کتاب چرا اتفاقات بد برای آدم های خوب می افتد!؟

کتاب چرا اتفاقات بد برای آدم های خوب می افتد؟ نوشته ی هرولد. اس. کاشنر می باشد که نفیسه معتکف آن را به فارسی برگردانده و توسط انتشارات نسل نو اندیش به چاپ رسیده است.

در سختی ها که می افتیم، هنگامی که جوانی را در بستر بیماری می بینیم و از همه چیز ناامید می شویم خدا را بیش از هر اندازه در وجود خود احساس می کنیم. احساسی که به ما می گوید تنها نیستیم، کسی هست که حواسش به ما هست و نگاهمان می کند. گاهی در اوج ناامیدی احساس می کنیم شاید همه چیز یک بازی بود، شاید... اما اصلا چرا من؟ این سوالی است که نویسنده ی کتاب هنگامی که پسرش در دام بیماری صعب العلاجی گرفتار آمده است از خود می پرسد. سوالی که برای ما ناآشنا نیست. سوالی که در گره های کور زندگی مان بارها از خود پرسیده ایم. چرا من؟ نویسنده اما این سوال را آسان رها نکرده است و در ادامه ی پرسش هایش از زندگی خدا را به گونه ای دید که پیش از آن هرگز بدان گونه بر دیدگانش نقش نبسته بود. خدایی که بر تالم بندگانش ناظر است و در تنهایی آنان حاضر و می تواند ژرفای نیاز قلبی شکسته و رنجیده را سرشار کند. خواندن این کتاب به ما این قدرت را می دهد تا با سختی های خود بهتر کنار بیاییم و فکر کنیم که چرا اتفاقات بد برای آدم های خوب می افتد؟

فهرست

عنوان ... سخن مترجم ... مقدمه ... فصل اول: چرا افراد نیکوکار رنج می کشند ... فصل دوم: داستان مردی به نام ایوب ... فصل سوم: گاهی هیچ دلیلی وجود ندارد ... فصل چهارم: هیچ استثنایی برای مردم خوب وجود ندارد ... فصل پنجم: خداوند فرصت انسان بوده را به ما داده است ... فصل ششم: خداوند به آنان که به خود لطمه نمی زنند کمک می کند ... فصل هفتم: کارهای مهم بر عهده ی خداوند است ... فصل هشتم: ضرورت مذهب و فایده ی آن

برشی از متن کتاب

شبی خانمی که در جلسه ای مذهبی شرکت کرده بود، از من پرسید: اگر پیشامدهای بد ناشی از بدبیاری باشد نه مشیت خداوند، چه چیزی باعث بدبیاری شده است؟ » برای جواب دادن به او مستاصل شدم. پاسخ همیشگی من این بود که بدبیاری باعث و بانی ندارد و خود به خود اتفاق می افتد اما مطمئن بودم حتما توجیهی بهتر برای این مسئله وجود دارد. شاید نظریات فلسفی کلیدی باشد برای آنچه در این کتاب مطرح کرده ام. آیا می توان پذیرفت که بعضی پیشامدها در این عالم هستی بی دلیل است؟ پذیرش این مسئله برای عده ای دشوار است. مردم به دنبال رابطه ها می گردند و سرسختانه در تلاشند برای هر اتفاقی دلیل بتراشند. آنان به جای اینکه مسئله ی بی نظمی را قبول کنند، خود را به این نحو قانع می کنند که حتما گناهی مرتکب شده اند. گاهی نود درصد مسائل را درک می کنیم و می پنداریم ده درصد بقیه هم قابل درک است. در حالی که باید بپذیریم آن ده درصد بقیه ورای درک و فهم ما است. اما اصولا چرا باید مصرانه برای هر چیز دنبال دلیل بگردیم؟ چرا نمی خواهیم بپذیریم که از نظر قدرت درک ما عالم دارای نقاط کور هم هست؟ من کم و بیش می توانم درک کنم چرا چنین فردی ناگهان پریشان می شود و سلاحش را برمی دارد و به خیابان می رود و بی گناهی را هدف گلوله قرار می دهد. شاید او ارتشی بازنشسته ای باشد که تداعی صحنه های جنگ ذهنش را مشغول کرده و باعث چنین اقدامی شده است. شاید سر کار یا در خانه با ناملایمی ورای طاقت و تحملش مواجه شده است. یا اجحافی در حق او شده و خونش را به جوش آورده و تصمیم گرفته است خودی نشان دهد.

نویسنده: هرولد. اس. کاشنر مترجم: نفیسه معتکف انتشارات: نسل نو اندیش