loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ماکاموشی 7 (شبح مترو)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
90,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب شبح مترو هفتمین جلد از مجموعه ی ماکاموشی نوشته ی جرونیمو استیلتن و ترجمه ی سید مهدی موسوی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

" جرونیمو استیلتن " موش زیرک، خوش فکر و سردبیر روزنامه ی " جریده ی جوندگان جسور " می باشد که یک نقطه ضعف دارد؛ او موش خیلی شجاعی نیست. آن روز صبح برخلاف روزهای دیگر جرونیمو با صدای زنگ تلفن از خواب می پرد؛ خواهرش ته آ پشت خط، از او می خواهد هر چه سریع تر خود را به دفتر روزنامه برساند. جرونیمو قبل از به صدا در آمدن زنگ تلفن خواب می دید که در ایستگاه مترو می دود و قطار او را دنبال می کند به همین خاطر هم خواب مانده بود. او با عجله دوش می گیرد و خود را به ایستگاه مترو میدان سنگِ آوازه خوان می رساند اما در کمال تعجب می بیند تمام موش ها با وحشت به این سو آن سو می دوند، درست در همان لحظه صدای میو میو گربه ای به گوشش می سد. او پس از کمک کردن به پیرزنی که دست نوه اش را گرفته و از وحشت خشکش زده بود، خود را به دفتر روزنامه می رساند. خواهرش به او می گوید همه جای شهر پُر از شایعاتی در رابطه با ورود یک گربه یا شبح آن، به ایستگاه مترو می باشد. حتی فکر این که شبحی مترو را تسخیر کرده باشد، ترس و لرزه بر اندام جرونیمو می اندازد ولی او چاره ای ندارد و مجبور است برای تهیه ی گزارش و سر در آوردن از اصل ماجرا، خطرات را به جان بخرد و به آن جا برود...

شبح مترو جلد هفتم از مجموعه ی ماکاموشی می باشد، که در چند جلد با عناوینی از جمله چشم زمردین جواهر گمشده، پنجه ات را بکش کله پنیری، اسم من استیلتن است جرونیمو استیلتن، موش و گربه در خانه ی اشباح، چهار موش در اعماق جنگل تله موش، معمای موشالیزا، پیتزای داغ برای کنت اشراف زاده و نبرد با گربه های راهزن به چاپ رسیده است. داستان های آمده در این مجموعه با زبانی ساده، روان و با حروفی درشت نوشته شده اند تا حتی کودکانی هم که به تازگی خواندن و نوشتن را آموخته اند، بتوانند به تنهایی آن را مطالعه کنند. هم چنین تصاویر رنگی زیبا، جذابیت این داستان ها را دو چندان کرده است. مطالعه ی کتاب هایی با موضوع ماجراجویی، علاوه بر تحریک قوه ی تخیل کودکان و نوجوانان نقش موثری در خلاقیت آن ها نیز دارند.  کتاب شبح مترو نوشته ی جرونیمو استیلتن و ترجمه ی سید مهدی موسوی توسط انتشارات هوپا به چاپ رسیده است.

ماکاموشی، جزیره ای شناور در میان آب های اقیانوس موشانتیک می باشد؛ که به جزیره ی جوندگان جسور معروف است. بعد از نبرد بزرگی که میان جوندگان و گربه ها رخ داد، در حال حاضر این جزیره برای موش ها امن ترین مکان دنیاست. ماکاموشی از نظر ظاهری شبیه تکه ای پنیر است و مثل تمام جزیره هایی که در دنیا وجود دارند، طبیعت شگفت انگیزی دارد. شش شهر بزرگ دارد و پهناورترین شهر این جزیره، نیوموش سیتی است. زبان رسمی این جزیره ایتالیایی است و بر خلاف بسیاری از جاهای دنیا، رانندگانش سمت راست خودرو می نشینند. نزدیک سیزده میلیون جونده در این جزیره زندگی می کنند.

 


برشی از متن کتاب


وحشت در مترو پنیر مشکل گشا به فریادم برس! مترو افتاده بود دنبالم! قلبم مثل کانگورو توی سینه ام بالا و پایین می پرید. دندان هایم داشت به هم می خورد. گوش هایم زینگ زینگ صدا می کرد. یک دفعه از خواب پریدم. آخ، خدا را شکر! پس داشتم خواب می دیدم! صحیح و سالم توی تختم دراز کشیده بودم. گوش هایم نبود که زینگ زینگ صدا می کرد. تلفن داشت زنگ می زد. گوشی را برداشتم و خواب آلود گفتم: الو، جرونیمو استیلتن هستم بفرمایین. صدای جیرِ خواهرم ته آ، عین فشنگِ تیز، فرو رفت توی گوشم و از جا پراندم: جرونیمووو! پنیر دستته بذار زمین و خودت و دمت رو برسون دفتر. همین الان! اتفاق مهمی افتاده. نگاهی به ساعت شماته دار روی کمد انداختم و از جا پریدم. چی؟ ساعت نُه و ده دقیقه بود؟ خیلی دیرم شده بود! به خواهرم گفتم: الان خودمو رو می رسونم. ولی داشتم با بوق تلفن حرف می زدم. ته آ گوشی را گذاشته بود. خواهرم هیچ وقت صبر و قرار ندارد. پریدم زیر دوش و همان طور که کراوات می بستم، تند و تند مسواک زدم. هول هولکی یک قُلُپ چای خوردم و همان طور که از پله ها پایین می دویدم، کُتم را پوشیدم. مثل دیوانه ها از خانه زدم بیرون و با عجله خودم را به ایستگاه متروی سنگِ آوازه خوان رساندم. منتظر مترو بودم که یک دفعه صدای میوووووی وحشتناکی شنیدم. جمعیت با عجله دویدن سمت پله ها و با وحشت جیر زدند: گربه! یه گربه توی متروئه! من هم دویدم سمتِ در خروجی. هیچ دلم نمی خواست صبحانه ی یک گربه شوم! حالا که دیرم شده بود، فقط همین را کم داشتم. جونده ها همدیگر را هل می دادند و کنار می زدند. وایسادم عقب. بله! من هم دوست داشتم جان عزیزم را بردارم و بزنم به چاک. ولی نمی خواستم زیر دست و پنجه ی جمعیت لِه شوم و کنسرو موش بیرون بیایم. همان لحظه پیرزنی که پنجه ی نوه اش را گرفته بود، با ناراحتی جیر زد: الانه که گربه هه همه مون رو یه لقمه ی چپ کنه! نوه ی کوچولویش جیر کشید: بیا بریم مامان بزرگ. ولی پیرزنِ بینوا از وحشت خشکش زده بود. فوری پنجه ی پیرزن را گرفتم و جیر زدم: نگران نباشین بانو! همه چی درست می شه. نوه اش را بغل کردم و هر دوشان را از راه پله بردم بالا. بالاخره از مترو رفتیم بیرون. پیرزن با قدردانی گفت: ازتون ممنونم! شما یه جنتل موش واقعی هستین! لبخندی روی لب هایم نشست. شما خوش تان می آید به دیگران کمک کنید؟ من که عاشق این کارم. تهِ دلم حسابی گرم می شود. انگار یک کاسه سوپ چدار خوشمزه ی داغ خورده باشم. یادِ سوپ که افتادم، تازه فهمیدم صبحانه نخورده ام. از گرسنگی شکمم ضعف می رفت. برای موشچه بستنی پنیری خریدم. برای خودم هم همین طور. معمولا همچین صبحانه ای نمی خورم. ولی خب صبح آن روز اصلا معمولی نبود. ساعت را نگاه کردم از ده گذشته بود! باید همان موقع خودم را می رساندم دفتر روزنامه...

  • نویسنده: جرونیمو استلتن
  • مترجم: سید مهدی موسوی
  • انتشارات: هوپا

جرونیمو استیلتن


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ماکاموشی 7 (شبح مترو)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل