loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب هفت خوان و خرده ای | نشر افق

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب هفت خوان و خرده ای نوشته ی احمد اکبرپور با تصویرگری مرجان ثابتی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

هفت خوان و خرده ای مجموعه ای از چند داستان کوتاه با عناوینی چون شکار، سبزوک، پارک، کلانتری، انتقام و... می باشد که شخصیت اصلی در همه ی آن ها پسر نوجوانی به نام داوود است. داوود همراه سه تن از دوستانش ماجراهایی را رقم می زنند و تجربیاتی کسب می کنند. مثلا در داستان شکار می خوانیم که داوود دوست شجاع و حسودی به نام کهزاد دارد. کهزاد همیشه در جمع هایشان از شجاعت های خود و پدرش تعریف می کند؛ پدر کهزاد شکارچی بسیار ماهریست، همیشه وقتی از شکار برمی گردد مردم روستا برای تماشای قوچ های  بزرگی که او شکار کرده به خانه اش می روند. کهزاد که گاهی همراه پدر برای شکار به کوهستان می رود به داوود و دو تن از دوستان دیگرش پیشنهاد می کند تا مخفیانه و بدون بزرگترها به شکار بروند و شب در کوه بمانند. داوود از فکر این که شب در کوه بخوابد لرزه بر اندامش می افتد اما از طرفی دلش می خواهد برای یک بار هم که شده مانند کهزاد شجاع باشد. بالاخره بچه ها چهارنفری راهی کوه می شوند، تا قبل از غروب آفتاب چند کبک و تیهو شکار می کنند. هوا کم کم تاریک می شود و بچه ها در دل کوه جایی برای خوابیدن می یابند. داوود بر خلاف بقیه اصلا خوابش نمی برد و دائما به اطراف نگاه می کند که در همین لحظه متوجه می شود پشت تخته سنگی، چشم هایی در تاریکی برق می زند و به او خیره شده است...

 

 

برشی از متن کتاب


یک روز از مدرسه ها گذشته بود که با مادرم آمدیم برای ثبت نام. تا اتاقی پشت بازار وکیل اجاره کردیم و وسایل را از توی گاراژ آوردیم، روز اول تمام شده بود. بی اختیار به لباس های یراق و پولکی اش خیره شدم که دور پاهایش پف کرده بود. خندید و گفت: "بعد از بابای خدابیامرزت، اولین باره که این ها را می پوشم." و بعد گفت که فقط حسرت دو تا چیز را توی عمرش دارد؛ یکی همین که من بروم مدرسه و دیپلمم را بگیرم، یکی هم این که دامادی ام را ببیند. وقتی سوار تاکسی می شد کمکش می کردم تا چیزی از لباسش لای در نماند. وقتی رسیدیم بچه ها سر کلاس بودند. ولی تا ثبت نام تمام شد هم زمان زنگ استراحت را زدند. سی چهل هایی پشت پنجره جمع شده بودند که ناظم آن ها را دور کرد. مادرم به مدیر مدرسه گفت: "اول بچه را دست خدا بعد دست شما می سپارم، چرا که از بچگی سایه ی پدر بالای سرش نبوده." یواشکی توی گوشش گفتم: "تو را به خدا حالا برو، می بینی که باید بدم سر کلاس." اولین بار بود که از  لباس های محلی مان بدم می آمد. همراه ناظم رفتم سر کلاس. درس عربی بود. معلم قد کوتاه مان اشاره کرد تا روی یکی از نیمکت ها بنشینم. رفتم روی نیمکتی نشستم که خالی بود. نیمکت خراب بود و با کوچک ترین تکانی جیرجیر صدا می داد. اولین نفری را که شناختم، همین سیا بود. تا معلم می خواست چیزی بنویسد، جایش را با یکی از پشت سری هایم عوض کرد. چند لحظه بعد تاس لگدی خورد زیر نیمکت. کفی نیمکت شاید و از زیرپایم در رفت‌. سرم محکم خورد به و لبه ی آهنی و همه قاه قاه خندیدند. معلم مان گفت: "پسر مگه جا قحطه؟" و به یکی از بچه ها اشاره کرد تا به من جا بدهد. سرم تیر می کشید، ولی خجالت می کشیدم به آن دست بزنم. دوباره سیا به یکی از بچه ها اشاره کرد تا جایش را با او عوض کند. با خودم گفتم اگر فضولی کرد، به معلم می گویم. یک کلمه از حرف های معلم را نمی فهمیدم. تمام حواسم به پشت سرم بود. ناگهان چیزی مثل مار افتاد توی یقه ام. بی اختیار پریدم بالا.کلاس منفجر شد. معلم آمد طرف مان. خوشحال شدم که خودش همه چیز را فهمیده است. ناگهان با مشت محکم زد توی سینه ام. صدای هقه ای از توی گلویم درآمد. گفتم: "آقا به خدا ما نبودیم." و خودکاری را که توی پیراهنم انداخته بود نشانش دادم. خودکار را بالا گرفت: "مال کیه؟" هیچ کس چیزی نگفت. خودکار را از وسط نصف کرد. سیا پقی زد زیر خنده. معلم گفت: "آهای نره غول، اسمت چیه؟" گفت: "سیامک زبرجد."

نویسنده: احمد اکبرپور تصویرگر: مرجان ثابتی انتشارات: افق  

 


احمد اکبرپور

احمد اکبرپور کیست؟

احمد اکبرپور یکی از نویسندگان و شاعران معروف و محبوب کودک و نوجوان در ایران است. او در سال 1349 در روستای چاه‌ورز از توابع شهرستان لامرد در استان فارس به دنیا آمد و تحصیلات خود را در رشته روان‌شناسی در دانشگاه شهید بهشتی تهران به پایان رساند. او با شعر شروع به نویسندگی کرد و تنها مجموعه شعر خود را با عنوان “مردمان عصر پنج‌شنبه” در سال 1372 منتشر کرد.

احمد اکبرپور

آثار متنوع و جذاب احمد اکبرپور برای کودک و نوجوان

احمد اکبرپور با نگارش داستان‌های کودک و نوجوان شهرت گسترده‌ای پیدا کرد. آثار او با مضامینی همچون هویت، تنهایی، صلح، جنگ، خلاقیت و طنز، مخاطبان خود را جذب می‌کنند. اکبرپور با استفاده از تکنیک‌های جدید داستان‌نویسی، فرهنگ کهن ایران را به زبان تازه‌ای بیان می‌کند. برخی از آثار مشهور او عبارتند از:

کتاب قطار آن شب

رمانی که داستان دختربچه‌ای را روایت می‌کند که مادرش را از دست داده و در سفر قطار با یک معلم آشنا می‌شود. این رمان جایزه کتاب سال ایران را در سال 1378 برده و به فیلم تلویزیونی و سینمایی هم تبدیل شده است.

کتاب شب به خیر فرمانده

کتاب کودک که داستان پسربچه‌ای را می‌گوید که در جنگ پایش را از دست داده و با یک سرباز عروسکی در خواب برخورد می‌کند. این کتاب با حمایت یونیسف و شورای کتاب کودک منتشر شده و به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.

کتاب من نوکر بابا نیستم

رمان نوجوان که داستان پسر نوجوان فقیر و بامزه‌ای را می‌گوید که بابت خطای خود باید به عنوان نظافتچی در خانه یک خانواده ثروتمند بماند.

خرید کتاب های احمد اکبرپور

خرید کتاب‌های احمد اکبرپور

اگر می‌خواهید با آثار جذاب و متنوع احمد اکبرپور آشنا شوید و از داستان‌های کودک و نوجوان او لذت ببرید، می‌توانید به صفحه کتاب های وی در وبسایت کتابانه سری بزنید. ما در کتابانه، آرشیوی غنی از کتاب های کودک، رمان نوجوان، کتاب شعر کودک، کتاب قصه های ایرانی و... فراهم آورده‌ایم.


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب هفت خوان و خرده ای | نشر افق" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل