loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب پاپیروس های نفرین شده (افسون های نیل 2)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب پاپیروس های نفرین شده اثر کاتیا ثابت و ترجمه ی مهدی ضرغامیان از انتشارات محراب قلم به چاپ رسیده است.

این اثر جلد دوم از مجموعه ی افسون های نیل می باشد. حمزه و رامی دو پسر نوجوانی هستند که در روستای محقر میت رهینا در کشور مصر زندگی می کنند. آن ها سال گذشته کمک های بسیاری برای کشف گنج هورهوتپ به باستان شناسان کرده بودند و همین طور باعث دستگیری قاچاقچی خطرناک هانری آرملینی شده بودند. به همین دلایل خدیو عباس دوم از بزرگان مصر آن دو را تحت حمایت خود درآورده و دستور داده بود آن ها با هزینه ی وی درس بخوانند. حمزه که سیزده سال دارد بسیار درشت هیکل و قوی است، اما تاکنون به مدرسه نرفته است و سواد ندارد، برخلاف او راوی اندکی سواد خواندن دارد و بسیار دوست دارد تا در رشته ی مصرشناسی تحصیل کند. در روز 12 سپتامبر سال 1902 میلادی دو نفر از طرف خدیو عباس برای بردن پسرها به قاهره پا به روستا می گذارند. قاهره برای این دو نوجوان بسیار عجیب و حیرت انگیز است، پس از مستقر شدن در مدرسه آن ها متوجه تفاوت های اساسی بین خودشان و دیگر بچه ها می شوند. مسئولان مدرسه و بچه ها مرتب آن ها را به خاطر وضع ظاهری شان تمسخر می کنند و آن دو مجبور هستند قبل از فراگیری دروس در کلاس های آداب معاشرت شرکت کنند. یک روز حمزه با پسری که قهرمان کشتی است بر سر موضوعی دعوا می کنند و پسر کشتی گیر سعی می کند فنون این رشته را بر روی حمزه پیاده کند، اما نمی تواند در برابر قدرت بدنی او کاری از پیش ببرد. مدیر مدرسه که شاهد این ماجراست از معلم ورزش می خواهد حمزه را به تیم کشتی مدرسه بفرستد تا در رشته ی تربیت بدنی درس بخواند. خیال حمزه از بابت آینده و رشته ی تحصیلی اش آسوده می شود، اما رامی هنوز در بلاتکلیفی به سر می برد تا این که یک روز آقای باستان شناس که به او علاقه ی بسیار دارد پا به مدرسه می گذارد و از رامی می خواهد تا اگر دوست دارد نزد او به فراگیری علوم باستان شناسی بپردازد. رامی که منتظر چنین فرصتی در زندگی است از شنیدن این پیشنهاد بسیار خوشحال می شود و آن را قبول می کند. اما باستان شناس یک خبر بد را نیز برای آن ها آورده است، هانری قاچاقچی از زندان فرار کرده است، او قبلاً قسم خورده بود تا آن دو پسر نوجوان را از بین ببرد، حال مسئولان مدرسه و به خصوص باستان شناس بیم داشتند که او آسیبی به حمزه و رادی بزنند. آن ها تصمیم می گیرند از اسامی مستعار برای بچه ها استفاده کنند به نحوی که دیگر برای کسی شناخته نشوند و .... .

 


برشی از متن کتاب


فصل 8 مدیر باستان شناسی پرسید: «رامی، تو باید به من قول بدهی که درباره ی اتفاقی که افتاده، با کسی صحبت نکنی.» -بله آقا، حتما. -تو خواب خیلی عجیبی دیده ای، اما توجه کن فقط در حد یک رویا بوده است. نباید به آن اهمیت زیادی بدهی. رامی به آلن دوپره نگاهی کرد و لبخندزان گفت: «ولی آن رویا نبود.» آقای مدیر سرجای خود مقابل میز ویترین دار نشست و سرش را تکان داد: «درست می گویی. این یک جور ... سفر در گذشته بوده است. توهیم که به اثر استنشاق بخارات این پاپیروس ها پدید آمده است. اما توهم آدم را گول می زند؛ حتی اگر در حافظه ی ما خیلی روشن و آشکار باقی بماند و به نظر واقعی برسد، تو باید بتوانی واقعیت را درست بشناسی رامی، این تجربه را فراموش کن.» -نمی توانم آقا. من باید به آنجا برگردم و مأموریتم را انجام دهم. باستان شناس در جای خود لرزید. انتظار این جواب را داشت. اما فکر این که از به بعد رامی تا این حد درگیر این موضوع شود، موجب وحشت بی اندازه ی او شد. از این رو گفت: «پسرم، سعی کن بفهمی. هیچ کدام از آن چیزهایی که در رویا دید، واقعی نبوده است. درست است، تو به گذشته رفتی و آن زمان را دیدی. کسانی را دیدی که گمان می کنی می شناسی و به زبانی حرف زدی که آن را نمی شناسی. چنین اتفاق هایی می افتد. این ماجرا برای آدم هایی که نشئه می شوند، پیش می آید. این نوعی توانایی روحی است که هنوز خوب شناخته نشده است. اما هرگز به این معنی نیست که چیزی که آن ها در مدت این نشئگی می بینند یا می شنوند، حقیقت داشته یا بر واقعیت اثری آن چنانی داشته باشد.» رامی گفت: «برادرهای من را کشته اند، چون آن ها از حقیقت دفاع می کردند. الان من باید این کار را به جای آن ها انجام دهم.» آقای مدیر فریاد زد: «تو نباید هیچ کاری بکنی. به مدرسه ات برمی گردی و همه چیز را فراموش می کنی.» رامی بی آن که چیزی بگوید، به او خیره ماند. نگاهش به تازگی چنان گیرا و نافذ بود که آقای مدیر نمی توانست به آن بی توجه بماند. ناگهان در برابر پدیده هایی که دیگر مهارشان ممکن نبود، احساس ناتوانی کرد. رامی با آرامش حرف هایش را از سر گرفت: «شما نمی توانید من را به مدرسه ی خدیو بفرستید. دو تا آدم دنبال من و حمزه آمده اند تا ما را بکشند. این آدم ها سیاه پوشیده اند و دستاری شرابی رنگ بر سر دارند و امروز بعداز ظهر با دروغی که می گویند، وارد مدرسه می شوند.» آلن دوپره با لکنت زبان پرسید: «از کجا می دانی؟» رامی زیرلب جواب داد: «باید از خودم دفاع کنم.» پسرک بلند شد، یکی از ویترین های حاوی پاپیروس را برداشت، درپوش آن را بلند کرد و گفت: «نخستین برگ پاپیروس های هوهوتپ را بخوانید، آن وقت متوجه می شوید.» آقای مدیر آهسته پرسید: «آخه تو چطور میدانی که این برگه ی اول است؟» رامی ادامه داد: «پیام هورهوتپ همین طوری شروع می شود.» ...    

نویسنده: کاتیا ثابت مترجم: مهدی ضرغامیان انتشارات: محراب قلم  

کاتیا ثابت


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پاپیروس های نفرین شده (افسون های نیل 2)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل