loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب قصه های پیامبران 1 (قصه ی حضرت آدم)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب قصه ی حضرت آدم از مجموعه ی قصه های پیامبران نوشته ی محمود پوروهاب توسط انتشارات جمال به چاپ رسیده است.

یکی از برترین آفریده های خداوند پیامبران هستند که در شیوه زندگانی خود اصول و اساسی را دنبال می کنند که این اساس می تواند راه گشای ما در زندگی باشد بنابراین این کتاب سعی می کند با زبانی دل نشین در قالب داستانی پر محتوا و همراه با تصویر گری هایی جذاب با رنگ های شاد و متناسب برای گروه سنی نوجوان قصه ی زندگی پیامبرانی همچون حضرت آدم و حوّا را که در قرآن کریم آمده است برای ما بازگو کند تا با خواندنش دانسته هایی از سبک زندگی آنان کسب کنیم، لذت ببریم و پایه ی زندگی آن ها را اساس زندگی خود قرار دهیم. حال داستان این کتاب این گونه آغاز می شود که خداوند زمین، آسمان ها و تمامی فرشتگان را آفریده است و با مقداری خاک، آدم و بعد حوّا را خلق کرده است. خداوند بزرگ پس از خلق آن ها بسیار خوش حال شد؛ زیرا موجودی را به وجود آورده که از همه ی آفریده هایش برتر و کامل تر بود و فکر و احساس داشت. به همین منظور پروردگار از تمامی فرشتگان خواست تا به سوی انسان سجده کنند. به جز شیطان که فکر می کرد چون از آتش ساخته شده است و از انسانی که از خاک خلق شده برتری دارد، همه فرشتگان سجده کردند و این کار شیطان باعث شد تا خداوند او را از درگاه خودش بیرون کند. پس از آن آدم و حوّا در یک باغ بزرگ که همان بهشت خداوند بود، زندگی خود را آغاز کردند و خداوند فرمود که از تمامی نعمت ها، از درختان و میوه هایش به جز یکی از درختان استفاده کنید و حرف شیطان را گوش ندهید. اما شیطان که دلی پر از کینه داشت کم کم خود را به آدم و حوّا نزدیک می کند و با درآمدن به شکل یک دوست، حوّا را وسوسه می کند تا از میوه ی آن درخت ممنوعه که خداوند گفته بود بخورد. وقتی که حوّا از فرمان خداوند سر پیچی کرد و آن میوه را خورد، خدا ناراحت شد و گفت که شیطان دشمن بزرگ شماست و آن جا بود که آدم و حوّا احساس پشیمانی کردند و خواستار بخشش از سوی خداوند شدند. خداوند هم که خیلی مهربان است به آن ها فرصت  دوباره داد و آن ها را به زمین فرستاد تا در آنجا کار و زندگی کنند و اگر نیکوکار باشند به سوی بهشت باز می گردند و این گونه شد که آدم و حوّا هر کدام در جایی از کره ی زمین فرود آمدند و...

 


برشی از متن کتاب


قابیل خیلی شرور و بد اخلاق بود. هابیل آرام و خوش قلب. قابیل که از برادرش درشت هیکل تر و قوی تر بود، همیشه او را آزار می داد. پدرش هر چقدر او را نصیحت می کرد که برتری انسان ایمان به خدا و کار های خوب است، به حرف هایش اعتنا نمی کرد. و فکر می کرد به خاطر زور بازو و قدرت بیشتر، از هابیل برتر و بالاتر است. حضرت آدم روزی به فرزندانش قابیل و هابیل گفت: هر کدام از شما باید برای خداوند هدیه ی خوبی تهیه کنید. این خواست خداست. هدیه ی هر کس را خدا قبول کند او بهتر و بالاتر از دیگری ست. زیرا خداوند تنها هدیه ی انسان های خوب و نیکو کار را قبول می کند. هابیل و قابیل رفتند تا بهترین هدیه ها را برای خداوند تهیه کنند. هابیل به سوی گله های گوسفند خود رفت. یک گوسفند سالم و چاق را انتخاب کرد. قابیل به سوی گندمزارش رفت. او دلش نمی آمد خوشه های طلایی گندمش را به پیشگاه خدا هدیه کند. او که دلش نمی آمد یک دانه از گندم هایش را پرندگان بخورند، چطور حاضر می شد یک دسته از گندم را در راه خدا از دست بدهد. توی گندمزارش گشت و بدترین و کم دانه ترین خوشه ها را برید. هابیل گوسفندش را به دوش گرفت و بالای کوه گذاشت. قابیل هم به طرف کوه رفت و دسته ی گندمش را بالای کوه گذاشت. بعد هر دو کمی دورتر منتظر ایستادند. پدر به آن ها گفته بود صاعقه ای از آسمان خواهد آمد و آن صاعقه با هر هدیه برخورد کند، آن هدیه مورد قبول خداست. هر دو به آسمان نگاه کردند. ابر های سیاه از هر طرف به یک دیگر می رسیدند. هابیل زیر لب دعا می کرد. ابر ها خیلی زود به هم می رسیدند. رعد و برق زد. صاعقه ای از آسمان فرود آمد، و در یک چشم بر هم زدن گوسفند را برداشت و با خود برد. اما خوشه های گندم سر جای خود بودند. قابیل به هابیل نگاه کرد. او بر خاک زانو زده بود و داشت زیر لب دعا می کرد و از خوشحالی اشک می ریخت. چون خدا او را دوست داشت و هدیه اش را قبول کرده بود. قابیل از خشم فریاد زد: تو را خواهم کشت! هابیل گفت: برادرم آرام باش! تو هم اگر از خداوند اطاعت کنی و کار های خوب انجام بدهی خداوند تو را هم دوست خواهد داشت. هابیل از کوه پایین رفت. در پای کوه بر سبزه زاری دراز کشید. اما قابیل هنوز خشمگین سر جایش ایستاده بود. صدای شیطان در گوشش پیچید: تا کی باید شاهد پیروزی های هابیل باشی. او در هر کاری از تو بهتر است. او را از بین ببر! از بین ببر... ببر... ببر... او به طرف هابیل حرکت کرد و از پشت سر به او نزدیک شد و...

نویسنده: محمود پوروهاب تصویرگر: حسین آسیوند - طیبه توسلی انتشارات: جمال


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب قصه های پیامبران 1 (قصه ی حضرت آدم)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل