loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب قورتش بده 3 (برویم مامانم را پیدا کنیم!)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
49,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب قورتش بده 3 (برویم مامانم را پیدا کنیم!) اثر عادله خلیفی با تصویرگری محمد بابا کوهی از نشر هوپا به چاپ رسیده است.

این اثر جلد سوم از مجموعه ی قورتش بده می باشد که روایت گر زندگی دختری به همین نام است که در کنار پدر پروفسورش و جدا از مادرش زندگی می کند. پروفسور همواره در حال سفر از شهری به شهر دیگری است و در آن جا به مطالعات خود می پردازد. " قورتش بده " می تواند با قرار دادن انگشتش درون دهان و باد کردن خودش هر چیزی را به راحتی قورت بدهد به نحوی که دیگر اثری از آن موجود و یا شی باقی نماند، به همین دلیل این نام را بر روی او گذاشته اند. اما او یک مشکل اساسی دارد؛ هیچ دوستی ندارد و دیگران پس از این که مدت کمی با او دوست می شوند و از عجیب بودن زندگی او و پدرش آگاه می شوند، دیگر حاضر به ادامه ی دوستی با او نیستند. پروفسور هم ترجیح می دهد دختر کوچکش هیچ دوستی نداشته باشد، اما "قورتش بده" به شدت دلش یک دوست می خواهد و تصمیم می گیرد تا مادرش را پیدا کند. پروفسور حاضر نیست تا به دنبال همسر سابقش برود و بهانه های مختلفی می آورد. یک بار خودش را به مریضی می زند و بار دیگر سیم های سفینه ی شخصی اش را قطع می کند تا این طور وانمود کند که سفینه خراب شده است. او از این که دخترش را از دست بدهد به شدت می ترسد، اما قورتش بده مصمم است تا ردی از مادرش پیدا کند و بتواند در کنار او زندگی کند. بالاخره او می تواند پدرش را راضی کند تا به دنبال مادرش بگردند و سفر پر از ماجرا و هیاهوی آن ها شروع می شود و ... . تصاویر کتاب را " محمد بابا کوهی " به تصویر کشیده است و این اثر برای گروه سنی ج مناسب می باشد.

 


برشی از متن کتاب


فصل اول قورتش بده دلش برای مامانش تنگ می شود «قورتش بده» هیچ دوستی نداشت، حتی یکی! خیلی تلاش کرده بود که دوست پیدا کند. به هر شهری که می رسیدند، چندروزی می گذشت و پروفسور مشغول نقشه کشیدن می شد. قورتش بده هم می رفت به زمین بازی. اول می ایستاد و بچه ها را نگاه می کرد. بعد کم کم جلو می رفت ... به یکی کمک می کرد از سرسره بالا برود آن یکی طرف الاکلنگ می نشست. پشت دوچرخه را نگه می داشت و بچه ی دوچرخه سوار را هل می داد. دست های یکی را می گرفت که با اسکیتش زمین نخورد. با یکی خاک بازی می کرد. برای مورچه ها تونل زیرزمینی درست می کرد. دنباله بادبادک می چسباند. وسطی بازی می کرد. تا بالاخره با بچه ها دوست می شد. بچه ها قورتش بده را به مامان و باباهایشان نشان می دادند. مامان و باباها اول خوب به قورتش بده نگاه می کردند. بعد از قورتش بده می پرسیدند: «توچرا تنها آمده ای زمین بازی؟» قورتش بده می گفت: «بابای من یک پروفسور است. او همیشه نشسته توی خانه و نقشه می کشد و اختراع می کند.» مامان و باباها تعجب می کردند و می گفتند: «وااااای! دختر یک پروفسور با بچه ی من دوست شده.» و کلی خوش حال می شدند. بعد از قورتش بده می پرسیدند: «اسمت چیست؟» قورتش بده می گفت: «قورتش بده.» مامان و باباها تعجب می کردند و می پرسیدند: «قورتش بده یعنی چی؟ چرا یکی باید اسمش قورتش بده باشد؟» قورتش بده نمی توانست بگوید چون او همه چیز را می تواند قورت بدهد، اسمش قورتش بده است. مامان و باباها حتما می ترسیدند بچه شان با کسی دوست باشد که می تواند آدم قورت بدهد. مامان و باباها وقتی می دیدند قورتش بده نمی گوید چرا اسمش قورتش بده است، کمی به او شک می کردند. بعد می پرسیدند: «از کی با بابایت آمده اید به این شهر؟ چون ما تاحالا تو را توی زمین بازی ندیده بودیم.» قورتش بده می گفت: «تازه به این شهر آمده ایم.» مامان و باباها می پرسیدند: «قبلش تو و بابایت کجا بودید؟» قورتش بده می گفت: «یک شهر دیگر.» مامان و باباها می پرسیدند: «قبل قبلش کجا بودید؟» قورتش بده می گفت: «یک شهر دیگر.» مامان و باباها تعجب می کردند و می پرسیدند: «چرا؟» قورتش بده می گفت: «من و بابایم همیشه با یکدیگر سفر می کنیم.» مامان و باباها می پرسیدند: «مگر شما از چیزی فرار می کنید که این قدر جایتان را عوض می کنید؟» قورتش بده گفت: «نه.» اما قورتش بده نمی گفت چرا سفر می کنند. چون نمی خواست بگوید پروفسور برای تکمیل نقشه هایش سفر می کند. چون مامان و باباها می پرسیدند نقشه های پروفسور چیست و قورتش بده مجبور می شد بگوید قورت دادن زمین! پس هیچی نمی گفت و مامان و باباها بیشتر شک می کردند. مامان و باباها می پرسیدند: «مامانت کجاست؟» قورتش بده می گفت: «وقتی من کوچک بودم، مامانم رفته.» مامان و باباها می پرسیدند: «چرا مامانت رفته؟» قورتش بده نمی گفت. چون دلش نمی خواست پشت سر بابایش بد بگوید که مامانش از دست بابایش و اذیت هایش رفته. باز هم مامان و باباها بیشتر به قورتش بده شک می کردند. مامان و باباها می پرسیدند: «بابایت تا حالا چه چیزهایی اختراع و کشف کرده؟» وقتی قورتش بده می گفت: هیچی!» مامان و باباها بیشتر شک می کردند. ...    

نویسنده: عادله خلیفی تصویرگر: محمد باباکوهی انتشارات: هوپا  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب قورتش بده 3 (برویم مامانم را پیدا کنیم!)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل