loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب پرواز ایکار - رمون کنو

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب پرواز ایکار اثر رمون کنو و ترجمه ی کاوه سیدحسینی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.

داستان پیش رو، قصه ای خیالی را روایت می کند که در طول محتوای آن، شخصیت اصلی داستان، "اوبر لوبر"، رمان نویس معروف و حرفه ای، در پی "ایکار"، شخصیت اصلی رمان در حال نگارش خود می باشد. داستان کتاب از جایی آغاز می گردد که "اوبر"، ایکار را در لابه لای صفحات نوشته شده نیافته و سپس تمامی نقاط منزلش را به دنبال "ایکار" گشته و از آن جایی که او را نمی یابد، نزد "سورژه"، دوست قدیمی خود که از نویسندگان مطرح شهر می باشد، رفته و با متهم کردن او به دزدیدن شخصیت رمانش، "ایکار" را از او طلب می کند. اما "سورژه" ابراز بی اطلاعی کرده و جهت یاری دوستش، کاراگاهی حرفه ای به نام "مورکول" را به وی معرفی نموده و از "اوبر" می خواهد تا با مراجعه به این مرد متخصص و زیرک، "ایکار" را یافته و با نگارش ادامه ی رمانش، آن را به پایان برساند. بنابراین "اوبر" به منزل کاراگاه رهسپار شده و به محض ملاقات او و معرفی خود، مساله ی باور نکردنی اش را با مورکول در جریان گذاشته و از وی می خواهد تا هر چه سریع تر کارش را جهت یافتن ایکار آغاز نموده و او را بیابد. در پی این تحقیق و تفحص، کاراگاه و اوبر با ماجراهایی جذاب و خواندنی رو به رو شده و خواننده را نیز با خود همراه می کنند.


برشی از متن کتاب


روی ورق ‌ها اثری از ایکار نیست؛ لا ‌به ‌لای آن‌ ها هم. زیر اثاثیه ‌ها را می ‌گردد. گنجه‌ ها را باز می ‌کند، می ‌رود توالت ‌ها را می ‌بیند: ایکاری در کار نیست. آن وقت عصا و کلاهش را بر می دارد، حالا بیرون است، درشکه ای صدا می زند. - درشکه چی، بروید به کوچه ی بوشار دوسارون شماره ی 47 و عجله کنید! اسب از جا کنده می شود، در یک چشم بر هم زدن جلو خانه ی شماره ی 47 کوچه ی بوشار دوسارون هستیم. مسافر پیادهع می شود، می گوید «منتظر بمانید». پیش می دود، چهار طبقه بالا می رود، زنگ می زند، در باز می شود. سورژه: دوست عزیز! چه خوب انتظارتان را نداشتم! اوبر: احتیاجی به این عارف های لفظ قلم نیست! آن هم بعد از کارایی که با من کردی! سورژه: من؟ چه کاری؟ اوبر: تو باید به من حساب پس بدهی. دنبالم بیا. سورژه را به دفتر کارش می برد، در جای او می نشیند و کاغذهایی که روی میز است زیر و رو می کند. سورژه: آهای! رمان آینده ام را به هم نریز! اوبر: زود باش! اعتراف کن!  اعتراف کن که او این جا است. سورژه:کدام او؟ اوبر: (از روی کاغذها می خواند) اتین در خفا ویکتورین را دوست داشت ... ااه ... این یکی ... بور، مثل خوشه ی گندم ... اه ه ... ژرژ نامزد او، فارغ التحصیل پلی تکنیک بود ... ااه ... سورژه: فضول اوبر: (به فکر فرو می رود) به نظر نمی آید که او بین این ها باشد. سورژه:کدام او؟ اوبر: یادت هست که آن روز اولین صفحات کار جدیدم را برایت خواندم ... سورژه: دلیل نمی شود که بیایی نظم کارهای مرا به هم بریزی! اوبر: شخصیت اصلی را با آن که هنوز طرحش کامل نشده بود، خیلی پسندیدی. مرا تحسین کردی. سورژه: شاید اوبر: اسمش ایکار بود سورژه: یادم است. اوبر: خوب! او ناپدید شده. سورژه: امکان ندارد! به نظر من که مضحک است. اوبر: نخند. گم شدن او برایم جبران ناپذیر است. سورژه: با این حال تو فکر نمی کنی که ... اوبر: مساله فکر کردن نیست. مساله دانستن است. کجاست؟ سورژه: من چه می دانم. اوبر: قسم بخور! توی آپارتمان می گردد، گنجه ها را باز می کند، زیر اثاثیه را می گردد، می رود توالت ها  را می بیند. اوبر: خوش پوشی. لباس های اعیانی داری. سورژه: مدیون ارثیه ی مختصر زنم هستم. این ها را به قیمت خون باباشون می فروشند، اما به قول معروف پول که نمی گه از کجا آمده. اوبر: و هنوز هم ایکاری در کار نیست. سورژه: درباره ی ایکار، قسم می خورم... اوبر: به چه قسم می خوری؟ تازه قسم و آیه های آدمی مثل تو به چه درد می خورد؟ سورژه: قول شرف می دهم... به قول معروف خاموشی اگر زر است قول شرف گوهر است. اوبر: قول شرف کافی نیست. سورژه: شاید پیش یکی از همکارها ست. اوبر: نمی توانم به همه  یهمکارانم سر بزنم. سورژه: تازه رمان نویس ها دروغ گو هستند. اوبر:راست می گویی. طبعا غیر از تو. خوب، قسم می خوری؟ سورژه: به شرافتم قسم می خورم ایکار این جا نیست و ...        

  • نویسنده: رمون کنو
  • مترجم: کاوه سیدحسینی
  • انتشارات: نیلوفر


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پرواز ایکار - رمون کنو" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل