loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب همین امشب برگردیم - پیمان اسماعیلی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب همین امشب برگردیم نوشته پیمان اسماعیلی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

این کتاب مجموعه داستانی است که پنج داستان کوتاه را در بردارد. در این مجموعه نیز، همانند دیگر آثار نویسنده، ویژگی‌های مشترکی وجود دارد. ترس، یکی از این ویژگی‌هاست که در این مجموعه حضور پر رنگی دارد. آدم‌های تنها و غریب، در موقعیت‌هایی گیر افتاده‌اند و با ترس دست و پنجه نرم می‌کنند. همه شخصیت‌ها، با چالش‌های روحی و روانی بسیاری درگیر هستند و این درگیری‌ها را تحمل می‌کنند. هر کدام از داستان‌ها، در موقعیت‌های مختلفی روایت می‌شوند اما نکته جالب توجه این است که اصلا مهم نیست، موقعیت هر صحنه داستان در کجا اتفاق می‌افتد، چیزی که مهم است "ترس" است که در احساسات تک تک شخصیت‌ها موج می‌زند. داستان‌های کتاب، درون‌مایه قوی و چارچوب محکمی دارند به همین دلیل به‌راحتی می‌توان هر داستان را دوست داشت و از آن لذت برد. شخصیت‌های داستان که به‌خوبی می‌توان با آن‌ها ارتباط برقرار کرد، همگی راوی اول شخص دارند؛ البته، به جز یکی از داستان‌ها، که محدود به ذهن یکی از شخصیت‌ها است. اسماعیلی، نویسنده‌ای برون‌گرا با لحن و زبان بیرونی است که این ویژگی در داستان‌هایش به‌خوبی مشخص است. او با استفاده درست از محیط، درونیات کاراکترها را به‌گونه‌ای نمایش می‌دهد که جنبه معنایی آن تغییر می‌کند. مثلا، در یکی از داستان‌ها با وجود برف و سرمای فراوان در محیط، چیزی که به چشم می‌آید، گرمای شدید است. . به‌طور کی سبک و سیاق پیمان اسماعیلی، مشخصه‌های ثابتی دارد و سبک خاص مخصوص به خودش را در تمام داستان‌ها پیاده‌سازی می‌کند. کتاب حاضر، یکی از موفق‌ترین مجموعه‌های داستان کوتاه است و در نخستین دوره جایزه ادبی احمد محمود، به‌عنوان کتاب برگزیده انتخاب شده است.


برشی از متن کتاب


گاهی  فکر می‌کنم آدم تا کجا می‌تواند درد را تحمل کند. یا ترس را مثلا. اصلا حدی هست برای تحمل کردن این‌ها؟ می‌خواهم دوباره شماره فروغ را بگیرم که نمی‌شود. اصلا آنتن نمی‌دهد. صدای دویدن کسی از توی تاریکی جنگل می‌آید. کمی بعد هم نور چراغ قوه‌اش روی برگ درخت‌ها رد می‌اندازد. پیرمردی است هم سن و سال همین یکی. خم شده روی زمین و نفس نفس می‌زند. همسایه خرگوش سفیدش را دست پیرمرد می‌دهد و لباسش را توی شلوارش جا گیر می‌کند. پیرمرد مائوری است. با پوست تیره و موی بلند و سفید که بافته و انداخته پشت سرش. زیر چشمی به من نگاه می‌کند و خرگوش سفید را نخورده می‌گذارد روی زمین. بعد هم سرش را نزدیک گوش همسایه می‌برد و چیزی می‌گوید که من نمی‌شنوم. دوباره صدای زوزه می‌آید و پیرمردها برای یک لحظه سرشان را برمی‌گرداند طرف جنگل. همسایه می‌گوید بگو پروژکتورها را راه بیندازند. پیرمرد سری تکان می‌دهد و همان‌طور دوان دوان برمی‌گردد توی جنگل. همسایه دستی به سیبیلش می‌کشد و مردد نگاه می‌کند. می‌گویم خبر خوبی نیست. نه؟ می‌گوید یکی از بچه‌ها توی ساحل گم شده. روی صخره‌های مرجانی. یک چیزی گوشه ذهنم فروغ و درسا را ربط می‌دهد به این بچه گمشده. به این شرجی هوا و پرنده‌ای که زوزه‌اش هست و خودش را نمی‌شود توی تاریکی دید می‌پرسم کدام بچه؟ چند ساله بوده؟ بعد دوباره شماره فروغ را ناخودآگاه لمس می‌کنم. می‌گوید هنوز نمی‌دانم کی بوده. باید بروم کنار آب. می‌گویم من هم می‌آیم. سرش را تکان می‌دهد و در خانه اش را می‌بندد. می‌گوید لازم نیست. زود همه ساحل را روشن می‌کنیم. پیداش می‌کنیم. وقتی دنبالش راه می‌افتم اعتراضی نمی‌کند. چراغ قوه‌اش را طوری روی زمین می‌گیرد که راه هردو تامان را روشن کند. باز شماره فروغ را می‌گیرم. یک بار زنگ می‌خورد و تند قطع می‌شود. می‌گوید نگران نباش. پیداش می‌کنیم. قبلا هم از این چیزها داشته‌ایم. سرم داغ و سنگین شده. پشه‌ها دور و بر سرم وزوز می‌کنند. انگار همه جا هستند. روی پوست درخت‌ها. بین برگ‌ها. توی هر قدمی که بر می‌دارم. گلوم خشک شد و نفسم به زور از ته حلقم بالا می‌آید. دستم را به یکی از درخت‌ها می‌گیرم و با دست دیگر پشه‌ها را از صورتم دور می‌کنم.

فهرست


  1. دنیای آب
  2. تونل
  3. کانبرای من
  4. روز یادبود
  5. واندرلند


(مجموعه داستان) (برگزیده نخستین دوره ی جایزه ادبی احمد محمود) نویسنده: پیمان اسماعیلی انتشارات: چشمه

پیمان اسماعیلی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب همین امشب برگردیم - پیمان اسماعیلی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل