محصولات مرتبط
کتاب قصص الانبیاء نوشته ی ابو اسحق نیشابوری توسط انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است.
از آنجایی که روش قصهگویی از قدیم، در آموزش مؤثر بوده و هست، در مورد زندگی نامهی انبیاء تا بهحال چندین و چند اثر بزرگ و معروف با بیانی داستان وار نگاشته شده است؛ که برخی دارای ویژگیهای خاص و برخی بدون هیچ تفاوت خاصی با سایرین، اما به قلم نویسندگان متعدد به چاپ رسیده است.
کتاب قصص الانبیاء شیخ ابو اسحاق که در قرن پنجم تألیف شده، از متون اصیل و قدیم و از ذخایر گرانبهای زبان فارسی است و از لحاظ ترکیب عبارات لطیف و استفاده نویسنده از لغات صحیح فارسی ماخذی مستند و منبعی سرشار شمرده می شود، و اینکه به زبان فارسی نوشته شده است خود افتخاری خصوصاً برای فارسی زبانان آن دوره بوده که از آثار دینی- مذهبی به زبان خود بهره گیرند و البته نثر نگارش و روان بودن آن و نیز استعمال برخی واژگان اصیل فارسی که امروز دیگر مورد استفاده نیستند، اهمیت این کتاب و اثر را بالاتر برده است.
نویسنده، کتاب خود را از ابتدای آفرینش آسمان و زمین آغاز نموده و تفسیر چند آیه از قرآن کریم را دراین بخش، ذکر نموده است و حکایت و نگارشش را با آفرینش ابلیس ادامه داده. این اثر شامل صد و هفده قصه میباشد که به ترتیب رویدادهای تاریخی بیان شدهاند و تا زمان یزید بن معاویه و حجاج بن یوسف این قصهها را ادامه داده است. با وجود اینکه داستان های انبیاء برگرفته از قرآن هستند و در خلال بحثها به آیه و یا آیات مورد نظر آنها استناد شده؛ اما داستانها و حکایاتی در این کتاب گنجانده شده است که برخی مانند قصههای خلفای راشدین و حضرت علی (ع) و یزید و حجاج، قرآنی نبوده و برخی دیگر مانند قصه حجه الوداع فقط اشارهای از آن در قرآن آمده است.
برشی از متن کتاب
پس نمرود بفرمود مر لشکر را و مردمان را تا هر کسی هر روز سه هزار پشه می کشتند. هرچند بیش می کشتندی بیش می گشتی ، تا چندان شدند که هیچ نمی توانستند خوردن و خفتن، و بر هر یکی از ایشان هزاران پشه گرد آمده بودند. همه متحیر شدند و در ماندند ، و هلاک می شدند. نمرود نیز درماند. بفرمود تا خانه ساختند ریخته از مس ، و دری ساختند که چون فراز شدی هیچ شکاف نماندی و بمقدار نفس وی که بیرون آمدی سوراخی بگذاشتند. آن گاه حق تعالی پشه را فرمان داد تا به آن شکاف درآمد. یک پرش بشکست از تنگی سوراخ ، بیامد و بر سر بینی نمرود بنشست. نمرود خواست که بزند تا برود، پشه ببینی او در رفت. نمرود خواست که بیرون کند بمغزش در رفت. حق تعالی آن پشه را زنده بداشت در مغز وی تا مغزش بخورد سیزده شبان روز. پس نمرود بی طاقت شد. گفت چگونه کنم. بفرمود تا بوقها بساختند و می زدند بر سر او تا آن آواز در سرش افتادی و آن پشه ساعتی از خوردن بیستادی از آواز بوق ، تا او را یکساعت قرار بودی . واول کسی که در دنیا بوق نهاد نمرود بود. از بهر این علت را که یاد کردیم که آرام او در آن بود. پس چون چهل روز بر آمد پشه بزرگتر شد و تاسه نمرود بیشتر شد بفرمود تا مقرعه بساختند و بر سرش می زدند ده روز دیگر. پس طاقتش برسید.
به اهتمام: حبیب یغمایی تالیف: ابو اسحق نیشابوری انتشارات: علمی و فرهنگی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران