loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب فرهنگ فارسی کودک

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب فرهنگ فارسی کودک از مجموعه کتاب های مرجع تالیف مهناز عسگری و تصویرگری کیوان اکبری از سوی انتشارات محراب قلم به چاپ رسیده است.

"فرهنگ فارسی کودک" کتابی است که در آن معنای حدود 1700 واژه برای کودکان 6 تا 9 سال نوشته شده است. از آن جایی که بچه ها در این سن کاملا خواندن و نوشتن را آموخته اند، اشتیاق زیادی به مطالعه و خواندن کتاب یا مجله های مناسب با سن شان دارند. اما ممکن است حین مطالعه با واژه هایی رو به رو شوند که معنای دقیق آن ها را نداند؛ بنابراین می توانند به آسانی حتی بدون کمک والدین کلمه ی مورد نظرشان را در فرهنگ فوق یافته و معنی آن را ببینند. کلمات موجود در فرهنگ فارسی کودک به ترتیب حروف الفبا مرتب شده اند. البته لازم به ذکر است که کلمات فقط براساس حرف اولشان مرتب نشده اند، بلکه حروف دوم، سوم، چهارم الی اخر نیز مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال کلمه ی "مرداب" بیش از کلمه ی "مرداد" معنا می شود، کلمه ی "روزنامه" بعد از کلمه ی "روز" قرار می گیرد و "شلغم" بعد از "شکوفه". بنابراین بهتر است کودک برای استفاده راحت تر، حروف الفبا را به ترتیب حفظ کند. همچنین برای سهولت بیشتر بالای هر صفحه یک کلمه ی راهنما پررنگ نوشته شده است. کلمه ی راهنما، اولین کلمه و آخرین کلمه ی دو صفحه ی رو به روی یکدیگرند و به مخاطب کمک می کند تا با توجه به دو آن ها حدس بزند آیا واژ ه ای که جست و جو می کند در آن دو صفحه یافت می شود یا نه. به عنوان مثال در دو صفحه ی رو به روی هم "باد" اولین کلمه ی صفحه ی سمت راست و "باغبان" آخرین کلمه ی صفحه ی سمت چپ است؛ بنابراین "باد و باغبان" کلمه های راهنما هستند که هر یک از آن ها در بالای صفحه ی خود نوشته شده اند، پس می توان حدس زد که چه کلمه هایی در این دو صفحه یافت می شود. مثلا "بادبادک و بازیگر" در این دو صفحه هستند. اما کلمه های "باجه، بغض یا بیدار" در صفحه های قبل یا بعد یافت می شوند. البته اغلب معانی، برای درک بهتر مخاطب به صورت توصیفی می باشد. در واقع می توان گفت "فرهنگ فارسی کودک" مقدمه ای برای آشنایی کودکان با فرهنگ های بزرگ تر و زمینه ی استفاده ی آن ها از کتاب های مرجع است. تعریف های ساده و تصاویر زیبای  مرتبط با کلمات استفاده از این فرهنگ را دل پذیر تر می کند.

 

 

برشی از متن کتاب


د دمپایی: نوعی کفش راحت و سبک است. پشت دمپایی باز است. گاهی هم جلوی دمپایی باز است و انگشتان پا در آن راحت و آزاد است. دمپایی پاشنه ندارد. دمر: وقتی دراز می کشی، اگر شکمت رو به زمین و پشتت رو به هوا باشد می گوییم دمر خوابیده است. دوز: بازی و سرگرمی دونفره ای است که در آن بازیکن ها می کوشند، مهره های خود را در یک ردیف قرار دهند. ر رگ: لوله های باریکی در بدن انسان و بیشتر جانوران است که خون در آن ها حرکت می کند، رگ ها در همه جای بدن هستند. از این رو، هر وقت جایی از بدن زخمی شود، از آن جا خون بیرون می زند. روپوش: پیراهن بلندی است که روی لباس می پوشند تا لباس آلوده و کثیف نشود. پزشک ها، پرستارها و آشپزها روپوش دارند. البته دانش آموزان هم روپوش مخصوص دارند. ز زبر: وقتی روی چیزی دست می کشی و احساس می کنی که صاف نیست و پوست دستت راحت روی آن کشیده نمی شود، می گویی آن چیز زبر است. مثلا آسفالت روی زمین، اسکاچ ظرف شویی و سنگ چاقو تیزکن زبر هستند. زمخت: چیزی که ظریف و زیبا نباشد، زمخت است. معمولا چیزهای زمخت درشت، زشت و بدشکل هستند. مثلا گونی پارچه ی زمختی است، چون زبر و سفت است. سنگ پا هم زمخت است. ژ ژاکت: نوعی لباس است. ژاکت را روی لباس های دیگر می پوشند. ژاکت لباس گرمی است. بنابراین بیشتر مردم در هوای سرد ژاکت می پوشند. س ساحل: به زمین کنار رودخانه، دریا یا اقیانوس ساحل می گویند. ساحل رودخانه پر از شن، سنگ یا ماسه است. ساحل دریا یا اقیانوس پوشیده از سنگ، صخره، شن و ماسه و صدف است. بچه ها در ساحل شن بازی می کنند. ساعد: بخشی از بدن ماست. ساعد تو بین مچ و آرنج دستت است. ستاره ی دریایی: جانوری خارپوست است. از این رو بدنش پوشیده از خار است. ستاره ی دریایی شبیه ستاره است و بدنش پنج بازو دارد. ستاره ی دریایی در دریا زندگی می کند و صدف می خورد. سر به هوا: کسی که خوب به اطرافش توجه نمی کند و دائما اشتباه می کند و کارهایش را درست انجام نمی دهد، سر به هواست. ش شمعدان: به جای مخصوص شمع شمعدان می گوییم. بعضی از شمعدان ها فقط یک جای شمع دارند. و بعضی دیگر دو یا چند جای شمع دارند. شوفاژ: دستگاهی برای گرم کردن آب و داخل ساختمان است. شوفاژ شامل یک دیگ آب، موتور و لوله های آب است که در شوفاژ خانه ی ساختمان نصب می شود. رادیاتورهای داخل ساختمان نیز بخشی از شوفاژ هستند که با آب گرم ساختمان را گرم می کنند. ص صبر: وقتی در جایی منتظر کسی می مانی تا او از راه برسد، تو صبر می کنی. مثلا صبر می کنی تا دوستت به تو برسد، یا در ایستگاه صبر می کنی تا اتوبوس برسد. صفحه: به هر طرف از یک برگ کاغذ، صفحه می گوییم. کتاب، مجله و روزنامه تعدادی صفحه دارند. روی این صفحه ها چیزهایی نوشته شده است. تو روی صفحه های دفترچه ات مشق می نویسی یا چیزی یادداشت می کنی. غ غل: وقتی روی زمین دراز می کشی و از یک پهلو به پهلوی دیگرت حرکت می کنی و می چرخی، می گوییم تو غل می خوری. مثلا روی چمن یا در خانه می توانی غل بخوری و بازی کنی. گاهی به جای کلمه ی غل خوردن می توانی از غلتیدن استفاده کنی.    

 

 

 

  • کتاب های مرجع
  • با بیش از 1700 کلمه و 500 تصویر رنگی
  • مولف: مهناز عسگری
  • تصویرگر: کیوان اکبری
  • انتشارات: محراب قلم

 

 



ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب فرهنگ فارسی کودک" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل