کتاب لوک خوش شانس 1 (حقه دالتون ها)

کتاب حقه دالتون ها  اولین جلد از مجموعه ی لوک خوش شناس نوشته ی ایکس فوش و جی لتورجی و ترجمه ی معصومه افتخاری توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است.

کتاب جلد اول از مجموعه ی لوک خوش شانس است. این مجموعه به صورت کمیک استریپ تهیه و چاپ شده است. کمیک استریپ ها کتاب هایی هستند که غالب صفحات آن را عکس ها تشکیل داده اند و در زیر و یا مابین عکس ها متن هایی ساده و اکثراً کوتاه نوشته شده است. خواننده با دیدن تصاویر و دنبال کردن آن ها و خواندن متون پی به موضوع کتاب و داستان می برد. این کتاب ها در سرتاسر جهان طرفداران بسیاری در بین اقشار مختلف دارند. بیشترکمیک استریپ ها از روی انیمیشن های شناخته شده نوشته می شوند و تصاویر کتاب با انیمیشن مربوطه یکی هستند. از این جهت خواندن این دست کتاب ها برای خواننده شیرین و خاطره انگیز است. شخصیت های اصلی کتاب " لوک خوش شانس " که یک کابوی و مامور دولتی است و همچنین برادران " دالتون " که چهار برادر تبهکار هستند، می باشند. سگ نگهبان زندان دیگر کارکتر جذاب این کتاب است. این مجموعه ی دوست داشتنی و طنز دارای کارکترهایی جدی، عصبی، خونسرد و گاهی خنگ است که در کنار یکدیگر داستان های خنده داری به وجود می آورند. در هر قسمت برادران دالتون به جایی دست برد زده و یا مشکلی به وجود می آورند و این لوک خوش شانس است که آن ها را دستگیر می کند. در این جلد برادران دالتون در زندان شهر یوما در ایالت آریزونا مشغول سپری کردن دوران محکومیت شان هستند. آن ها نقشه ای برای فرار از زندان کشیده اند که با اشتباه های همیشگی " آوریل " با شکست مواجه می شود اما آن ها متوجه می شوند که یکی از زندانیان با سابقه به دلیل فراموشی بقیه ی دوران محکومیتش بخشیده شده و آزاد می شود آن ها نیز تصمیم می گیرند که ....کتاب برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.

 

برشی از متن کتاب

  زندان شهر یوما در ایالت آریزونا آغاز می کند. همه چیز به ظاهر آرام است. اما...   طبق نقشه الان باید بریم بالا جو! یوهوووو! ما دیگه آزادیم! وای این که سلول برنه! ما که هنوز توی زندانیم! بازهم یک در آهنی؟! آخ جان ! لوبیای گرم! آوریل نقشه را بده به من! الان وقت ندارم! احمق ! تو نقشه را سروته گرفته بودی! آروم باش جو! آروم باش جو! یکی دراه میاد! باید زود بزنیم به چاک! از این طرف قزبان... الان شوکه می شود! بیدار شو تنبل ! وکیلت آمده! آقای برن حکمت صادر شده آخ جان! لوبیای گرم! بله قربان؟ می بینید اصلا حالش بهتر نشده از وقتی آن پاره سنگ خورده به سرش همه چیز را از یاد برده... پاره سنگ هه...! یک سنگریزه خورده به سرش چه قشقرقی به پا کرده!  

نویسنده: ایکس. فوش - جی. لتورجی مترجم: معصومه افتخاری انتشارات: پیدایش