باشد. اما طی یک ماه اخیر جز پستچی کسی به آژانسشان نیامده است. ولی کارآگاه لئوپل امید دارد که بالاخره امروز کسی می آید، همین هم شد و خانمی با چثه ی کوچک و لاغر، خیلی قرص و محکم وارد آژانس شد و گفت که به کمکتون احتیاج دارم. روی تراس خانه ام اتفاق های عجیبی می افتد؛ آخر هر بار که جوراب هایم را روی بند رخت پهن می کنم تا خشک بشن غیبشون می زند و بعد چند روز دوباره بر می گردند. تازه این بلا فقط و فقط سر جوراب های راه راه ام می آید. با این توضیحات واجب شد که کارآگاه به همراه دستیارش به ساختمان آن خانم بروند و آن جا را از نزدیک ببینند. فیلبرت و لئوپل دست به کار شدند و کار خودشان را از پرسش از همسایه ها و گشتن دنبال علامت ها و نشانه های مشکوک شروع کردند. آن ها با تحقیقات متوجه شدند که آن خانم سه تا همسایه دارد که یکی از آن ها آقای ریشویی است که همیشه صندل می پوشد و پس به جوراب نیاز ندارد. شاید فقط برای گرم کردن پاهاش بخواهد از آن ها استفاده کند. و یکی دیگر از همسایه ها آقای دلقکی هست که خودش کلی لباس رنگی و راه راه دارد که شاید فقط جوراب ها را برای این که به بقیه لباس هاش بیاد بر می دارد و آخرین همسایه، پیر زن آرام و مهربانی هست که یک گربه راه راه دارد و شاید فقط برای سرگرم کردن گربه اش از جوراب ها استفاده کند. اما ماجرا فقط این نیست. کارآگاه و فیلیبرت به نکته ای پی می برند که...

 


برشی از متن کتاب


داستان سوم: به اردوگاه خوش آمدید در خیابان هرکول پوآرو، پلاک4، ساعت دیواری ساعت چهار را نشان می داد. وقت خوردن عصرانه بود! فیلیبرت از جا پرید و از لئوپل پرسید: آب پرتقال می خوری یا آب زردآلو؟ _ آب زردآلو لطفاً با کیک شکلاتی. وقتی فیلیبرت یک لیوان آب زردآلو و لیوانی شیر را با کیک شکلاتی داخل سینی می گذاشت، در زدند. فیلیبرت زیر لب غر زد: ای بابا! لئوپل همان طور که سمت در می رفت، گفت: شاید یه مشتری جدید باشه! تندی یه لیوان آب میوه اضافه کن. مرد درشت هیکلی وارد آژانس شد: من یک کارآگاه می خوام... فیلیبرت گفت: درست اومدین! لئوپل با سر به مرد اشاره کرد بنشینید. _ ببخشید خود رو معرفی نکردم. من دیوید کروکت، رئیس اردوگاه ساحل هستم. لئوپل پرسید: چی شده؟ چه مشکلی پیش اومده؟ _ راستش تصمیم گرفته م که یه زمین بازی با تاب و سرسره و طناب برای بچه ها درست کنم. کلی زحمت می کشم، اما هر روز صبح که بیدار می شم، می بینم که یکی اومده و زمین بازی رو خراب کرده! هیچی از اونجا نمی دزده، فقط مجبورم باز از اول اون جا رو درست کنم‌ این کار وحشتناک وقتم رو می گیره. فیلیبرت یک دفعه گفت: خب شاید اون جا خودش خراب می شه و خیلی محکم درستش نمی کنین و...‌‌مشتری دلخور شد و گفت: چی؟؟؟ اصلاً امکان نداره. من کارهای تعمیراتی و ساخت و سازم حرف نداره! لئوپل گفت: همکار من یه کمی اهل شوخیه... خب به من بگید، چند بار تا حالا مجبور شدین این زمین بازی را دوباره از اول درست کنین؟ آقای کروکت با انگشتان دستش شمرد: _ دوشنبه صبح، سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه که نه... و امروز صبح، تا الان چهار بار شده. اگه دستم به این خرابکار برسه، بلایی سرش می آرم که...

پیچیده ترین پرونده های پلیسی نویسنده: آن - ایوون فولیو مترجم: بیتا ترابی تصویرگر: امانوئل مسرون انتشارات: هوپا


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب کارآگاه لئوپل و دستیار مخفی اش - هوپا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل