loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ماجرای مسجد ضرار (قصه های قرآنی)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب ماجرای مسجد ضرار از مجموعه ی قصه های قرآنی به روایت امید پناهی آذر با تصویرگری مریم ثقفی توسط انتشارات گاج به چاپ رسیده است.

کتاب فوق حاوی دوقصه در مورد صدر اسلام است که یکی داستان مسجد ضرار، و دیگری ماجرای آخرین حج پیامبر و واقعه‌ی غدیر خم را روایت می کند. در سال های آغازین هجرت پیامبر از مکه به مدینه، سپاه اسلام در جنگ های زیادی رو در روی سپاه کفر ایستاد و آنها را متحمل شکست های سنگینی نمود. سران کفار مدام در حال تدارک جنگ های دیگری بودند تا بتوانند انتقام شکست هایشان را بگیرند و علاوه بر آن از هر راهی که ممکن بود مشغول ضربه زدن به اسلام و مسلمانان بودند. یکی از کفار به نام ابوعامر، وقتی پس از جنگ خندق جان خود را در خطر دید، به روم گریخت و با پادشاه آنجا ملاقات کرد. ابوعامر به پادشاه روم هشدار داد که اگر هرچه زودتر به مدینه حمله نکند، به زودی سپاه اسلام به روم حمله کرده و آنجا را تصرف خواهند کرد. پادشاه پیشنهاد کرد که برای از بین بردن اتحاد مسلمانان، برخی از کفار در بین آنها نفوذ کنند و بینشان تفرقه بیندازند. ابوعامر با قبول این پیشنهاد به همدستانش در مدینه نامه نوشت که به کمک هم مسجدی در مدینه بنا کنند تا بتوانند از آنجا به میان مسلمانان نفوذ کنند و...

بچه ها همواره قصه ها را دوست دارند، آدم بزرگ ها هم با سرزمین قصه آشنایی دیرینه دارند. به همین دلیل خداوند بزرگ و مهربان در کتاب بزرگ و بی نظیرش گاهی با زبان قصه سخن می گوید، داستان های گذشتگان را روایت می کند؛ تا از آن ها عبرت بگیریم و زندگی بهتری داشته باشیم. مجموعه ی قصه های قرآنی روایت و تصویر را در کنار هم قرار داده تا شاید قطره ای از اقیانوس زلال و بی نهایت معجزه ی خداوند را به کودکان عرضه کند. این مجموعه در جلدهای مختلف، قصه هایی کوتاه از قرآن را به زبانی ساده و قابل فهم برای کودکان و نوجوانان به رشته‌ی تحریر در آورده است.

 


برشی از متن کتاب


ابوعامر که خودش را در خطر دید، از مدینه فرار کرد و به روم پناه آورد. او در همان روز ورودش به دیدار هراکلیوس، پادشاه روم، رفت.ابوعامر به او گفت: "تا دیر نشده باید لشکرتان را آماده ی جنگ با مسلمانان کنید. اگر دیر شود، مسلمانان هر روز قدرتمند می‌شوند و آن وقت است که جنگ برای شما دشوار و چه بسا ناممکن می شود؛ حتی ممکن است تاج و تخت خود را از دست بدهید. بعید هم‌ نیست که روم با این عظمتش با خاک یکسان شود!"هراکلیوس گفت: "این طور نمی شود، باید فکر بکری کنی. این طور که جاسوسان من خبر آورده اند، عرب ها و طایفه های دیگر هم، ممکن است در صورت حمله ی ما با محمد بیعت کنند! تو باید نفوذ خودت را در آن جا حفظ کنی." ابوعامر دستی به ریشش کشید و گفت: "کاملاً درست است! باید در میان مسلمانان نفوذ کنیم. این طور از برنامه هایشان هم با اطلاع خواهیم بود." مدتی بعد، در نامه ای به دوستانش نوشت: "من با پادشاه روم پیمان بستم که هر طور شده کمکش کنم و او نیز عهد کرد به مدینه لشکر کشی کند، آن هم با لشکری بزرگ و مجهز. شما، ای دوستان من! هر طور شده به میان مسلمانان نفوذ کنید و بینشان نفاق بیندازید و این، نیازمند یک مکان امن است!" وقتی نامه ی ابوعامر به دوستانش رسید، آن ها نقشه ای کشیدند و به دیدار پیامبر (ص) رفتند. آن ها از او خواستند که اجازه دهد مسجدی در محله ی "بنی سالم" بسازند. آن ها گفتند: "عده ای از پیرزنان  و پیرمردان نمی توانند تا مسجد "قبا" در مدینه بیایند." و به این طریق پیامبر (ص) را راضی کردند تا اجازه داد و دوستان ابوعامر با خوش حالی به ساختن مسجد مشغول شدند. آن ها به سرعت مسجد را ساختند، اما جز عده ی کمی، کسی به آن مسجد نمی رفت.

(کتاب های زنبور) به روایت: امید پناهی آذر تصویرگر: مریم ثقفی انتشارات: گاج

مشخصات

  • نوع جلد نرم
  • قطع رحلی
  • نوبت چاپ 2
  • تعداد صفحه 16
  • تصویرگر مریم ثقفی

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ماجرای مسجد ضرار (قصه های قرآنی)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل