کتاب مرگ یا افتخار (من قهرمانم 3)

کتاب مرگ یا افتخار جلد سوم از مجموعه ی من قهرمانم نوشته ی استیو بارلو و استیو اسکیدمور و ترجمه ی سعیدا زندیان توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

در این کتاب خواننده نقش یک جنگجوی شجاع و با شهامت بریتانیایی را دارد که در قبیله ای که مردمانش سال ها با رومی ها مبارزه کرده اند، زندگی می کند. آن ها سالیان متمادی با ارتش بزرگ روم جنگیده اند تا کشورشان به دست آن ها نیافتد. یک روز بزرگ قبیله شما را به قلعه ای فرا می خواند تا به ماموریتی بروید و از اردوگاه رومی ها برای آن ها خبر بیاورید. برخی خبرها حاکی از آن بوده که رومی ها در حال آماده کردن ارتش بزرگ و مجهزی برای حمله به بریتانیا هستند. شما می توانید به همراه دوست قدیمی تان " بِرَن " به این ماموریت بروید و یا تعدادی از افراد شجاع رئیس قبیله را با خود ببرید و ماجراجویی را آغاز کنید. اما در این مسیر پر خطر اتفاقات زیادی در انتظار شما می باشد و ... .در هر یک از جلد های این مجموعه، ماجرای کتاب توسط خواننده پیش می رود و این خواننده است که سرنوشت قهرمان داستان را که در واقع خود اوست، تعیین می کند. در ابتدای کتاب مشخص می شود که موضوع داستان چیست و بعد از یک مقدمه ی کوتاه 2 مسیر برای ادامه داستان به خواننده داده می شود. و این خواننده است که با انتخاب خود و رفتن به صفحه ای که انتخاب کرده است ادامه ی داستان را رقم می زند. گاهی ممکن است انتخاب های غلطی انجام دهد و در مسیر داستان شکست بخورد، که در این حالت می تواند در صورت تمایل از ابتدا شروع نماید، اما این بار انتخاب های درستی داشته باشد.

 

برشی از متن کتاب

فرض کنید جنگجویی هستید که در جزیره بریتانیا زندگی می کند. جایی که امروز بریتانیای کبیر نامیده می شود. حدود 37 سال از حمله رومی ها به بریتانیا می گذرد و ارتش آنها بیشتر خاک کشور را اشغال کرده اند. -شما در قبیله ای زندگی می کنید که درگیر مبارزه ای سخت با رومی ها شده است. همچنین شما بارهبری تعداد زیادی عملیات علیه سربازان رومی، شهامت و شجاعت خود را به اثبات رسانده اید. اردوگاههای دشمن را آتش زده و آنها را وادار به عقب نشینی از سرزمین تان کرده اید. اما اکنون یک ارتش بسیار قوی از رومی ها در راه است و قصد حمله به پایگاه شما را دارد. اگر آنها پیروز شوند بریتانیا جزو قلمرو رومی ها خواهد شدو هر بریتانیایی که از نبرد جان سالم به در ببرد دستگیر و به عنوان برده فروخته خواهد شد. شما دارید خود را برای جنگ آماده می کنید و در حال تیز کردن شمشیرتان هستید که یک دفعه برای ملاقات با رئیس قبیله، فراخوانده می شوید. حالا به قسمت 1 مراجعه کنید. رئیس در سالن بزرگ منتظر شماست. او می گوید: «ما می دانیم که ارتش روم در همین نزدیکی هاست. اما جای دقیق آنها معلوم نیست. پیشاهنگ هایی که برای جاسوسی دشمن فرستاده ام، هنوز برنگشته اند. اگر موقعیت دقیق ارتش روم دستم نباشد، نمی توانم وسایل دفاع را فراهم کنم. تو بارها شجاعت خود را ثابت کرده ای. اکنون به تو احتیاج دارم. می خواهم بروی و برایم خبر بیاوری که آنها کجایند و تعدادشان چقدر است.» اگر با جاسوسی رومی ها موافق هستی، به شماره 13 مراجعه کنید. اگر تمایل ندارید به شماره 35 مراجعه کنید. 13 گفت: «می دانستم که می شود روی تو حساب کرد. اما تو به کمک نیاز داری. من قبلا با دوستت برن صحبت کرده ام. او گفت با تو می آید. اگر فکر می کنی به نیروی بیشتری احتیاج داری می توانی محافظان شخصی من را هم ببری. آنها 20 مرد قوی، مسلح و آماده به جنگ هستند. خب نظرت چیست؟ محافظان شخصی مرا می بری یا برن را. کدام بیشتر به کارت می آید؟» اگر محافظان شخصی را انتخاب می کنید، شماره 47 را بخوانید. اگر برن را انتخاب می کنید، شماره 8 را بخوانید. 8 شما و برن شب به راه می افتید. درست پیش از روشن شدن هوا، به تپه ای رسیده و از آن بالا می روید. آن سوی تپه اردوگاه رومی ها را می بینید. با طلوع آفتاب، می توانید به خوبی نفرات ارتش روم را هم ببینید. شما می گویید: «دست کم ششصد تا چادر است که اگر هر کدام هشت تا سرباز داشته باشد... با این حساب، لشگر عظیمی نزدیک به 5000 مرد آن پایین است. تعدادشان بیشتر از آن است که از پسشان بر بیاییم. باید سریع برگردیم و به رئیس گزارش بدهیم.» اما در همین موقع صداهایی به گوشتان می رسد. یک مأمور گشت رومی شما را پیدا می کند. اگر تصمیم دارید فرار کنید، به شماره 21 مراجعه کنید. اگر تصمیم دارید تسلیم بشوید، به شماره ی 40 مراجعه کنید ....

از سری کتابهای بنفشه نویسنده:استیو بارلو - استیو اسکیدمور ترجمه ی: سعیدا زندیان انتشارات: قدیانی