کتاب ژان کریستف - رومن رولان (2 جلدی)

کتاب ژان کریستف اثر رومن رولان (دو جلدی) با ترجمه علی اصغر خبره زاده توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.

رمانی از رومن رولان نویسنده ی بزرگ فرانسه است. این رمان زندگی یک موسیقی دان بزرگ به نام ژان کریستف را توصیف می کند. کشف مرحله به مرحله ی جهان شگفت انگیز، آگاهی از موسیقی، توان هنرآموزی، عشق و بی عدالتی اجتماعی موضوع سه کتاب اول رمان یعنی سپیده دم، صبحدم و جوانی است. در کتاب چهارم تحت عنوان عصیان که شامل سه بخش «شن های روان»، «در شن فرو رفتن» و «رهایی» است بر بت هایی که سنت کهن آن ها را مقدس دانسته اند می شورد و شرافت و بی آلایشی مطلق آرمان های قهرمان خود را نشان می دهد. ول ژان کریستف که در آرزوی زندگی آزادانه و گشاده تری است به پاریس سفر می کند. سال های اقامتش در پاریس موضوع سه کتاب دیگر به نام های «هفته بازار در میدان»، «آنتوانت» و «در خانه» است. او دوستی به نام اولیویه ژانن پیدا می کند و آن ها تصمیم می گیرند تا زمان ازدواج اولیویه از هم جدا نشوند. این توافق که چند سال بعد به جدایی آن ها می انجامد موضوع کتاب بعدی او به نام «دوستان» است ولی این کتاب و کتاب های دیگر «بوته ی سوزان» و «روزنو» متعلق به دوره ای است که اولیویه در طی یک شورش جان خود را از دست می دهد. ژان کریستف نیز که در این شورش شرکت داشته ناگزیر به سوئیس می رود که در آنجا به سبب رنج و ناامیدی دوره آشفتگی عمیق را می گذراند. ماجرای عاشقانه اش با آنا او را تا آستاه ی خودکشی پیش می برد. ولی او مقاومت می کند و در تنهایی زندگی کوهسانی، تعادل و آرمانی را که مدت ها از او گریخته است باز می یابد.

برشی از متن کتاب

نخستی ماه های سپری شده در پاریس، برای ژاکلین، روزگاری کمابیش خوش بود، و در پی آن، برای اویلویه نیز . در آغاز، او، سرگرم جابه جا شدن بود؛ در یک کوچه کهن پاسی، آپارتمان کوچک دلپذیری یافته بودند که پنجره اش بر یک چهار گوشه باغ باز می شد . گزینش مبل ها و کاغذ پوشش دیوارها، یک بازی چند هفته ای بود. ژاکلین، نیروی فراوان و کمابیش شور و شوق زیاده از اندازه، در آن به کار برد : گویی که خوشبختی جاودانه اش، با این رنگ پوشش دیوار یا به نمای فلان یخدان، پیوند دارد. سپس، در رفت و آمد را با پدر، مادر، و دوستان خویش گشود. چون، در این سال های دلدادگی خویش، بی کم و کاست، فراموششان کرده بود. این دیدارها کشفی راستین بود : به همان اندازه که جانش با جان اولیویه در آمیخته بود، و اندکی از جان اولیویه با جان او، از این رو، آشنایان پیشین را با دیدگانی تازه می دید. به دیده اش چنین می نمود که آنان بسیار ارزنده شده اند. اولیویه، در آغاز، از این نکته، چندان زیانی ندید. همسان، به یکدیگر ارج می نهادند. در خود فرورفتگی روحی، و سایه روشن شاعرانه همسرش، ژاکلین را بر آن داشت، تا از نشست و برخاست با این مردم خوشگذران، که جز به کامجویی و درخشیدن و پسند افتادن نمی اندیشیدند، خوشی بیشتری به دست آورد. و کاستی های دلفریب، اما زیانبار این مردم، که او چون خود از آنان بود، به از هر کس بر آن ها آگاهی داشت، سبب می شد که به آرامش جان یار خویش، ارج نهد. با این برابر نهادن ها، سخت سرخوش می شد. و برای توجیه گزینش خویش، دوست داشت، این کار را دنبال کند.- و ژاکلین، چنان به شایستگی آن را دنبال می کرد که در برخی دم ها، دیگر در نمی یافت که چرا چنین گزینشی کرده بود. از بخت خوشف این دم ها، هرگز به درازا نمی کشید. هر چند پس از آن پشیمانی به دل راه می داد، اما بیش از هر زمانی، با اولیویه هرگز این چنین مهربان نبوده. به این دلیل، این کار را باز از سر می گرفت. آن گاه که به این کار خو گرفت، دیگر از آن سرگرم نمی شد؛ و این برابر نهادن، رنگ ستیزگی بیش تر به خود گرفت : به جای اینکه یکدیگر را کمال بخشند، این دو دنیای رویاروی، به نبرد برخاستند. ژاکلین از خویش می پرسید، چرا اولیویه این حسن ها، و حتی اندکی کاستی هایی که او اکنون در دوستان پاریسی خود می پسندید، دارا نبود. این نکته را هرگز به او نمی گفت؛ اما اولیویه، نگاه همسر عزیز خویش را که بی گذشت او را ورنداز می کرد، درمی یافت : از آن نگران بود و شرمسار. با این همه، آن چیرگی ای که دلدادگی به او می بخشید، هنوز از دست نداده بود، و این زن و شوهر جوان می توانستند دیر زمانی این یگانگی مهریار و پرجنب و جوش را دنبال کنند، هرگاه اوضاعی فرا نمی رسید تا شرایط مادی را دگرگون کند و توازن شکننده اش را بر هم زند.

• نویسنده: رومن رولان
• مترجم: علی اصغر خبره زاده
• انتشارات: نگاه