loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب می زی گل به سر (قصه های یک جورکی 3)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب می زی گل به سر سومین جلد از قصه های یک جورکی نوشته ی دکتر زیوس و ترجمه ی رضی هیرمندی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

داستان کتاب در مورد اتفاق عجیبی است که برای دختری به نام می زی رخ داده است. یک روز که می زی در کلاس درس، مشغول انجام تکالیفش بود، ناگهان صدای تیک کوتاهی شنیده می شود و بعد یک شاخه گل مینا از سر او می روید! یکی از همکلاسی های می زی که شاهد این صحنه بود، با شگفتی بسیار به آن خیره می شود؛ آخر مگر ممکن است از سر آدم گل بروید؟ گل ها همیشه توی دل خاک، باغچه و یا گلدان رشد می کنند و هیچ کس تا به حال نشنیده که روی سر کسی گل سبز شده باشد. با هیجان زیادی که در او ایجاد شده بقیه ی بچه ها هم متوجه ی موضوع می شوند. وقتی خانم معلم سر و صدای بچه ها را می شنود نزدیک می رود تا ببیند موضوع از چه قرار است. با دیدن می زی در آن وضعیت، اول فکر می کند یکی از پسرها خواسته می زی را اذیت کند و آن گل را روی سرش چسبانده! اما وقتی می خواهد آن را از سر دختر کوچولو جدا کند، او دردش می گیرد و خانم معلم متوجه می شود که گل واقعا روی سر دخترک سبز شده! بنابراین او را در آغوش گرفته و به سرعت پیش مدیر مدرسه می رود تا او مشکل را حل کند اما...

مجموعه‌ی فوق در 15 جلد مختلف با عناوینی چون "اگه سیرک دست من بود"، "هیچ وقت گفته بودم چقدر خوشبختی؟"، "هورتون جوجه از تخم درمی آورد"، "فکرش را بکن این ها را در خیابان مالبری دیدم" و... برای کودکان به چاپ رسیده است. هر یک از کتاب های این مجموعه قصه‌ی کوتاه بامزه و جذابی دارد که با لحنی آمیخته به طنز و در فضایی خلاقانه و گاه فانتزی روایت شده است. تصاویر جذاب و طنز آلود، هم خوانی مناسبی با فضای قصه ها و کاراکترهای مجموعه دارد و بر جذابیت اثر می افزاید.


برشی از متن کتاب


همین که مِی زی، بالا را نگاه کرد نزدیک بود زهره ترک بشود. آخر آن بالا داشت اتفاق عجیب و غریبی می افتاد... درست روی سر می زی گلی می رویید! هرمان باچ استرودل که پشت سرش نشسته بود گفت: "انگار روی سر می زی گل مینا می بینم! دِهه! مگه ممکنه؟ نه، بابا. ممکن نیست! کله‌ی آدم که جای روییدن گل نیست!" بعد نوبت یکی دیگر از پسر بچه ها بود اینشتاین وان تاس، باهوش ترین پسر کلاس: -خیلی بعیده گل مینا همچو جایی در بیاد. ولی حالا که داره در می‌آد، خب لابد در می‌آد! باچ گفت: "هی می زیِ گل به سَر را تماشا کنید! همین جا، تو کلاس داره گل می ده!" معلم ما، خانم اسنیچر پرید وسط: -چه حرف ها! لابد یکی از بچه ها شوخی اش گرفته! ببینم کدام یکی از پسرها این گل را به موی می زی زده؟ حتما می دانید که گل مینا هیچ وقت نمی تونه همچو جایی در بیاد! باچ گفت: "اجازه خانم، ما با چشم های خودمان دیدیم که این جیز از وسط سرش زد بیرون. اگر فکر می کنید دروغ می گیم بِکشیدش، خُب!" اما خانم اسنیچر گوشش پر بود از  این جور حرف ها. واسه همین گفت: "سفت بنشین سر جات، می زی می خوام از ساقه بگیرمش!" می زی جیغ زد: "آخ!" باچ گفت: "نکشید، خانم! دردش می آد! حتم دارم ریشه هاش تا مغز سرش رفته پایین!" بچه ها را می گویید، کلاس را گذاشتند روی سرشان. همه با هم دَم گرفتند: "گل به سر داره می ژی! کاکل به سر داره می زی!" خانم اسنیچر از سر و صدای بچه ها داشت سرسام می گرفت: "بچه ها ساکت! گفتم ساکت! عجیبه، بیست ساله تو این کلاس درس میدم بلکه هم بیشتر ولی هیچ وقت همچین چیزی ندیده ام. باید برم دفتر مدیر مدرسه گزارش بدم تو هم بیا، می زی، تا آقای گرام ببیندت."...        

(کتاب های فندق) نویسنده: دکتر زیوس مترجم: رضی هیرمندی انتشارات: افق


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب می زی گل به سر (قصه های یک جورکی 3)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل