Name: کتاب چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم - ویدا
Brand: ویدا
SKU: 3990
Price: 100000 IRR
Availability: InStock
Rating: 5 (1 reviews)

کتاب چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم از مجموعه ی چگونه اژدهای خود را تربیت کنید نوشته ی کرسیدا کاوِل و ترجمه ی شکیبا محب علی توسط نشر ویدا به چاپ رسیده است.

خیلی ها " باز "هایی را رام می کنند و آموزش می دهند تا برایشان شکار کنند. یا از اسب ها نگه داری می کنند تا بهشان سواری دهند اما فقط قهرمان های وایکینگ هستند که جرئت دارند وحشی ترین و خطرناک ترین موجودات دنیا، یعنی ” اژدها ” ها را رام کنند. در این بین ” هیکاپ هورندوس هدوک سوم ” یک شمشیرباز فوق العاده است که می تواند با اژدها ها حرف بزند و همه ی اژدها ها را می شناسد. او پسر رئیس قبیله ی ولگرد های پشمالوست و در جزیره ی دورافتاده ای به نام ” مشنگستان ” زندگی می کند. خب لازم به ذکر است که هدویک از همان اول یک قهرمان اژدهاباز نبوده و پسری لاغر با موهایی سیخ سیخی قرمز و صورتی کک و مکی بود که هیچ کس قبولش نداشت. اما از آن اول به اژدها ها علاقه داشت و کار های آن ها را زیر نظر می گرفت. حالا هم تصمیم گرفته تا از خاطرات کودکی تا وقتی که قهرمان اژدهابازی شده است را برای ما تعریف کند و بگوید چگونه یک اژده های خارق العاده گرفته و تربیتش کرده است. توی جزیره ی مشنگستان رسم بود پسران نوجوانِ قبیله آزمونی دهند و اژدهایی بگیرند و تربیت کنند تا اگر موفق شدند به عنوان یکی از عضو های اصلی قبیله برگزیده شوند و اگر موفق نشدند به جاهای خیلی دور تبعید شوند. این بار نوبت ده پسر از بچه های قبیله بود که " هدویک " هم جزو آنان بود. آزمون ورودی سه مرحله دارد و اولین و خطرناک ترین آن که به مهارت و شجاعت نیاز دارد، دزدی از مهد کودک اژدها است. پسر ها باید به کوهی که محل زندگی اژدها هاست بروند و اژدهایی کوچک بدزدند و اگر موفق شدند برای همیشه از آن نگه داری کنند. اما رفتن به مهد کودک اژدها ها به همین آسانی ها هم نیست و ماجرا وقتی شروع می شود که ...

ربیت اژدها1

کتاب ” چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم ” اولین کتاب از مجموعه کتاب های ” چگونه اژدهای خود را تربیت کنید ” نوشته ی ” کرسیدا کاوِل ” توسط انتشارات ” نشر ویدا ” به چاپ رسیده است. خیلی ها باز هایی را رام می کنند و آموزش می دهند تا برایشان شکار کنند. یا از اسب ها نگه داری می کنند تا بهشان سواری دهند اما فقط قهرمان های وایکینگ هستند که جرئت دارند وحشی ترین و خطرناک ترین موجودات دنیا یعنی ” اژدها ” ها را رام کنند و رام کردن و تربیت کردن اژدها ها هم هیچ کار آسانی نیست و پشت کار خودش را می خواهد و در این بین ” هیکاپ هورندوس هدوک سوم ” یک شمشیرباز فوق العاده است که می تواند با اژدها ها حرف بزند و همه ی اژدها ها را می شناسد. او پسر رئیس قبیله ی ولگرد های پشمالوست و در جزیره ی دورافتاده ای به نام ” مشنگستان ” زندگی می کند. خب لازم به ذکر است که هدویک از همان اول یک قهرمان اژدهاباز نبوده و پسری لاغر با موهایی سیخ سیخی قرمز و صورتی کک و مکی بود که هیچ کس قبولش نداشت. اما از آن اول به اژدها ها علاقه داشت و کار های آن ها را زیر نظر می گرفت. حالا هم تصمیم گرفته تا از خاطرات کودکی تا وقتی که قهرمان اژدهابازی شده است را برای ما تعریف کند و بگوید چگونه یک اژده های خارق العاده گرفته و تربیتش کرده است. این کتاب ماجرای قهرمان شدن از راهِ سخت است چرا که توی جزیره ی مشنگستان رسم بود پسران نوجوان قبیله آزمونی دهند و اژدهایی بگیرند و تربیت کنند تا اگر موفق شدند به عنوان یکی از عضو های اصلی قبیله برگزیده شوند و اگر موفق نشدند به جاهای خیلی دور تبعید شوند. برای همین ” گابر آروغی ” مسئول مرحله ی ورودی این آزمون اژدها گیری بود و تک تک مراحل را برای پسر ها توضیح می داد. این بار نوبت ده پسر از بچه های قبیله بود که هدویک هم جزو آنان بود. آزمون ورودی سه مرحله دارد و اولین و خطرناک ترین آن که به مهارت و شجاعت نیاز دارد، دزدی از مهد کودک اژدها هاست. پسر ها باید به کوهی که محل زندگی اژدها هاست بروند و اژدهایی کوچک بدزدند و اگر موفق شدند برای همیشه از آن نگه داری کنند. اما رفتن به مهد کودک اژدها ها به همین آسانی ها هم نیست و ماجرا وقتی شروع می شود که...

برشی از متن کتاب

گابر آروغی مسئول نهایی ورودی آزمون بود. او به خاطر تجربه ی بدش در مسابقه ی: ” در عرض یک دقیقه چند تا تخم گاکی می توانید بخورید؟ ” هنوز یک کم رنگ پریده بود و حالش هنوز جا نیامده بود. گابر فریاد زد: ” بسیار خوب و حالا... این شما و این بازی ترسناک سر نوشت. اینجاست که ما می فهمیم آیا شما خمیر مایه ی قهرمان شدن را دارید یا نه. یا از این میدان، به عنوان اعضای اصلی دو قبیله ی بزرگ ولگردای پشمالو و کله خر ها بیرون می رین یا برای همیشه از جزیره ی مرکزی تبعید می شین. بریم ببینیم چی پیش میاد، موافقین؟ ” او با بدجنسی رو به بیست پسری که جلو او ایستاده بودند، خندید. ” اول، من شما و حیووناتون رو وارسی می کنم. طوری که انگار جنگجویانی هستین که راهی میدون جنگین. و شما رو به تماشاگرایِ قبیله هایی که آرزو دارین عضو اونا بشین معرفی می کنم. بعد آزمون شروع میشه. شما نشون می دین که چطور این موجودات وحشی رو تحت کنترل در آوردین و با نیروی مطلق قهرمانی تون اونا رو رام کردین. آزمون با اجرای دستور های اولیه: برو، واستا و برو بیار شروع می شه. و با دستور دادن به جونور خزنده تون که بره براتون ماهی بگیره، تموم میشه؛ همون طور که اجدادتون قبل از شما این کار رو کرده ان. ” هیکاپ با حالتی عصبی آب دهانش را قورت داد. گابر با خشونت دندان هایش را نشان داد: ” هر پسر و اژدهایی که بیشتر از همه، داور رو، که من هستم، تحت تاثیر قرار بدن، این افتخار بزرگ رو دریافت می کنن که قهرمان قهرمانان و خوش آتیه ترین اژدها نامیده بشن. پسر ها و اژدها هایی که در این آزمون رد بشن برای همیشه از خانواده هاشون خداحافظی کرده و قبیله رو ترک می کنن و به جایی می رن که برای ما مهم نیست، کجاست. ” گابر مکث کرد. پاماهی یواش، طوری که فقط گابر بشنود، گفت: ” شعار. ” گابر نگاه تندی به او انداخت. گابر آروغی فریاد زد: ” قهرمانی یا تبعید. ” هجده پسر با تعصب زیادی بعد از او فریاد زدند: ” قهرمانی یا تبعید. ” تماشاچیان قبیله های ولگردهای پشمالو و کله خر ها فریاد زدند: ” قهرمانی یا تبعید. ” هیکاپ و پاماهی هر کدام در افکار خودشان غرق بودند. ” خواهش می کنم بذارین من قهرمان بشم، فقط همین یه بار! ” هیچ چیز برایشان مهم نبود، فقط می خواستند در این آزمون قبول شوند.