محصولات مرتبط
دربارهی کتاب مردگان بی کفن و دفن ژان پل سارتر
کتاب مردگان بی کفن و دفن اثر ژان پل سارتر با ترجمهی پری صابری توسط نشر قطره به چاپ رسیده است. نمایشنامه "مردگان بی کفن و دفن"، نمایشنامهای تاثیرگذار از "ژان پل سارتر"، نویسنده و فیلسوف بزرگ فرانسوی است که حکایت پر محتوا و جذابی با مضمون جنگ را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
داستان در بحبوحه های جنگ جهانی دوم به وقوع پیوسته و درگیری های میان نیروهای مبارز کشور فرانسه و آلمان را تشریح می کند. شخصیت های اصلی نمایش نامه، مردان و زنانی با نام های "کانوریس"، "سوربیه"، "فرانسوا"، "لوسی" و "هانری" می باشند که همگی عضو فعال گروه مبارزین فرانسه هستند؛ فرانسوا، پسری 15 ساله و جوان ترین عضو این حزب است که برادر لوسی نیز می باشد.
داستان از جایی آغاز می گردد که گروه مذکور، علی رغم اطلاع از ناموفق بودن عملیات پیش رو، مطابق دستور مقامات بالای فرانسه و با سرکردگی مردی به نام "ژان"، به دهکده ای حمله کرده و سپس توسط نیروهای آلمانی دستگیر می شوند.
در میان این شش نفر، ژان موفق می شود از مهلکه فرار کند. نیروهای آلمانی، جهت به دست آوردن اطلاعاتی مفید و ارزشمند، افراد دستگیر شده را در یک انبار، واقع در روستای مذکور، زندانی کرده، فشارهای روانی و جسمی شدیدی را بر آن ها وارد ساخته و ماجراهایی خواندنی و مهیج را خلق می کنند.
بخشی از کتاب مردگان بی کفن و دفن
پرده ی اول
یک انبار زیرشیروانی که توسط پنجره ی کوچکی نور به داخل آن می تابد، مقداری اثاثیه ی عجیب و غریب به طور درهم و برهم ریخته است: چند صندوق، یک اجاق کهنه، یک مانکن خیاطی.
کانوریس روی صندوق و سوربیه روی نردبانی فرسوده نشسته اند. لوسی نیز روی اجاق نشسته است. هر سه نفر دستبند به دست دارند. فرانسوا هم که دستبند به دست دارد در اتاق قدم می زند. هانری روی زمین خوابیده است.
صحنه ی اول
کانوریس، سوربیه، فرانسوا، لوسی، هانری
فرانسوا: د آخر یک چیزی بگویید.
سوربیه: (سر خود را بلند می کند.) چه بگوییم.
فرانسوا: فرقی نمی کند. فقط سرو صدایی باشد.
سوربیه: این هم سر و صدا.
فرانسوا: این را نمی گویم. این سر و صدا مال آن هاست. آهای!
سوربیه: دیگر چی؟
فرانسوا: آن ها صدای مرا می شنوند. پیش خودشان می گویند: این اولین نفرشان است که دارد از کوره در می رود.
کانوریس: خوب از جا در نرو. بنشین. دست هایت را بگذار روی زانوهایت. مچ هایت کم تر درد می گیرد. حرف هم نزن. سعی کن بخوابی ... یا فکر کن.
که چه طور بشود؟
سوربیه: فرانسوا!
فرانسوا: چیه؟
سوربیه: کفش هایت صدا می کند.
فرانسوا: مخصوصا این طور می کنم. آخر شما به چه می توانید فکر کنید؟
سوربیه: دلت می خواهد بهت بگویم؟
فرانسوا: نه! نگو!
سوربیه: دارم به آن دختره که جیغ می کشید فکر می کنم.
لوسی: (ناگهان از عالم تخیل بیرون می آید.) کدام دختره؟
سوربیه: آن دختر دهاتی که وقتی ما را می آوردند صدای فریادش را شنیدیم. آتش تازه به پله ها رسیده بود.
لوسی: دختر دهاتی؟ نباید این را به ما می گفتی!
سوربیه: خیلی ها مردند. زن، بچه ولی من مردن آن ها را ندیدم. اما صدای فریاد این دخترک هنوز توی گوشم است. نمی توانستم این صدا را فقط برای خودم نگه دارم.
لوسی: سیزده سالش بود. ما باعث شدیم که او بمیرد.
سوربیه: ما باعث شدیم که همه ی آن ها بمیرند.
کانوریس: (به فرانسوا) دیدی بهتر بود که حرفی نمی زدیم؟
فرانسوا: خب حالا مگر چه شده است؟ ما هم رفتنی هستیم. تازه ممکن است چند دقیقه ی دیگر فکر کنی که آن ها شانس آورده اند.
سوربیه: آن ها که برای مردن رضایت نداده بودند.
فرانسوا: مگر من رضایت داده ام؟ تقصیر ما نیست که تیرمان به سنگ خورده.
سوربیه: چرا؟ تقصیر ماست.
فرانسوا: ما مطابق فرمان عمل کردیم.
سوربیه: بله.
فرانسوا: به ما گفتند: «بروید بالا و آن ده را بگیرید.» ما گفتیم: «کار احمقانه ای است. آلمان ها بیست و چهار ساعته خبردار می شوند.» گفتند: «به هر حال بروید و آن جا را بگیرید.» ما گفتیم «خوب» و راه افتادیم. کجایش تقصیر ماست.
سوربیه: باید موفق می شدیم.
فرانسوا: ما نمی توانستیم موفق بشویم.
سوربیه: می دانم. با وجود این باید موفق می شدیم. (سکوت) سیصد نفر. سیصد نفر که راضی نبودند بمیرند ولی بی خود تلف شدند. روی سنگ ها خوابیده اند و آفتاب سیاه شان می کند. از توی هر پنجره ای می شود آن ها را دید. ما باعث شدیم. ما باعث شدیم که توی این دهکده فقط یک مشت پلیس مخفی و مرده و سنگ باقی بمانند. سخت است آدم با این فریادهایی که توی گوشش است سقط بشود...
- نویسنده: ژان پل سارتر
- مترجم: پری صابری
- انتشارات: قطره
مشخصات
- نویسنده ژان پل سارتر
- مترجم پری صابری
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 11
- تعداد صفحه 107
- انتشارات قطره
نظرات کاربران درباره کتاب مردگان بی کفن و دفن | ژان پل سارتر
دیدگاه کاربران