loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب موشی که غرید - لئونارد ویبرلی

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
29,500 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب موشی که غرید نوشته ی لئونارد ویبرلی با ترجمه حسین یعقوبی در انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.

"موشی که غرید"، یک رمان طنز سیاسی می باشد. داستان در سرزمینی به نام "دوک نشین فنویک کبیر" رخ می دهد؛ کشوری کوچک که در سال 1370 میلادی، توسط راجر فنویک، اولین حاکم خود، پایه گذاری شده است. از پنج قرن پیش تاکنون، مرزهای این منطقه، هیچ تغییری نکرده چرا که منابع زیرزمینی یا منابع قابل توجه دیگری در آن وجود نداشته، که دولتی بخواهد به طمع به دست آوردن آن، این کشور را مورد حمله قرار دهد.

از سویی دیگر نیز، حاکمان فنویک، در طی همه ی این سال ها، به دلیل عدم بروز مشکل مالی یا امنیتی، اقدام به جنگ و یا کشورگشایی نکرده اند و با استفاده از تنها منبع درآمدی خود، یعنی صادرات شراب ناب، درآمد مورد نیاز کشور را تامین نموده اند. اما هم اکنون به دلیل رشد بیش از حد جمعیت فنویکی ها، مردم این کشور با مشکلات مالی و کمبود بودجه مواجه شده، جهت حل این معضل، به فکر چاره می افتند. در چنین وضعیتی، گروهی ملقب به حزب "رقیق گران" با رهبری "دیوید بنتر"، معتقد هستند که با اضافه کردن مقدار کمی آب به شراب ها، می توان میزان درآمد کشور را افزایش داد و مشکلات مالی را برطرف نمود. اما در مقابل، حزب "غلیظ گرایان" با رهبری "کنت مانت جوی"، انجام چنین عملی را متضاد با منافع ملی و محبوبیت شراب های کشور دانسته، به شدت با آن مخالفت می کنند.

بنابراین، "دوشس گلوریانای دوازدهم"، بانوی اول دوک نشین فنویک، که پس از مرگ پدرش، از سال گذشته، حاکم فنویک گشته، به عنوان حکمران، و تصمیم گیرنده ی نهایی، جلسه ای را با حضور هر دو حزب و تمامی مردم برگزار می کند. وی جهت جلوگیری از نزاع و اختلاف میان شهروندان سرزمینش، پیشنهاد تازه ای را ارائه می نماید؛ پیشنهادی که او و کشورش را با مشکلات تازه و بزرگ تری مواجه می سازد.


برشی از متن کتاب


کشتی تلاش کرد که پرچم عقاب دو سر فنویک بر فراز آن در اهتزاز بود، با خلیج هادسن فاصله ی اندکی داشت. تالی باسکومب و افراد تحت فرماندهی اش کنار ناخدای کشتی روی عرشه بودند. منظره ی پیش روی شان در هوای گرگ و میش ابتدای صبح، رویایی و هم چون نقاشی ای بود که روی بوم نقش شده باشد. تالی به دستیارش ویل تاتوم گفت: «اون نیویورکه اما نمی دونم چرا حتی یه دونه دشمن هم در افق دیدمون نیست. ما به راحتی وارد خلیج شون شدیم.» ویل با شک پاسخ داد: «شاید برامون تله گذاشتن. شاید در کمین مون هستن، باید با دقت و احتیاط پیش بریم. ساختمون های این شهر بلندترین و بزرگ ترین ساختمون هایی هستن که من در عمرم دیدم. شاید ترجیح دادن به جای نبرد مستقیم برم روی پشت بوم ساختمون ها تا از اون جا ما رو راحت هدف بگیرن و روی سرمون روغن و قیر داغ بریزن. البته من تعجب می کنم که آمریکایی ها چرا چنین قلعه های بلندی می سازن. تا اون جا که من می دونم، زیاد به کشورشون حمله نمی شه.» ویل مردی درشت اندام و قوی بود که قدرت جسمانی اش به هیچ وجه قابل مقایسه با قدرت ذهنی اش نبود. قدش یک متر و نود سانتی متر و وزن کمانش پنجاه و پنج کیلوگرم بود و در طول عمرش از فنویک خارج نشده بود. نیروی اعزامی همگی یک بار دیگر لباس رسمی را از تن بیرون آورده بودند و لباس رزم بر تن کرده بودند. کمانداران کلاه خودهای گلدانی شکل بر سر داشتند. هر کدام شش تیر در تیردان و سپری کوچک در دست داشتند. تالی با افتخار به آن ها نگاه کرد و بر خود می بالید و مطمئن بود که با چنین نیروهای جان بر کف و پرانگیزه ای مطمئنا حماسه ای فراموش ناشدنی خلق می کنند. سه مرد زره پوش که تالی یکی از آن ها بود، علاوه بر کمان های بلند، گرزهای خارداری هم به کمر بسته بود. تالی ناخدا را صدا کرد: «پدرو.» ناخدای کشتی از هنگامی که این جماعت لباس های خود را عوض کردند و لباس رزم پوشیدند و پرچم شان را برافراشتند، فکرش مشغول بود. پیش خودش فکر می کرد اگر این جماعت دیوانه نباشند احتمالا بازیگر هستند و برای تمرین یا فیلمبرداری از قایق او استفاده کرده اند و فکر می کرد باید دبه کند و کرایه ای سه برابر از آن ها بگیرد. «پدرو، ما را در اسکله ی کونارد در انتهای خیابان چهل و چهارم پیاده کن. از اون جا حمله مونو شروع می کنیم.» پدرو گفت: «من اجازه ندارم چنین کاری بکنم. گمرک، پلیس، شهرداری و خلاصه هزار جور سازمان دیگه من رو چنان جریمه ی سنگینی می کنن که برای پرداخت اون جریمه ها مجبور می شم این کشتی رو بفروشم. تعجب می کنم چرا از گارد ساحلی خبری نیست. مامورهای بهداشت الان باید تو اسکله باشن اما هیچ کس اینجا نیست، هیچ کس. امروز صبح دوشنبه ست. شاید دیشب یک جشن عمومی بوده و همه تا دیروقت مشغول شب زنده داری بودن...

نویسنده: لئونارد ویبرلی مترجم: حسین یعقوبی انتشارات: مروارید


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب موشی که غرید - لئونارد ویبرلی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل