کتاب هارولد به آسمان سفر می کند (قصه های هارولد 3)

کتاب هارولد به آسمان سفر می کند سومین جلد از مجموعه ی قصه های هارولد، نوشته ی کراکت جانسون و ترجمه ی فاطمه حجوانی، از سوی انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

هارولد پسر کوچک و کنجکاوی است که برای به دست آوردن پاسخ سوالاتش به همه جا سفر می کند، یک شب او از خواب بیدار می شود، مداد شمعی اش را بر می دارد تا با کشیدن موشکی به ماه سفر کند، او به وسیله ی موشکی که با مدادش نقاشی کرده است حرکت می کند، چون سرعت موشکش بالا بوده ماه را رد می کند و در کره ی مریخ فرود می آید، در خیالش مرد مریخی و یک بشقاب پرنده نقاشی می کند، بعد از کلی بازی، با کسب تجربه های فراوان تصمیم می گیرد به زمین بازگردد. مجموعه کتاب های هارولد به کمک همین خیال پردازی ها به بچه ها می آموزد که خودشان دنیایشان را بسازند، این سازندگی با تخیل آغاز می شود، با بازی استمرار می یابد و با تجربه اندوزی به بلوغ می رسد. قصه ی این کتاب نمایش کارهای بزرگ از پسری کوچک است،کودک با مطالعه کتاب یاد می گیرد که می تواند در دنیای نقاشی به کمک مداد رنگی هایش به هر کجا که دلش می خواهد سفر کند و همین موضوع خود زمینه ی پرورش خلاقیت را در او افزایش می دهد. طراحی جالب و نقاشی های ساده ی کتاب که می تواند الهام بخش کودکان باشد بر جذابیت آن می افزاید.

 

برشی از متن کتاب

ولی موشک ماه را پشت سر گذاشت و از آن دور شد. هارولد بالاو بالاتر رفت. او بیشتر و بیشتر در تاریکی فرو رفت. سعی کرد به کمک ستاره ها بفهمد که کجا می رود. از سیاره ها و ستاره های دنباله دار هم کمک گرفت. چیزی که او برای روشن کردن راهش احتیاج داشت یک ماه دیگر بود. ولی وقتی هارولد به دقت نگاه کرد، چیزی که از آن بالا دید ماه نبود. بلکه یک بشقاب پرنده بود او در مورد بشقاب پرنده ها چیزهایی شنیده بود. مردم آن ها را در تاریکی می دیدند ولی هیچ کس نمی دانست چه کسی توی آن ها نشسته و پروازشان می دهد. هارولد به این نتیجه رسید که بهتر است فوری موشکش را فرود آورد. او موشکش را زیر سیاره ای عجیب فرود آورد: باامب! پسرک زیر سیاره بود و زیر سیاره ی به آن بزرگی خطر افتادن نبود. با این حال هارولد فکر کرد، که بالای سیاره بیشتر احساس راحتی می کند. از خودش پرسید که روی چه سیاره ای است؟ او در تاریک و روشن ستاره ها دنبال نشانه ای گشت تا شاید بتواند به او کمک کند. هارولد روی کره ی مریخ بود. او شنیده بود که آدم هایی روی کره ی مریخ زندگی می کنند. این بود که چند بار با این امید که کسی را پیدا کند فریاد زد: ((سلام)) اون در مورد بشقاب پرنده ای که آن بالا بود و چیزهایی که مردم توی تاریکی می بینند فکر کرد. احساس کرد که واقعا به یک دوست احتیاج دارد. هارولد مطمئن بود که هر کدام از مردم مریخ با مسافری مثل او - که آن همه راه آمده تا مریخ را ببیند - گرم و دوستانه رفتار می کنند. او با اینکه از قیافه ی یک مرد یخی چیزی نمی دانست، آن را نقاشی کرد. توی آن تاریکی زیبایی مریخی زیاد هم مهم نبود...

(از سری کتابهای بنفشه) (فلسفه برای کودکان) نویسنده و تصویرگر: کراکت جانسون مترجم: فاطمه حجوانی انتشارات: قدیانی