loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب مثنوی مولوی (قصه های خواندنی)

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب قصه های خواندنی مثنوی مولوی با بازنویسی جعفر ابراهیمی در نشر پیدایش به چاپ رسیده است.

این کتاب از مجموعه ای چهار جلدی می باشد که هر جلد آن متشکل از چندین داستان کوتاه، آموزنده و سرشار از پندهای اخلاقی است و تمام این جلد ها در یک جلد جمع آوری شده است. "مرد بقال و طوطی" عنوان یکی از حکایت های آمده در این مجموعه می باشد داستان از این قرار است که مرد بقالی در دکّانِ خود طوطیِ شیرین سخنی دارد و هر روز به همراه او در دکّان به کسب و کار می پردازد. این طوطی علاوه بر سرگرم کردن مرد، موجب برکت دکّانِ او نیز می باشد؛ زیرا بیش تر مشتریان به خاطر صحبت کردن با این پرنده ی زیبا و خوش سخن، این دکّان را برای خریند انتخاب می کنند. یک روز مرد بقال برای خوردن ناهار به منزل می رود و طوطی را تنها می گذارد. پرنده که حسابی حوصله اَش سر رفته بود، شروع به پر زدن و گشتن داخل دکّان می کند که ناگهان به یکی از شیشه های روغن می خورد و آن را می شکند. زمانی که مرد باز می گردد و ظرف شکسته و روغن ریخته را می بیند با دست بر سرِ پرنده می کوبد و بعد از آن طوطی بیچاره هم کچل می شود و هم لال. روزها می گذرد و کم کم مشتریانی هم که به خاطر او برای خرید می آمدند، دیگر سری به آن جا نمی زنند. مرد که می بیند کار و کاسبی اَش حسابی کساد شده است از کرده ی خود پشیمان می شود و به دنبال راه چاره ای می گردد تا شاید بتواند طوطی را به حرف بیاورد... " قصه های خواندنی مثنوی مولوی به روایت حکایت های  آمده در مثنوی به زبان ساده برای کودکان و نوجوانان می پردازد.

 

برشی از متن کتاب


مرد بقال و طوطی روزی بود و روزگاری بود. در شهری - مثل همه ی شهرها - بازاری بود. تویِ این بازار بقالی  بود. بقالی که کار و کاسبی اش عالی بود. بقالِ قصه ی ما، توی دکّانش، یک طوطی داشت. یک طوطی زیبا. یک طوطی گویا. طوطیِ بقال فقط یک طوطی نبود، یک دوستِ خوب بود و هم صحبتی محبوب بود برای بقال: در دکُان، بودی نگهبانِ دُکان نُکته گفتی با همه سوداگران در خطابِ آدمی، ناطق بُدی در نوای طوطیان، حاذق بُدی القصّه، طوطیِ بقال، آن قدر زیرک و باهوش بود که در نبودن بقال، از دکانش مواظبت می کرد. با مشتری ها صحبت می کرد و مردم او را دوست داشتند. وجود طوطی در دکان بقال، باعث شده بود که مشتری های بقال، روز به روز بیش تر و بیش تر شوند، و وضع کار و کاسبی بقال، روز به روز بهتر و بهتر شود. روزی از روزها بقال برای خوردن ناهار به خانه اَش رفت. طوطی در دکان تنها ماند. حوصله اش حسابی سر رفت، کمی آواز خواند. لحظه ای دیگر از آواز خواندن هم خسته شد، و منقارش برای لحظه ای بسته شد. تصمیم گرفت که توی دکان، کمی بازی کند. شروع کرد به جَست و خیز. اول پرید به روی میز، از آن جا پروازش را آغاز کرد. لا به لای شیشه های سرکه و شیره و روغنو چیزهای دیگر، هِی پرواز کرد و پرواز کرد. تا این که ناگهان... آری طوطیِ زیرکِ قصه ی ما، بالاخره کار خودش را کرد. و شد آن کاری که نباید می شد. گوشه ی یکی از بال هایش - در هنگام پرواز - به شیشه ی روغن خورد. شیشه از روی میز به زمین افتاد. طوطیِ بیچاره در دلش گفت: ای دادِ بیداد. ولی داد و فریاد و افسوس خوردن فایده ای نداشت...

 

 

فهرست


پیشگفتار سخنی کوتاه درباره ی زندگی مثنوی خلاصه ای از آغاز مثنوی حکایت اول: مرد بقال و طوطی حکایت دوم: شیر درنده و خرگوش باهوش حکایت سوم: مردی که می خواست از دست عزاراییل بگریزد حکایت چهارم: بازرگان و طوطی زیبایش حکایت پنجم: ماجرای نحوی وکشتیبان حکایت ششم: شیر بی دم و بی شکم حکایت هفتم: حکایت آن ناشنوا حکایت هشتم: حکایت لقمان و میوه ها حکایت نهم: حکایت روستایی و گاوش حکایت دهم: حکایت غریبی که به دنبال مسکن می گشت حکایت یازدهم: حکایت مردی که با خرس دوست شد حکایت دوازدهم: قصه اعرابی و ریگ در جوال کردن حکایت سیزدهم: حکایت موش و شتر حکایت چهاردهم: میوه زندگی حکایت پانزدهم: پیرمرد و طبیب جوان حکایت شانزدهم: حکایت مرد شهری و مرد روستایی حکایت هفدهم: مارگیر و اژدها حکایت هجدهم : کودکان و استاد حکایت نوزدهم: دزد دهلزن حکایت بیستم: حکایت مرد دباغ و بازار عطرفروشان حکایت بیست و یکم: آن زن که کودکش بر ناودان رفته بود حکایت بیست و دوم: عطار و مرد گل خوار حکایت بیست و سوم: شاعری که از شاه صله گرفت حکایت بیست و چهارم: مرغ گرفتار و پندهایش حکایت بیست و پنجم: خر و روباه و شیر حکایت بیست و ششم: سلطان محمود و دزدان حکایت بیست و هفتم: مردی که قوچش را دزد برد حکایت بیست و هشتم: آنکه طفل خود را می زد خلاصه ای از آغاز دفتر چهارم مثنوی حکایت بیست و نهم: گرگ و روباه و شیر حکایت سی ام: نقاشان چینی و رومی حکایت سی و یکم: صوفی و خرش حکایت سی و دوم: آه و نماز جماعت حکایت سی و سوم: انگور حکایت سی و چهارم: فیل درتاریکی حکایت سی و پنجم: زرگر و پیرمرد حکایت سی و ششم: کاهل و گاو حکایت سی و هفتم: کور و کر و برهنه حکایت سی و هشتم: خرگوش و پیلان حکایت سی و نهم: امیری که به گرمابه می رفت حکایت چهلم: مردی که می خواست زبان حیوانات را بیاموزد حکایت چهل و یکم: مسجد مهمان کش حکایت چهل و دوم: سگی که از گرسنگی مرد حکایت چهل و سوم: سقا و خرش حکایت چهل و چهارم: آنکه می ترسید به جای خر بگیرندش حکایت چهل و پنجم: میوه دزد حکایت چهل و ششم: موذن زشت آواز حکایت چهل و هفتم: گوشت و گربه حکایت چهل و هشتم: پاسبان حکایت چهل و نهم: بیمار لاعلاج حکایت پنجاهم: داستان قوچ و شتر وگاو حکایت پنجاه و یکم: آهوی گرفتار حکایت پنجاه و دوم: راهزنان و آن دو ثروتمند حکایت پنجاه و سوم: کوزه آب حکایت پنجاه و چهارم: ابوالجهل و سنگ ها حکایت پنجاه و پنجم: حضرت یوسف (ع) و دوست دوران کودکی اش حکایت پنجاه و ششم: مفلسی که به زندان افتاد حکایت پنجاه و هفتم: کور زشت آواز حکایت پنجاه و هشتم: داور خواستن جالینوس حکایت پنجاه و نهم: کودک و جنازه پدر حکایت شصتم: دیوانگی ذوالنون مصری خلاصه ای از دفتر اول مثنوی (حکایت پادشاه و کنیزک) حکایت شصت و یکم: سیب های گندیده و مار حکایت شصت و دوم: دوستی موش و قورباغه آبی حکایت شصت و سوم: زنده شدن استخوان های مرده حکایت شصت و چهارم: زاهد کوه نشین و درخت گلابی حکایت شصت و پنجم: دنبه را گربه برد حکایت شصت و ششم: حکایت سبطی و قبطی حکایت شصت و هفتم: حکایت صوفی در جنگ حکایت شصت و هشتم: او پر از لیلی بود حکایت شصت و نهم: بخشنده ای در بخارا حکایت هفتادم: مردی که به دنبال گنج بود حکایت هفتاد و یکم: حکایت پشه و باد حکایت هفتاد و دوم: شیخی که سوار شیر شد حکایت هفتاد و سوم: حرف حق، زیر لحاف حکایت هفتاد و چهارم: حکایت امیر می خواره و زاهد متعصب حکایت هفتاد و پنجم: حکایت سه ماهی در آب خلاصه ای از آغاز دفتر دوم مثنوی حکایت هفتاد و ششم: موسی دو شبان حکایت هفتاد و هفتم: دیوانه و جالینوس حکایت هفتاد و هشتم: مردی که دعوی پیغمبری داشت حکایت هفتاد و نهم: شیخ بدهکار و پسرک حلوافروش حکایت هشتادم: شهریار ظالم حکایت هشتاد و یکم: خیاط بزرگ حکایت هشتاد و دوم: صیاد سبز پوش و پرنده حکایت هشتاد و سوم: (یار) و (گردو) حکایت هشتاد و چهارم: فقیر روزی طلب و حکایت هشتاد و پنجم: پیر چنگی حکایت هشتاد و ششم: گفت: من آیینه ام حکایت هشتاد و هفتم: خاربن حکایت هشتاد و هشتم: امام علی (ع) و مرد نادان حکایت هشتاد و نهم: می ندانم، می ندانم حکایت نودم: لقمان و خربزه شیرین حکایت نود و یکم: پر طاووس و حکیم حکایت نود و دوم: مرد نابینا و قرآن آثار مولوی و منابع                                                                                            

 

 

 

  • تازه هایی از ادبیات کهن ایران
  • بازنویس: جعفر ابراهیمی (شاهد)
  • انتشارات: پیدایش

 

 


مشخصات

  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • سال انتشار 1398
  • انتشارات پیدایش

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مثنوی مولوی (قصه های خواندنی)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل